مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

مینیاتور های استاد بهزاد

بهزاد و اهمیت مکتب او همین طور هنر نقاشی مینیاتور

در تمام مأخذهای شرقی از «بهزاد» به عنوان مهم‏ترین نقاش ایرانی و استاد مینیاتور یاد شده است. اگرچه محققین اروپایی بعد از بررسی‏های به عمل آمده، این امر را قبول کرده‏اند، اما اخیرا پاره‏ای از محققان مدعی شده‏اند که وی چندان برجسته نبوده و در حق او گزافه‏گویی شده است؛ هر چند به نظر نویسندگان، این ارزیابی نابجا است و او سر آمد هنرمندان هم ردیف خود و ـ واقعا ـ دارای نبوغ بوده است. بهزاد کسی بود که سعی کرد همه‏ی ابتکارات متجدد عهد خود، به ویژه مکتب «هرات» را به ثمر برساند و زمینه‏های توسعه‏ی آن را هموار نماید. نقاشی‏ها با رقم‏های معتبر به وسیله‏ی چنین سبک خاصی مشخص شده و جای تعجب است که چطور بعضی از آثاری که کم‏ترین نشان و یا رابطه‏ای با کار او ندارد به او منسوب شده است.
از طرف دیگر بسیار مشکل است که معین کنیم کدام یک از این مینیاتورها که رقم ندارند اما فقط به کار بهزاد نزدیک هستند، عملاً کار او بوده است. تفکیک بین کارهای او و آثاری که متعاقبا به او نسبت داده شده، نیاز به وقت زیادی دارد و با این وجود اگر کسی به دلیل شوق و ذوق و یا تعصب خود تنها آن نقاشی‏هایی را که رقم‏های بی‏شبهه دارند به عنوان کار واقعی استاد قبول کند، دیگر نمی‏تواند ایده‏ی کافی از سهم هنری او بدست آورد. در تحلیل نهایی، استادی بزرگ، نقاشی‏های رقم‏دار باید نقطه‏ی مبدأ باشد، نه نقطه‏ی مقصد. به این دلیل باید مشخص شود که آیا سایر آثار، حتی آثاری که رقم ندارد و از نظر سبک و کیفیت تشابه دارند، موثّق است یا خیر؟
در بوستان سعدی، موجود در کتابخانه‏ی سلطنتی مصر در شهر قاهره (مورخ ۱۴۸۸.م) چهار مینیاتور با امضای بهزاد یافت شده و این خود بهترین گواه برای بررسی منتقدانه‏ی بر روی آثار اوست. فرمول رقم در همه‏ی موارد بدین گونه است: «عمل العبد بهزاد». در سه مورد طوری نامشخص است که شکی نمی‏ماند که رقم متعلق به بهزاد است. چهارمین رقم به صورت تزیینی بعد از تاریخ ۱۴۸۹.م ثبت شده، سه صحنه از اندرونی دارای تزیینات مجلل و مفصلی است و در دو صحنه معماری نقش اهمیت بیش‏تری نسبت به چهره‏ها ایفا می‏کند. در صورتی که در سومین صحنه همآهنگی میان شخصیت‏ها و زمینه موجود است. از بسیاری جهات، اجرا کاملاً مطابق رسوم مکتب هرات است. نه تنها معماری رنگی و شرح جزییات، بلکه قسمت نسبتا نامنظم چهره‏ها در صحنه به هیچ وجه ابداعی نیست. پیشرفت عمده‏ی ایران بعد از دوران مغول در طرز نقاشی به ویژه ترسیم پیکره‏هاست. با استفاده از رنگ آمیزی خاص، ویژگی‏هایی کاملاً مشهود در حالات و حرکات حاصل شده و نشان گر آن است که بهزاد، خود را از قواعد قراردادی کاملاً آزاد نگاه می‏دارد.
