هنرهای تجسمی سینما تئاتر اخبار هنر موسیقی جشنواره ها رسانه تخصصی

مروری بر نمایشگاه های نیمه مهر در گالری آریانا

گالری آریانا از جمعه ۱۴ مهر ۹۶ به مدت دو هفته  میزبان نقاشی های خانم نازنین قزلباش با عنوان ” مونولوگ ها ” و عکسهای مستند گروهی از عکاسان با عنوان ” این ما هستیم ، نه آنها ”  است.هر دو نمایشگاه تحت نظارت خانم نازنین بهادری مدیریت گالری آریانا برگزار شد.

نازنین قزلباش نقاشی بی ادعا و خالص است و این را در استیتمنت خود-نگاشته اش حس می کنیم. دوری از مرده انگاریِ رئالیسم و عدم تعلقات جغرافیایی که در نقاشی های خانم قزلباش دیده می شود، علامت خوبی است که نشان میدهد هنرمند قصد فریب و راحت الحلقوم کردن کارهایش را برای جذب مخاطب بیشتر ندارد. خانم قزلباش بیشتر از هر چیز حواسش به نقاشی بوده است. رنگ گذاریهای نقاش عموما در یک وضعیت خیامی است. به قول صدیقه نارویی عزیز ، یک خوش باشیِ اندوهگین در این کارها دیده می شود.

نمایشگاه نقاشی مونولوگ ها اثر نازنین قزلباش در گالری آریانا
نمایشگاه نقاشی مونولوگ ها اثر نازنین قزلباش در گالری آریانا

همین قدر که اتفاقی مجهول در این آثار برای مخاطب ،مسجل میشود و برچسب ایسمی نمی توان به آنها زد ، عالی و امیدوار کننده است.رازآلودگی ،فعالیتِ غالب بر سایر فعالیتها در روح نقاشیهای خانم قزلباش است.  هنرمند در استیتمنت نمایشگاه از عبارت ” مفاهیم ناملموس ” برای معرفی کنش آثارش بهره میبرد و به این شکل تاکید می کند که جنس ارتباط مخاطب با آثارش ،لذت و فهم نیست و قرار نیست عمر آثارش با فهمیدن به سر آید. حرفهای زیادی در مورد این کارها است که به دلیل جاری بودن نمایشگاه و امکانِ دادن ” پیش نگاه ” به مخاطب ،گفته نمی کنم.- شیفته بعضی گویشهای افغانی هستم-

منتظر نقد غیرساختاری آثار خانم قزلباش و مصاحبه با این هنرمند که از خطر آموزش آکادمیک جان سالم به در برده است ،در سایت هنرگردی باشید. استیتمنت ساده و صمیمی هنرمند را با هم می خوانیم .

نمی‌دانم از ازل بود یا چندین سال پیش که شروع به نقاشى کردم. انگار از زمانى که انسان روى دیواره هاى غار می‌کشید من هم آنجا بودم. فقط مى‌توان گفت از وقتى کارایى دستم را شناختم، کشیدم.. کشیدم. روى کاغذ، میز، دیوار، پایه هاى چوبىِ سه پایه‌ی نقاشى پدرم هنگام کار، تا جایى که دستم می‌رسید. بزرگتر که شدم، کلاس‌هاى خسته کننده و بیهوده‌ى مدرسه را با نقاشى در صفحات کتاب‌هاى فارسى ، ریاضى ، فیزیک و شیمى می‌گذراندم. حتى حاشیه کتاب و دفتر دوستان و همکلاسی‌هایم از هجوم نقش‌های مداد و خودکارهاى من در امان نبودند.

سال‌ها گذشت و من دور افتادم از این عشقِ درونم… داشتم خلأ آن را با هر چیزى پر می‌کردم، به جز خودش! که البته برایم خالى از لطف نبود، از صنایع دستى، سفالگرى، مینیاتور، تا دکوراسیون داخلى و…

تا بالاخره اتفاق افتاد،ثمره سه سال کار در قالب مجموعه‌اى که شاید در نگاه اول نامنسجم به نظر بیاید، اما  در مفهومی مشترک است که من آن را ” واگویه‌ها” مى‌نامم، مونولوگ هایى درونى و شخصى و در عین حال مشترک با هر انسانى در خلوت خویش. اینکه چگونه از مینیاتور و تذهیب و نقوش سنتى به نقاشى آزاد رسیدم نیاز من بود براى رسیدن به ناخودآگاهم. ابتدا تجربه‌هاى میکس مدیا و استفاده از پارچه، از سر علاقه‌ی همیشگی‌ام به منسوجات، طرح ها و رنگ‌هاى زنده‌ى پارچه‌ها را در کنار نقش‌ها ، حرکت‌ها و بافت‌ها گسترش دادم… تا نقاشى محض..در قالب مفاهیمى ناملموس ولى احساسى قابل درک براى هر انسانى که شاید حداقل یکبار در زندگى‌اش آن را تجربه کرده، جسمى یا روحى… مجموعه‌اى از هر آنچه بین ما انسانها مشترک است فارغ از ملّیت، مذهب، نژاد، جنسیت و طبقه‌ى اجتماعى. بی شک هر انسانى، حسى شبیه به رویش یا روان بودن یا انفجار و حتى برزخ را در زندگى خود تجربه کرده، با رنگها و دنیاى خودش..

