هنرهای تجسمی سینما تئاتر اخبار هنر موسیقی جشنواره ها رسانه تخصصی

تبارشناسی اساطیر اسکاندیناوی

اسطوره های شمال اروپا، فقط داستان های پر شاخ و برگ را بازتاب نمی دهند، بلکه آن دیدگاهی که انسان و هستی در چنگ نیروهای متضاد قرار دارند را نیز منعکس می کنند. برخی از این نیروها نسبت به انسان حالتی دوستانه و بعضی دیگر وضعیتی متخاصم دارند. منطقه اسکاندیناوی از زمان های دور دارای اساطیر و داستان های لطیف و در عین حال شدید اللحن است، که واجد مسائل ابتدایی بمعنی وسیع کلمه و در ضمن بسیار پیچیده و مبهم است. در این سرزمین که همه چیز با یکدیگر در تقابل است، در جنگل ها و باغ های شمال سنبله های تازه، پیاز لاله در مقابل درختان بسیار کهن تیره رنگ قدبر افراشته است. اندیشه و تصویری که بر اذهان مردمان این دیار غالب است، فکری است که درباره ی عمل مداومی است که پیوسته در این سرزمین وقوع می یابد و دائما تنازع و تعارضی صورت میپذیرد که تا واپسین عصر زمان، این تعارض قطع نشدنی است.

در داستان های این منطقه مانند اسطوره های یونانی جنگ های بین خدایان و غولان و مبارزه میان قوه ی عاقله نظم دهنده و قدرت های بی نظم آشفته، امری دائمی است، اما در سرزمین اسکاندیناوی جنگ و تعارض وقفه ناپذیر است و با شدت و خشونت هرچه بیشتر وقوع می یابد و پایان جهان بسیار نا امید کننده و یأس آمیز است. در این مرز و بوم شمال اروپا، خدایان بر روی شاخه های درختان بزرگ زبان گنجشک به نام فرن ایگدرازیل سوار می شوند که اژدهائی به نام نیداهوس ریشه هائی که زمین بر پایه ی آنها استوار است میجوند. معبد خدایان یونانی پر نور و درخشان مانند یک عرصه فتح و افتخار است، ولی مجمع خدایان شمالی آشفته و مغشوش مانند صحنه کارزار و مبارزه است.

منابع اساطیر اسکاندیناوی برخلاف اساطیر یونان محدود هستند و به چند دست نوشته و منظومه محدود می شوند که مشهورترین آن ها ادای شاعرانه است. ادای شاعرانه نام مجموعه ای از اشعار به زبان نورس باستان است. نیمی از اشعار این مجموعه مربوط به ایزدان، غولان و دورف ها است و این روایت ها به شکل گفتگو و شامل محتوای معمایی و ماجراهایی است که طی آن تعارض و نیرنگ های طنزآمیز و یا غمناک روابط این مخلوقات را آشکار می سازد.

تبارشناسی اساطیر اسکاندیناوی

اودین؛ ایزد ایزدان

اودین ایزد ایزدان در اساطیر اسکاندیناوی است. او با عنوان آلفادیر به معنی پدر همگان نامیده می شود. اودین ایزد ترس آور جادو، جنگ و خرد بود و برای پیروزی در جنگ ها فرا خوانده می شد. اودین فرزند بور و بستلا است. بور از نخستین مخلوقات و پسر بوری است.  بستلا دختر غول یخی، بولثورن است. بور و بستلا که نیمه ایزد و نیمه غول بودند، صاحب سه فرزند شدند که به عنوان سه ایزد نخستین لقب گرفتند: اودین، ویلی و وه.