چهارمین صفحه‏ی رقم زده‏ی داراشاه و ریتم اسبان، جلوه‏گری خاصی را از استاد نشان می‏دهد. زیرا او در این جا به عنوان نقاش دورنما ظاهر می‏شود و بدین گونه برای نخستین بار توانایی‏های استثنایی خود را به معرض نمایش می‏گذارد. دورنما دیگر، صحنه‏ای دل فریب، خوب و فاقد حرکت نیست. زیرا تمام عواملی که در صحنه جمع شده‏اند به وسیله‏ی نقاش با ترکیبی هماهنگ نشان داده می‏شود؛ مرغزارها، تپه‏ها، صخره‏ها و درختان رابطه‏ی نزدیکی با اسبان دارند و این‏ها تا حدودی به استاد امکان می‏دهد که رنگ‏آمیزی خود را با سایه‏های متعدد گسترده‏تر کند. در این جا صورت‏گر، در قالب مردی ظاهر می‏شود که هنر را در مسیر طبیعت‏گرایی به تصویر می‏کشد.
در صفحه‏ی اول این کتاب خطی که مهمانی سلطان حسین را نشان می‏دهد (که متعلق به بهزاد می‏باشد) طرح معماری با جزییات آرایشی در تمام جهات با مینیاتورهای دیگر مطابقت دارد. دست خط‏ها،پرداخت همان خطاط است و مهم‏تر این که چهره‏ها در محیط با هم هماهنگی دارند، به نحوی که در نوع و چشم‏انداز و همین طور در تنوع رنگ‏آمیزی، چهره‏ها و لباس‏ها قابل رؤیت هستند. همه‏ی این نقطه نظرها موزون می‏نماید، بی‏شک توانایی او را اثبات می‏کند و رقم پاک شده در آخرین آرایش طوماری سمت راست، اجازه‏ی حدس و گمان را به کسی نمی‏دهد. ما در زمینه‏ی دورنما برای نخستین بار فرم دو بعدی درخت که جزء فرعی و دلخواه همه‏ی کارهای مکتب بهزاد است را می‏توانیم ببینیم.
کتاب خطی نظامی در موزه‏ی بریتانیا (مورخ ۱۴۴۲.م) شامل چندین مینیاتور کوچک است که سه عدد آن دارای رقم «صاوره العبد بهزاد» به معنی نقاشی به وسیله‏ی بهزاد بنده، با دقت بین ستون‏های اشعار قرار دارد و اعتبار آن‏ها کاملاً مؤکد است. در جنگ بین تعدادی اسب‏سوار، جزییات آرایشی، دوباره نقش مهمی ایفا می‏کند که در حال حمله به اژدها در دورنمایی از صخره‏ای جذاب به تصویر کشیده شده است. مینیاتورهای بدون رقم در این کتاب خطی بی‏شک از آثار بهزاد هستند. در یکی از این نمونه‏های جالب، مجنون را در کعبه نشان می‏دهد که نمونه‏ای از جلوه‏ی تباین میان این اشخاص و معماری است و تنها تاریخ این مینیاتورها مشکوک می‏نماید زیرا وقتی متعلق به تاریخ ۱۴۴۲.م می‏باشد، یعنی سالی که خطاط نسخه برداری خود را به اتمام رسانده است، واضح است که تصاویر بعدها اجرا شده و از خیلی جهات در ارتباط با سنت‏های تصویری تیموریان بوده است.
برای نمونه، تشابه مشهود میان شتر سوارانی که در حال جنگ‏اند و صحنه‏هایی که متعلق به کتاب‏های خطی قرن ۱۵ است، بیننده قانع می‏شود که این نقاشی‏ها مربوط به دوران جوانی بهزاد است. از طرفی دیگر سادگی و ناپختگی کار به نحو قابل توجهی و به نوعی ترکیب دایره‏ای که در تصویر بوستان سال ۱۴۸۹. م. یافت شده، این تصوّر را خنثی می‏کند. بنابراین، این نکته باید مد نظر باشد که او به طور اختیاری، برخی از ویژگی‏های قبلی را پذیرفته است. چون کتاب خطی قدیمی را مصور نموده و این موضوع با کشف اخیر بر روی یکی از صفحات مینیاتور تاریخ ۱۴۹۳.م تأیید شده است.