 

و اما عکسهای روی دیوارهای گالری آریانا با اینکه در نزدیکی هم بودند اما از نظر هنر عکاسی فاصله زیادی با هم داشتند ..عکسهای نقاش پیشکسوت ،جناب راستانی در لحظه ورود ، انتظار از نمایشگاه را بالا میبرد.تاکید عکاس به فضای اصلی عکسها و دوری از حاشیه های زائد غیرضرور،شدت تصویری این عکسها را بالا برده  و یک گفتمان تصویری را بوجود  آورده بود انتظاری که از عکس میتوان داشت.تصاویر پرقدرتی که اجازه تفسیر به مخاطب نمی داد و تقلیل عکسها را در حد یک تعبیر فردی، باعث نمی شد .زمانی که مخاطب درگیر کشف معنی و عنوان برای حالات انسانهای ثبت شده در عکسهای آقای راستانی میشد ، تصویر با حضوری قوی رشته های فهم و مکاشفه را پاره میکرد تا مخاطب همچنان در جهان جستجو ،حضور داشته باشد. قطعا عکسهای این هنرمند روح خانم سانتاگ نویسنده علیه تفسیر  را شاد کرده است.

متاسفانه به دلیل عدم دسترسی به عکسها از ارائه آنها ناتوان هستیم و این از رشته های منفصل بین گالریها و رسانه هاست.

در خیلی از عکسها روح کاوه گلستان عزیز حلول کرده بود و خیلی های دیگر رد نگاههای بهنام صدیقی را داشت.اغلب عکاسان انگار آمده بودند پیش معلمشان امتحان بدهند وعکسهایی را که قبلا دیده بودند مشق کنند. درست است که عکاسی مستند در جستجوی زیبایی و علاقمند به ثبتِ زیبایی نیست اما امور والاتری از زیبایی را مد نظر دارد .مثلا شکوه و عظمت را.

مستند نگاری خیابان هم که دست از سر ما بر نمیدارد و هنوز خیابان برای ما در ماشینها و عابرها خلاصه می شود.منظورم این است عکاسهای ما به قول سانتاگ بلد نیستند جهان را تکه تکه ببینند.

از اینکه همیشه جهان را در اشکال هندسی منظم – مربع .مستطیل. دایره .بیضی – قاب می کنیم در تعجبم .عکاسی فرصتی برای دیگرگونه دیدن دنیاست مثلا کادر ذوزنقه یا هر شکل دیگر با یک برش ساده ممکن است و جسارت خاصی هم نمی خواهد.

در بعضی از کارها با یک کراپ ساده میشد یک خیزش حسی  به عکس داد که متاسفانه در این کارهای خوب هم پونکتوم ها دفن شده بودند.

به کادر اصلی این عکس و کادر پیشنهادی نگارنده توجه کنید. عکس های ۴ و ۵ .به نظر من دندانهای پسربچه ی  وسط کادر، تمام فعالیت عکس را از آن خود میکند پس چه بهتر که با کادری مناسب این فرصت را به عکس بدهیم.البته قبول دارم شاید مستند نگاری عکاس و عکس را کم رنگ کند ولی بهتر است خوب فکر کنیم که چه چیز را فضای چه چیز باید کرد همیشه خیلی از عکسهای خوب فدای یک عکس بهتر می شوند.با پوزش از عکاس خوب این عکس، تصویری موبایلی از عکس را صرفا برای توضیح قرار میدهم.

اگر عکاسی مستند مشمول واقعیت و حقیقت است پس یک هنر وابسته به زمان در لحظه بی زمانی هنرمند میباشد. تولید لحظه بی زمان برای سوژه پرتره ،بیشتر از عکاسی،طراحی و چیده مان است. پرتره مستند بسیار خطیرتر از پرتره دکوراتیو یا فیگوراتیو است خطر بکنیم اما نه با احتمال خودکشی و مخاطب آزاری و هنرزدایی.

چگونه دیدن در عکاسی خیلی مهم است اما نه مهمتر از دیدن .بعضی از عکاسها آنقدر درگیر متفاوت دیدن می شوند که یادشان میرود سوژه را ببینند.

در این نمایشگاه بهرام شعبانی و امید صالحی از عکاسهایی بودند که در کارهایشان دعوت و علتی برای ایستادن ، نگاه کردن و ارتباط بود.

رجوع به کارنامه محتاط ، متواضع و سربلندِ بهنام صدیقی – کیوریتور مجموعه عکسها – همه این انتظارات را ایجاد می کند که کیوریتورها و گالریها مثل تمام دنیا علاوه برنمایش آثار قابل ارائه ،به نقش جریان سازی خود هم توجه کنند.

نفر سمت راست .بهنام صدیقی ، عکاس و پژوهشگر توانای عکاسی

فاروق مظلومی

نوشته های مشابه

پاسخی بدهید