یمیر نخستین موجود و جد تمامی یوتون بوده است. اودوملا ماده گاوی بزرگ بوده که یمیر از شیر آن تغذیه می کرد. او در آغاز زمان با ذوب شدن یخ ها و از قطره های شبنم پدید آمد، که با چهار رود شیر که از پستانش جاری می شد، یمیر را خوراک می بخشید. اودوملا برای تغذیه، سنگ های بلورین و شور نیفل هایم را می لیسید. در کیهان شناسی نورس یکی از نه بخش جهان، نیفل هایم است که در دوردست ترین مناطق شمالی گینونگالپ از یخ و مه پوشیده شده است. نیفل هایم دارای نه رودخانه ی یخی است و سردترین و تاریکترین سرزمین در جهان به شمار می رود. همان طور که اودوملا در حال لیسیدن سنگ ها بود، در نخستین غروب، موهای مردی از میان سنگ ظاهر شد. در روز دوم سرش و در پایان روز سوم مرد کاملی پدیدار شد. این مرد بوری نام داشت.

از پیوند اودین با ایزد بانویی به نام فریگ، پنج ایزد به نام های بالدار، هود، هرمود، تیر و براگی زاده شدند. فریگ زیبا، جذاب و با وقار بود. ایزد بانوی ازدواج، زایش، مادری، عشق، خرد، ریسندگی و بافندگی است. او به داشتن قدرت پیشگویی شهرت داشت، با این حال آنچه را می دانست آشکار نمی کرد. او همچنین ایزدبانوی آسمان بود که وظیفه به حرکت درآوردن ابرها برای فروریختن باران و جوانه زدن دانه ها را بر عهده داشت. فریگ دارای بیش از ده خدمتکار بود که برخی از مشهورترین آن ها عبارتند از: هلین ایزدبانوی محافظت، گنا ایزدبانوی پیام رسان که سوار بر اسب خود در آسمان ها می تاخت و فولا الهه ی زایش و تولد بودند.

اودین و فریگ فرمانروایان آسگارد به شمار می رفتند. آسگارد یکی از نه بخش جهان در کیهان شناسی نورس و اقامتگاه ازیرها خدایان جنگاور اسکاندیناوی است.آسگارد که در میان نه بخش جهان بالاتر از دیگران و در آسمان جای دارد، با دیوار بلندی از سنگ های بزرگ محافظت می شود.

بالدر؛ ایزد نور

بالدر رب النوع نور، لذت، پاکی، معصومیت و دوستی در اساطیر اسکاندیناوی است. هم در میان خدایان و هم در میان انسان ها محبوب بود و انسان ها او را بهترین خدایان می دانستند. او بسیار زیبا، خردمند و خوش زبان بود، هرچند که قدرت کمی داشت. همسر او نانا دختر نپ و فرزند آن ها نیز فورستی، رب النوع عدالت بود.

هودر؛ ایزد تاریکی

هود یا هودر ایزد نابینای تاریکی و زمستان بود. او توسط ایزد شرارت لوکی فریب خورد و تیری از جنس دارواش را مستقیم به قلب برادر دوقلویش بالدار شلیک کرد. بر طبق کتاب ادای شاعرانه، تمام موجودات بوسیله ی ایزدبانوی فریگ سوگند خوردند که به بالدار آسیبی نرسانند به غیر از بوته کوچک دارواش کخ از دید او برای سوگند خوردن بیش از حد کوچک و جوان بود. در این بین لوکی که به بالدار حسد می ورزید از این فرصت استفاده کرده و تیری از جنس دارواش درست کرد. لوکی خوش سیما، بذله گو و فریبنده، و در عین حال شرارت بار و آب زیرکاه بود. مدرکی در دست نیست دال بر اینکه لوکی را به عنوان ایزد بپرستند، اما به نظر می رسد که او یکی از شخصیت های اصلی خاندان اساطیری بوده باشد. روابط لوکی با دیگر خدایان اساطیری نورس در مواقع مختلف، متفاوت است. وی گاهی به عنوان یار و کمک کننده آنان و گاهی به عنوان دشمن و خرابکار شناخته می شود.