یکی دیگر از نقاشی‏هایی که قطعا کار بهزاد است، ترکیب دایره‏ای و تزیینی پیکره‏هاست که دارای همان «صاوره العبد بهزاد» است. این نقاشی در مجموعه‏ی کوچک، نمونه‏ای است که شامل مهر سه امپراطور مغول می‏باشد و متعلق به «گیورکیان» شهر نیویورک می‏باشد. این نوع طرح (شمسه) دایره مانند و غیر متداول است. معمولاًتذهیب کنندگان، این اشکال گرد و دایره‏ای را با نقوش «ارابسک» تزیین می‏کردند؛ نظیر صحنه‏ای پر احساس از یک پیر و جوان در کنار جوی آب با دورنمایی از کوهستان که دو نمونه از دست‏خط‏ها مورخ ۱۵۲۴.م است. اما صفحه‏ای که مینیاتور بهزاد در آن است، ممکن است مربوط به زمانی زودتر از آن بوده باشد. زیرا طرز کار، ماهرانه و استادانه است و شرح جزییات به طور کلی نشان می‏دهد که او از هر حیث در اوج قدرت خود بوده است . این نمی‏تواند سبک سن پیری وی باشد و اگر ما قرار است امضای «پیر غلام بهزاد» که به صورت کم رنگ و با قلم‏مو بر روی مینیاتور موزه‏ی «لوور» که عکس شاه طهماسب را در جوانی و بر روی درختی دارد، بپذیریم باید بگوییم که تصویر، گرچه از نظر فرم غیر متداول است، ولی ویژگی نوشته قابل اعتبار است.
این طرح که از هر لحاظ نشان دهنده‏ی تمایلات جدید قرن ۱۶ م بوده و از منظر طراحی، استادانه و جزییات آن بسیار وزین می‏نماید، اما در تعیین هویّت نمونه‏های دیگر کار او کم تر مورد توجه قرار می‏گیرد. یعنی براساس شواهد سن و سال شاهزاده باید تاریخ ۱۵۲۸.م باشد. یک فرم غیر متداول دیگر از رقم در طراحی است که مطابق اسناد، سلطان حسین را روی اسب نشان می‏دهد و رقم زده به نام «پرتره سلطان حسین میرزا بهزاد» که در زیر لباس اسب سوار مشهود است. تصویر دیگری که اسب سوار نوجوانی را همراه با شمشیری که حمایل دارد، نشان می‏دهد و می‏توان رقم «الاحقر بهزاد» را در آن مشاهده کرد. ظرافت دست‏خط دلیل مبرهنی است بر انتساب آن به استادی معتبر، هم‏چون بهزاد. از کارهای غیر متداول با ویژگی‏های متفاوت که ارزش انتساب به استاد بهزاد را ندارد، عبارتست از: تصویر شخصی زشت و نسبتا خشن با گردن درازِ اغراق‏آمیز و نگاه خیره که در یک بوستان یافت شده. اگر این تصویر، واقعا «سلطان حسین میرزا» است باید خیلی جوان‏تر از پرتره بوستان قاهره باشد که امر محال است، اگر چه شباهت کمی بین آن‏ها وجود دارد، اما تعیین هویت او قانع کننده نیست. در تمام نقاشی‏ها، دو وجه مشترک می‏توان یافت: اول کیفیت برتر در مفهوم و اجرا، دوم، رقم در محل نامشخص که همیشه با تواضع و فروتنی عجین است.
این وجه دوم در بعضی، مینیاتورهایی را در بر می‏گیرد و در «مجموعه‏ی گلبانگیان»، یعنی همان کتاب خطی نظامی دقیقا ما می‏توانیم مکتب بهزاد را ببینم، اما الزاما منسوب به خود استاد نیست. در تصویری دیگر، مفهوم آن بدون شک مرهون الهام بهزاد است و جزییات دیگر نظیر اسب در قسمت پایین و یا دو صنعت‏گر در بالا روی ساختمان که یکی سیه چرده است، دقیقا سبک کار او را تداعی می‏کند. اما برخی از چهره‏ها به ویژه آن‏هایی که به صورت نیمرخ هستند، سرهایشان، فرم‏های جمجمه‏ای دارند که در کار بهزاد معمول نیست و مناظر کوهستانی این کتاب بیشتر از آثار دیگر اوست. با این دلایل امضای«عمل العبد بهزاد» در حاشیه چپ بالا برای ادعای این که کار خود استاد بهزاد است، کافی نیست و وقتی می‏بینیم که مینیاتور دیگری در همان کتاب خطی، لیلی و مجنون را در بیابان با همین رقم نشان می‏دهد، اعتبار این رقم کم رنگ‏تر می‏شود.
