هنرهای تجسمی سینما تئاتر اخبار هنر موسیقی جشنواره ها رسانه تخصصی

مناظر مکدر؛ نگاهی به نمایشگاه رش

مجموعه آثار نقاشی و تک اینستالیشن علی معمری تحت عنوان “رش” به کیوریتوری مجتبی امینی برای نمایش از سی ام خرداد ماه تا شانزدهم تیر ماه، میهمان دیوارهای گالری اُ است.

آنچه که انسان در به وجود آوردن آن نقش نداشته باشد، طبیعت خوانده می‌شود، ریز اتمی هایی که به صورت ماده و انرژی در سراسر کیهان گسترش یافته، به این طبیعت مادی و فیزیکی جان می‌دهند، که دگرگونی و تکامل از صفات آن بر شمرده می‌شود، مداخلات انسانی در طبیعت موجبات این دگرگونی را با اخلال و اشکال در روند تکاملی شان مواجه کرده، معمری وضعیت این طبیعت مکدر شده را به تصویر کشیده است.

مجتبی امینی: نقاشی‌های مُعمری میان انتزاع و امر واقع معلق‌اند. چنان به سوژه نزدیک‌اند که رمانتیک جلوه نمی‌کنند و از آستانه‌ی «دریای سیاه» عبور کرده و درون فاجعه‌اند. در نقاشی «۲۰ لتی بدون عنوان» چشم‌انداز در حال سوختن که نوعی سکون مبهم در غیاب هرگونه جنبش را تصویر کرده، با حس حزن و اندوه که قلمرو مرگ است. در نمایش «رش» استعاره‌ی «گاردریل» و علائم بازدارنده روی آن همان آستانه‌ی دریای سیاه و ساحل ماسه‌ای نقاشی «راهبی کنار دریا، ۱۸۰۹» است که فردریش ایستاده است و هیاهوی مرغان دریایی بر فراز سیاهی، انسان خُرد را بر حذر می‌دارند از در افتادن با طبیعت خوفناک. فرجامی که پیشتر فردریش در نقاشی «ساحل و کشتی شکسته،۱۸۰۶» آن را تصویر کرده‌است.

نقاشی‌های معمری، تکه بوم‌های کوچک از چشم اندازهای سیاه رنگی است، که فرم‌هایی آشفته از طبیعت برتن آن، خط و خراش ایجاد کرده؛ تکه‌ بوم‌هایی که پیکره‌ی کل یک روح سیاه را تشکیل می‌دهد و نمایی تاریک و مبهم از مناظری را در خود دارد، که به طرز غم انگیزی در حال سوختن و آسیب دیدن است، که یادآور دخالت‌های انسانی در چرخه طبیعت است؛ طبیعتی که هنرمند از آن تحت عنوان قلمروی مرگ یاد می‌کند. قلمرو‌یی که انسان با اعمال نابخردانه وخودخواهانه‌ خویش سالیان درازیست، بساط نابودی خود را در آن مهیا کرده است.

رش
دپارتمان عکس مرکز پژوهشگر هنر/ نیما منصوری

گاردریل‌ها و علائم نقش بسته بر آن به درستی به وظیفه‌ی خودشان به عنوان هدایت کننده‌ای برای گذر از مناظر تکه تکه شده‌ی سیاه رنگ، عمل می‌کنند، و اینستالیشن ساخته شده از شاخه‌های بزرگ و کوچک و در هم تنیده شده که با دور ریز‌های صنعتی و شیمیایی انسانی در طبیعت، تزیین شده بود، به سرعت در حافظه جمعی،‌ تداعی کننده‌ی بی‌احترامی و بی‌توجهی منزجر کننده‌ی انسان نسبت به وضعیت طبیعت و پیرامون زیستی وی است.

معمری به برخورد ناصحیح و مداخلات انسان درمحیط زندگی و به بازنمایی تقابل این دو پرداخته، طبیعت که همواره با بشر تعاملی سخاوتمندانه داشته، این‌بار نیز با از خودگذشتگی برای بلعیدن و هضم این دورریزهای بشری به زجر می‌افتد و روز به روز ضعیف‌تر می‌شود و در آن سوی ماجرا بشر بی خرد باقی می‌ماند، که تکثیر و اضافه می‌گردد.

رضا فاموری

نوشته های مشابه

پاسخی بدهید