لوکی می توانست به شکل انواع حیوانات، پرنده ها و به ویژه حشرات درآید و سرشت شرارت بار خود را بنمایاند. او وقتی می خواست کار کوتوله ها را در ساختن پتک ثور خنثی کند به صورت مگس درآمد. وقتی می خواست گردنبند بریسینگ را از فریا بدزدد، به شکل کک درآمد.  او بسیار موذی بود و اغلب با نیرنگ های خود باعث دردسرهای بزرگ برای ایزدان می شد، اما به همان اندازه با چیره دستی و هنر خود، اغلب آن ها را نجات می داد. رابطه حسنه لوکی با خدایان نورس زمانی پایان می پذیرد که وی قتل یکی از محبوب ترین خدایان یعنی بالدار را برنامه ریزی می کند. وی توسط خدایان محکوم شده و در کوهی به بند کشیده می شود که ماری از بالای سر او زهرش را بر او می ریزد، ولی همسرش سیگین این زهر را در کاسه ای جمع می کند و مانع درد کشیدن همسرش می شود، مگر مواقعی که می خواهد زهر را خالی کند که به خود پیچیدن لوکی در این لحظات از درد، موجب زمین لرزه می شود. در راگناروک، که همان نبرد نهایی خدایان و پایان جهان در اساطیر نورس است لوکی از بند رها می شود و در جنگ با خدایان، دشمن دیرینش هایمدال را می کشد و خود نیز توسط او کشته می شود.

ایزدان در ضیافتی تمام سلاح های خود را بر روی بالدار امتحان می کنند و هیچ کدام قادر به آسیب رساندن به او نبودند. در این بین لوکی به سراغ هودر نابینا که در گوشه ای نشسته بود رفت و از او پرسید که چرا در بازی شرکت نمی کند. هودر جواب داد که اولا چون کور است و ثانیا چیزی برای پرتاب به سمت بالدار ندارد. لوکی تیر دارواش را به هودر داد و از او خواست که با راهنمایی او در بازی شرکت کند. هودر نیز تیر را با راهنمایی لوکی پرتاب کرد و تیر مستقیما به قلب بالدار خورد و بلافاصله کشته شد. پس از این ماجرا اودین پدر هودر از ماده غولی به نام ریندر صاحب فرزندی به نام والی شد. والی به سرعت رشد کرد و بزرگ شد و با کشتن هودر انتقام بالدار را از او گرفت.

هرمود؛ ایزد پیام رسان

هرمود در اساطیر نورس، پیام رسان ایزدان بود. او جسور و شجاع بود و همراه خود چوبدستی جادویی به نام گامبانتین حمل می کرد. پس از مرگ برادرش بالدار، فریگ در جستجوی دلاوری بود که بتواند با هل، فروانروای سرزمین مردگان روبرو شود و برای بازگشت پسرش به دنیای زندگان به او التماس کند.  در این بین هرمود داوطلب شد این ماموریت خطرناک را انجام دهد. سپس سوار بر اسلیپنیر، اسب فوق العاده اودین شده و به سوی دنیای مردگان به راه افتاد. وقتی به دروازه های ورودی هل هایم رسید، یک راست بر روی آن ها پرید و وارد سالن بزرگ مردگان شد. در آنجا بالدار را یافت و به هل برای آزاد کردن او التماس کرد.

هل تقاضای او را تحت یک شرط پذیرفت: هر آنچه که در دنیا وجود دارد، زنده یا مرده باید برای بالدار عزاداری نمایند. اما اگر یک چیز هم برای او سوگواری نکند، او بالدار را تا ابد در سرزمین مردگان نگاه خواهد داشت. با توجه به محبوبیت بالدار، شرط ساده ای به نظر می رسید و همه در جهان با کمال میل برای او گریستند. همه جز یک تن که گریه تمام جهان را بی اثر نمود. لوکی خود را به صورت ماده غولی درآورد و از گریه کردن برای بالدار سرباز زد و لذا بالدار تا اتمام جهان در دنیای مردگان باقی ماند.