چون علی‏رغم روش بهزاد در دسته بندی و سبک‏های مختلف به کار رفته است، ما باید در صحت فرمول رقم و محل نامشخص آن تردید داشته باشیم. صفحه‏ای از کتاب خطی که رقم آن بیشتر به سبک استاد نزدیک است و جلوس شاهزاده را بر تخت و در باغی مقابل چادری مجلل با دو تن از ملازمان و دیگر بزرگان که پشت سر وی ایستاده‏اند نشان می‏دهد. این منظره که با پیکرهای بیشتر در ظفر نامه‏ی سال ۱۴۶۷.م نوشته شده، برای «سلطان حسین بایقرا» دقیقا تکرار شده است که تیمور را به هنگام وارد شدن به مجلس در صفحه راست این تصویر دو صفحه‏ای نشان می‏دهد و در مجموعه «گارت» است. بر روی فرشی دو تن نشسته‏اند که در نسخه‏ی نظامی در قسمت پایین و سمت راست، ولی در مینیاتور مجموعه‏ی گارت در قسمت بالاو سمت چپ واقع شده‏اند.
دو امیر شکار تیمور که بر بازوی یکی از آن‏ها میمونی است و مردی را با محاسن سفید می‏بینیم که به نظر می‏رسد بعد از شاه در مقام دوم قرار دارد. البته این امر قابل قبول است که بهزاد کار قبلی‏اش را تکرار کرده باشد و به احتمال قوی او ابتدا این ترکیب را به عنوان واحدی کامل، اما بعدا به عنوان نیمه‏ی سمت راست مینیاتور دو صفحه‏ای بکار برده باشد.
به نظر می‏رسد که دفعه‏ی سومی هم در کار بوده است، اما این بار با تغییرات مهم و گسترده‏ای، به ویژه جای‏گزینی غرفه‏ای به جای چادر، در کار دیده می‏شود. در کتاب نظامی مورخ ۱۴۹۴.م واقع در موزه‏ی بریتانیا، مینیاتورهای رقم نشده‏ای که به خود استاد باز می‏گردد، یافت می‏شود؛ تا آن جایی که مربوط به اجرای کار است، باید به عنوان کار آن مکتب تلقی شود. تصاویر ظفرنامه گارت رقم ندارد و استناد به آن تنها می‏تواند بر اساس یادداشت و نوشته‏ی جهانگیر امپراطور باشد. اما راه‏حل‏های هوشمندانه مسایل (تابلوها) و میزان رنگ‏های غنی و باورنکردنی در این ۶ مینیاتور دو صفحه‏ای با شکوه که حاوی متنی نیست و واقعا اضافات بعدی بوده است که به کتاب خطی پیوسته و خود دلیل بر وجود شخصی مهم است. اعم از نقاشی هجوم به قلعه یا تماشاچیان هوای آزاد، یا تابلو، تلاش برای زنده ماندن «مقابله با مرگ» در کوهستان یا ساختمان یک مسجد، همه، وسیله‏ای است که استاد، خود را به عنوان یک نظاره‏گر تیزبین، یک صنعت‏گر خلاق و نقاشی که سرمست از رنگ‏هاست، نشان می‏دهد. متأسفانه، آسیب دیدن این تصاویر کار را دشوار می‏کند، چون احتمالاً در هند تعمیر شده‏اند و به هماهنگی اولیه آن‏ها صدمه‏وارد شده‏است. از این‏لحاظ،آن‏هادیگر هم ردیف‏کارهای‏دیگر بهزادنیستندوحتی‏در بعضی مواقع، سندیت این تصاویر با شکوه به عنوان کارهای برجسته تیموریان در متون تاریخی باعث شک و اعتراض است.اگر آن‏ها عاری از صدمه باقی می‏ماندند، احتمالاً هیچ شبهه‏ای پدید نمی‏آمد.
ذکر همه جزییاتی که تصاویر ظفرنامه را با کارهای موثق بهزاد در قاهره و لندن مربوط می‏کنند، بی‏مورد است. ترکیبات فشرده، آن‏ها را به کتاب‏های خطی موزه‏ی لندن نزدیک‏تر می‏کند، اما راهی که به وسیله‏ی آن معماری و چهرها به یکدیگر مربوط شده‏اند، از برخی جهات یادآور نقاشی‏های بوستان است. چون تصاویر زیاد بزرگ نشده‏اند و زیاد واضح نیستند.
مسأله‏ی دیگر در مورد این نقاشی‏ها آن است که همانند سایر موارد، جایگاه‏ی آن‏ها در ترادف زمانی کارهای بهزاد، کماکان حل نشده باقی مانده است. اگر کسی با این فرض که مینیاتورهای گارت نمونه‏های غیر قابل بحث و بی چون و چرای کارهای بهزادند، کار خود را شروع کند، جدا کردن دیگر تصاویر که واقعا منسوب به استاد است ساده‏تر می‏شود. تعدادی از تیپ‏ها و انگاره‏ها که برای مدت زمانی طولانی از ابداع غنی بهزاد استفاده می‏کردند، در مکتب او دوباره ظاهر می‏شوند. اولین مواردی که حذف می‏شود تصاویر یک بوستان در سال ۱۴۷۸. م. است که واقع در مجموعه‏ی چستربتی است که در صفحه‏ی آخر، اطلاعات لازمی راجع به مینیاتورها را به ما می‏دهد که مینیاتورها توسط بهزاد جدا شده‏اند. اطلاع موثقی از تیپ‏ها، طراح یا ترکیب در دست نیست و تنها نکات مشترک با سبک او این اجازه را به ما می‏دهد که آن‏ها را به عنوان کار یک استاد هم عصر مکتب هرات بپذیریم.
حتی تصاویر امیر خسرو در همان مجموعه به عنوان کار بهزاد کم‏تر قابل پذیرش است، با وجود آن که حداقل بعضی تصاویر به او منسوب شده است. این کتاب خطی مربوط به سال ۱۴۸۵ است و بر طبق بعضی از روایات، بهزاد در آن زمان شاگردانی داشته که سبک او را دقیقا دنبال می‏کرده‏اند. در بین مینیاتورهای متعلق به این گروهِ مستقل، پرتره ازبک شیبانی(محمد) در مجموعه سکزیان موجود است که با نگاهی به مفهوم، هماهنگی و کیفیت اجرای آن، می‏توان حدس زد که این آثار کار خود بهزاد باشد. اما امضای بالادر طرف چپ «العبد بهزاد» در جای بسیار مشکوکی و به شکل تزیینی نوشته شده که انتساب آن به بهزاد را به مشکل مواجه می‏سازد، چرا که با تواضع بهزاد منافات دارد و حاکی از آن است که بعدا اضافه شده است. این نقاشی ممکن است بین سال ۱۵۰۷.م وقتی که محمد شیبانی هرات را فتح کرده و ۱۵۱۰.م زمانی که او مرده، کشیده شده باشد و این تاریخ با آن مواردی که گفته شد به، کارنامه‏ی بهزاد جایگاه ویژه‏ای می‏بخشد.
نوشته‏ی موجود بر روی پرتره مشهور سلطان حسین واقع در مجموعه کارتیر که ظاهرا به استاد منسوب شده بیشتر قابل اعتماد است، زیرا خطوط طراحی آن منسجم و شکل آن به پرتره بوستان بسیار نزدیک است. مینیاتوری از سلطان حسین در باغی مجلل در کتابخانه کاخ گلستان نشان می‏دهد که ترکیب و طراحی و رنگ، تماما کار خود بهزاد است و دستخط این است: «پرتره سلطان حسین میرزا، کار بهزاد» نوشته به طور واضح معرفی نشده و ممکن است علی‏رغم نبود نشانه‏ای از تواضع بهزاد در آن بتواند به او منسوب شود. اما بعضی دلایل، خلاف آن را ثابت می‏کند. برای مثال پاره‏ای از چهره‏ها مثل عود نواز و مردی که چیزی دست دارد و در صفحه‏ی سمت چپ واقع است، از صورت مینیاتورهای بهزاد حذف شده است. تقریبا همه‏ی چهره‏ها فاقد حالت و ریزه کاری هستند و برای مثال به نظر می‏رسد که تصویر، از صورت مینیاتوری، بهزاد حذف شده باشد. و گویی، شعاع خورشید که از میان ابرها بیرون آمده و در انتهای دورنما در سمت راست و قسمت بالا قرار دارد، کار خود بهزاد نباشد و به احتمال قوی محصول مکتبی است که به ترکیبات اصلی کارهای استاد باز می‏گردد.