تیر؛ ایزد پیروزی

تیر یا تیواس به زبان ژرمنی یا تیو معادل انگلوساکسونی آن، ایزد پیروزی و جنگ تن به تن در اساطیر نورس است. او الهام بخش شجاعت و دلاوری در نبردها به شمار می رفت. اهمیت تیر در اساطیر نورس به حدی است که انگلوساکسون ها و مردمان اسکاندیناوی یکی از روزهای هفته یعنی سه شنبه را به نام او می نامند. در نبرد نهایی راگناروک، سرانجام تیر سگ نگهبان سرزمین مردگان هل هایم، به نام گارم را می کشد، اما خود نیز از زخم های وارده توسط این حیوان جان خود را از دست می دهد. از ویژگی های تیر می توان به نیزه اش که نماد عدالت است اشاره کرد.

براگی؛ ایزد شعر

براگی ایزد سخنوری و شعر بود. او همسر ایدون، الهه حاصلخیزی و جوانی بود.  به جای اینکه یک جنگجو باشد، درباره ی صلح و سیاست سخنرانی می نمود. او سخنوری فوق العاده، دارای صدایی زیبا، استعداد والایی در موسیقی و اجرایی که می توانست هر مخاطبی را به خود جذب کند داشت. ایدون همسر براگی، در روایت های اسطوره ای پاسدار و نگهدارنده ی سیب های زرینی است که به ایزدان، جوانی جاودان می بخشد. اودین، لوکی و هویینز در مسیر سفر در جنگلی شامگاهان نر گاوی را در زیر درخت بلوط کهنی سر می برند و هنگامی که به کباب کردن گوشت گاو مشغول می شوند، گوشت خام می ماند. عقابی که بر بلندای بلوط نشسته است به آنان پیشنهاد می کند به شرط سهیم شدن در خوردن کباب، گوشت را به طور کامل برای آنان کباب کند. آن ها می پذیرند و پس از کباب شدن گوشت، عقاب گاو کباب شده را می بلعد و لوکی با سیخ کباب به عقاب یورش می برد و عقاب لوکی را در چنگ می گیرد و به آسمان پرواز می کند. عقاب لوکی را تهدید می کند که هنگامی از چنگال او رهایی می یابد که ایدون و سیب های زرین را به سرزمین غولان ببرد. لوکی به ناچار می پذیرد و از چنگال عقاب رهایی می یابد.

لوکی در بازگشت به آسگارد با تدبیری ایدون را به دام می اندازد و غولی به نام تیازی که به شکل عقابی است فرا می رسد و ایدون و سیب های زرین را با خود به سرزمین غولان، یوتون هایم می برد. خدایان متوجه غیبت ایدون نشده بودند تا اینکه آثار پیری بر چهره هایشان نمایان شد. لوکی که یک سیب از ایدون برداشته و خورده بود، هنوز جوان مانده بود و خدایان با دیدن او متوجه قضیه شدند. ایزدان پس از آگاهی از خیانت لوکی، او را تهدید می کنند که اگر سیب های زرین و ایدون را به آسگارد بازنگرداند، او را هلاک خواهند کرد. لوکی سپس همه چیز را اعتراف کرد و به خدایان کمک کرد تا ایدون و سیب های او را بازپس آورند. لوکی با کمک فریا که ایزد بانوی عشق، شور جنسی، باروری، نزاع و مرگ، جادوگری بود، به شکل شاهین درآمد و با سفر به سرزمین غولان، ایدون را در تالار غولان می یابد. لوکی با قدرت جادو ایدون را به شکل گیاه فندق در می آورد و با چنگال گرفتن آنان عازم آسگارد می شود. تیازی با آگاه شدن از این ماجرا به شکل عقابی غول پیکر به تعقیب لوکی می پردازد و هنگامی که نزدیک است به لوکی دست یابد در آتشی که ایزدان افروخته اند فرو می افتد و نابود می شود.