یک مینیاتور تک صفحه‏ای ناتمام در مجموعه‏ی آقای «فیلیپ هوفر» که عینا تکرار نیمه‏ی چپ این صحنه می‏باشد و با جود این نمی‏تواند نسخه‏ی اصلی تلقی شود. در نگاه اول به نظر می‏رسد که یک طرح مقدماتی باشد که تنها نیمه پایینی آن تمام شده، اما برخی از جزییات بر این موضوع دلالت دارد که نقاشی تمام شده‏ای که در کتابخانه کاخ گلستان وجود دارد کار قدیمی‏تری است . بنابر این مردی که در طرف راست روی پرچین قرار دارد اگر بر روی یک عصا خم شده بود می‏توانست به عنوان یک طرح اولیه قرار گیرد اما عصا در نقاشی ناتمام هوفر وجود ندارد.
ایضا این احتمال بسیار کم است که بهزاد اقدام به تزیینی نقوش ارابسک موجود در سمت راست ، آن هم با تمامی جزییات کرده باشد. جزییات بنابر این طرح هوفر نمی‏تواند به عنوان سند قال اعتماد تلقی شود. در یکی از تصاویر موجود در گالری هنری فریر، شتری وجود دارد که همراه ساربانی است، این تصویر به علاوه‏ی دو کتیبه به بهزاد منسوب شده است، اما وقتی این کتیبه با دستخط دقیق ارایه شد، دیگر متقاعد کننده نیست که بگوییم بعدا اضافه شده است. تصمیم‏گیری در مورد مینیاتورهای کاخ گلستان که دو شتر در حال جنگ را نشان می‏دهد، بسیار مشکل است.
اگر قرار باشد که ما این نوشته را قبول داشته باشیم، می‏باید پذیرفت جزو کارهای بهزاد بعد از سن هفتاد سالگی است چرا که ممکن است استاد در سن پیری از سبک سال‏های اولیه‏اش کاملاً جدا شده باشد و چون از نظر رنگ با بقیه کارهایش متفاوت است و عبارت حاشیه نمی‏تواند اثبات شود پس نمی‏توانیم این موضوع را بپذیریم.
رنگ تصویر به مکتب مغول شباهت دارد و حالت اجرا کاملاً مطابق نسخه‏ی کپی شده «نان‏ها» در ۱۶۰۸ م است. طبق یادداشت‏های جهانگیر، شخص نمی‏داند که آیا هر دو در هند نقاشی شده‏اند و یا کار بهزاد است، و آیا چنین ترکیبی ابداع خود اوست؟ این مینیاتور، کوچک و از سه قسمت مرمت شده است.درموزه‏ی‏هنرهای‏ظریف«بوستون»درنیمه‏چپ یک مینیاتور و صفحه‏ای وجود دارد، این مینیاتور صحنه یک مراسم پذیرایی در باغ را نشان می‏دهد. در زیر میز پذیرایی، امضای «عمل بهزاد» (کار بهزاد) دیده می‏شود. این نوشته را نمی‏توان موثّق دانست اما همه‏ی جزییات و حتی طرح رنگ مینیاتور به سبک بهزاد خیلی نزدیک است و اگر کار خود او نباشد ممکن است کار کارگاه او باشد. یک صفحه از گالری هنر فریر عزیمت یک شاهزاده را در دریا نشان می‏هد. که آن نیز می‏باید مربوط به کار بهزاد باشد.