ثور؛ ایزد نگهبان

اودین از ایزدبانویی به نام یورد. دارای فرزندی به نام ثور شد. یورد در اساطیر اسکاندیناوی یکی از یوتون ها و ایزدبانوی گمنامی که به ندرت در افسانه ها به او اشاره شده است. یورد در اساطیر اسکاندیناوی قدیم تجسم شخصیت بدوی و زمین بکر به شمار می رود. ثور یا در تلفظ انگلیسی آن تور، محبوبترین ایزد در اساطیر اسکاندیناوی، ایزد قدرتمند آذرخش، توفان ، تندر است. او نگهبان آسگارد بود و ایزدان، حتی انسان ها همواره می توانستند در مواقع خطر، او را فرا خوانند. ثور با سیف یکی از ایزدبانوهای باروری ازدواج کرد. سیف ایزدبانوی غلات به داشتن موهایی بلند و زرین شهرت داشت. او حامی برداشت محصولات کشاورزی بود چون می دانست اینها می توانند همانند سرمایه ای برای مردم به شمار روند. ثور با ماده غولی به نام یارسانکسا نیز رابطه داشت که حاصل آن دو پسر به نام های ماگنی و مودی و یک دختر به نام ثراد است.

ثور را معمولا به صورت مردی عظیم الجثه، قوی پیکر، سرخ موی همراه با ریش، چشمانی درخشان و ابروان سرخ رنگی تصویر کرده اند که وقتی خشمگین می شد، از دو طرف چهره اش آویزان می شد. وایکینگ ها اعتقاد داشتند که در زمان توفان های همراه با صاعقه، این ثور است که در آسمان ها سوار بر ارابه اش که توسط دو بز به نام های تانگریسنی و تانگنوست کشیده می شود، حرکت می کند و هر بار که پتک معروفش، میولنیر را پرتاب می کند صاعقه به وجود می آید. ثور برای استفاده از این پتک، یک جفت دستکش آهنی به نام یارنگریپر به دست می کرد. او همچنین کمربندی به نام مگینگیارد بر کمر می بست که قدرت او را دو چندان می کرد.ثور در قسمتی از آسگارد به نام ثرادهایم تالاری به نام بیلسکیرنیر داشت. بزرگترین دشمن ثور، یکی از فرزندان لوکی به نام یورمونگاند بود. در روز راگناروک، ثور سرانجام یورمونگاند را می کشد اما خود بر اثر زهر این مار جان می سپارد و پسرانش پتک او را پس از مرگش به ارث می برند.

با بررسی نسبت شناسی تعدادی از خدایان اسطوره ای اسکاندیناوی و شرح حالی از روند داستانی آنها می توان به این نتیجه رسید که گوشه ای از ویژگی ها و سیر داستانی اساطیر اسکاندیناوی تشابهاتی با نمونه های همسان در اساطیر یونان و ایران دارند. مانند ایزد بالدار که در اساطیر اسکاندیناوی رویین تن بود، که این صفت رویین تن بودن در آشیل یونانی و اسفندیار یونانی نیز وجود دارد. این تشابهات نشان از وجود نوعی ارتباطات فرهنگی در حوزه اسطوره شناسی بین این تمدن های کهن دارد.

 

منابع:

خدایان شمالی اروپا و شبه جزیره اسکاندیناوی، ابوالقاسم پورحسینی.

اسطوره شناسی: دایره المعارف مصور اساطیر و ادیان مشهور جهان، ریچارد کاوندیش، ترجمه: رقیه بهزادی،

رامین سعیدیان

http://www.artresearcher.center

کارشناس ارشد پژوهش‌هنر / raminsaidian@gmail.com

نوشته های مشابه

پاسخی بدهید