ترکیب این مینیاتور همانند مینیاتوری است که ورود اسکندر را با کشتی در یک معبد هندی در کتاب نظامی مورخ ۱۴۹۴ نشان می‏دهد. در این‏جا، طرح قدری ساده و تغییر یافته است و ترکیب ورود اسکندر در این کتاب همانند موارد دیگر به بهزاد باز می‏گردد. طرز کار حساس موضوع، ویژگی عالی چهره‏ها و دسته بندی ماهرانه آن‏ها و مهم‏تر از همه رنگ‏های هماهنگ همه نشان دهنده‏ی این حقیقت است که کار به استاد خیلی نزدیک است. یکی از تصاویر، یک مرد جوان در حال نقاشی نشان می‏دهد که در گالری فریر موجود است. این تابلو مسأله‏ای تازه را پیش می‏آورد، و آن این که گمان می‏رود که کپی از روی نقاشی (موزه ایزابلا استوارت گاردنر) بوستون باشد که منسوب به جنتیل بلینی است. علی‏رغم این که یکی از تصاویر به تصویر دیگری مربوط است اما تفاوت‏های زیادی بین آن‏ها وجود دارد، بنابراین نسخه ایرانی آن احتمالاً باید چیزی بالاتر از یک کپی باشد. مهم‏ترین اختلاف این تصاویر در خطوط محیطی آن‏ها است. زیرا در نقاشی به سبک ایتالیایی، چهره از نیمه پایین قطع شده، اما در شیوه‏ی ایرانی چهره کامل و سایه داراست، بنابراین، ترکیب، دارای وضع و حالتی است که تزیینی روشن و کاملاً تازه را دارد و از سویی دیگر، لباس از لحاظ برش و نقوش، متفاوت می‏نماید. ترکیب‏بندی در نقاشی ایتالیایی، همه جا نقوش ارابسک با طرح زربفت به کار گرفته شده، تا خیلی واضح باشد در حالی که در تصویر ایرانی محدود به اتصال شانه‏ها است. طرز رنگ کردن نیز متفاوت است و در نتیجه «کپیه‏گیر» یا به دلخواه، مدل را اصلاح کرده یا احتمالاً هرگز نقاشی را ندیده بلکه فقط طرح رنگ نشده‏ی آن را دیده و بر اساس برداشت شخصی خود چیزهایی را به آن اضافه کرده است که اگر این را باور داشته باشیم فقط از روی رنگ می‏توانیم بپذیریم که کار استاد بهزاد است.
لذا باید معلوم شود که آیا امضای «صوره العبد بهزاد» که معمولاً روی کارهایش وجود دارد، می‏تواند به عنوان ملاک موثق تلقی شود یا خیر؟ فرض کنیم که پرتره‏ی موجود در موزه‏ی گاردنر واقعا متعلق به بلینی است و دلیلی هم بر استناد این موضوع وجود ندارد که این مسأله باید در مدت اقامت موقتش در قسطنطنیه که در ۸۵-۱۴۷۹.م بود، انجام شده باشد. بهزاد که در آن موقع ۲۵ ساله بوده طبعا از روی کار هنرمند بزرگ خارجی که شهرتش مطمئنا «به هرات» رسیده، اقدام به خلق مینیاتور کرده است. به هر حال این تصویر باید مربوط به سال‏های بعد از کار کارگاهی‏اش باشد، زیرا همان چهره در صحنه‏ای بزرگ و در آلبومی متعلق به موزه‏ی آرمیتاژ دیده می‏شود و معلمی را که به وسیله‏ی شاگردانش احاطه شده، نمایش می‏دهد که مطمئنا سبک بهزاد است.
تعدادی از تصاویر دیگر که همه بدون امضای است، به بهزاد نسبت داده شده ولی این نسبت‏ها اکثرا توسط افراد گذشته عنوان شده است. اما امروزه فقط یکی از آن‏ها را می‏توان به عنوان کار خود بهزاد تلقی کرد و این، همان تصویری است که بر روی ابریشم ترسیم شده است. این تصویر، نمایی از یک صحنه است که یک زندانی صاحب مقام را نشان می‏دهد که اسلحه‏ای در دست دارد و بازوی چپش با یوغی که به سرش زنجیر شده است. با دیدن ظاهر رسای شخصیت، مایه عمیق رنگ‏ها، کیفیت‏های هنری اجرا، که همگی دال بر این نکته است که نقاشی متعلق به استاد بهزاد است و قدمت این نقاشی نمی‏تواند بیشتر از کپی پرتره بلینی باشد.
برای این که تصاویر جذاب موجود در نسخه‏ی لیلی و مجنون نظامی در موزه «آرمتیاژ» را به بهزاد منسوب کنیم دلایل موجهی وجود دارد، اما علی‏رغم تفسیر دقیق موضوعات که از هر لحاظ مبیّن روحیه بهزاد است، می‏باید دست دیگری در کار دخالت کرده باشد.
احتمالاً آن شخص «قاسم علی» بود، گرچه اطلاع اندکی درباره‏ی زندگی هنری بهزاد در هرات داریم با وجود این می‏توان گفت که او در آن زمان کارآیی زیادی داشته است، زیرا دلایل زیادی دردست است که او از سال ۱۴۸۰.م به بعد تأثیر زیادی در فرم بسیاری از ترکیبات و ساختارها داشته و در دربار «حسین بایقرا» از حمایت «میرعلی شیرنوایی» سیاستمدار و شاعر بهره‏مند بوده و مقام سرپرستی نقاشان را بر عهده داشته است گرچه فعالیت‏های او چند جانبه نبوده است و گرچه اکنون به دنبال تفحص در مورد مینیاتوری هستیم که امضای وی بر روی آن است ولی دیگر مینیاتورها با همان دستخط منسوب به اوست. این صفحات این حقیقت را روشن می‏کند که هنرمندش صاحب ابداع نبوده و کارش کاملاً متأثر از کار بهزاد است. او همان انگاره‏ها را با زحمت از روی کارهای بهزاد تکرار کرده، مثل تصویر نزاع با اژدها که نه تنها اسب سوار و جانور بلکه حتی صخره نیز تقریبا عین نظامی کوچک بهزاد است همینطور نقاشی‏های «قاسم علی» به نظر می‏رسد که تقلید می‏باشد.
افزون بر این او خودش دایما همان کار را تکرار می‏کند و هر جا ممکن باشد مدل‏ها را ساده و نیز تعداد عناصر و حرکت در چهره‏ها را که غالبا سست و ضعیف است، محدود می‏کند و تیپ‏ها را به همان درجه که بهزاد جدا می‏نماید از هم جدا نمی‏کند و بالاتر از همه در سایه‏پردازی صورت‏ها از استاد عقب می‏ماند. رنگ‏های استفاده شده روشن‏تر و یا به عبارتی کم مایه‏تر است اما علی‏رغم این‏ها خیلی خوش آیند و هماهنگ است و انکار نمی‏توان کرد که مینیاتورهای او جذابیت خاصی دارند. به غیر از نظامی موزه‏ی بریتانیا، او مسؤول چند تصویر از جمله میر علی شیر نوایی مورخ ۱۴۸۵.م در کتابخانه بودلین است یکی از آن تصاویر که امضاء هم دارد، مجلس صوفیان را در باغی بسیار زیبا نشان می‏دهد. سه تن از چهره‏ها دقیقا از مینیاتورهای بوستان بهزاد در قاهره کپی شده که دوتای آن لذا و پیش شده است. همه‏ی ریزه کاری‏ها یکسان است اما رنگ‏ها دگرگون شده است، لذا می‏توان نتیجه گرفت که مینیاتورهای کتاب خطی بعد از بوستان قاهره و بعد از سال ۱۴۹۰.م خلق شده است. ما، گاه می‏توانیم بگوییم که بهزاد، مقلد قاسم علی بوده اما واقعیت این است که قاسم علی، کارهایش را عینا با سبک و نیز ریزه‏کاری‏های مشابه بهزاد ارایه کرده است. مینیاتور دیگری وجود دارد که بسیار به کار بهزاد نزدیک است. یکی تصویر «شیخ عراقی» و دیگری تصویر «حضرت محمد و یارانش». تصویر دوم، زمینه‏ای بسیار ظریف دارد و رنگ آمیزی آن نیز به ویژه در رنگ لباس‏ها بسیار تند است و چهره‏ها متنوع هستند و این تصویر مستقیما با بوستان قاهره ارتباط دارد.
یک مینیاتور دو صفحه‏ای واقع در خمسه جامی در موزه‏ی گلستان تهران وجود دارد که مربوط به سال ۱۵۲۲.م است و حاوی عبارت «قاسم علی نقاش پرتره ساز» است. اما از آنجایی که چهره‏ها در لباس‏های گلدار و حالت‏های غیر معمول است به کارهای او شباهت چندانی ندارد. برای تأیید این مطلب که این تصویر به او منسوب است یا نه، باید فرض را بر این گذاشت که او در دوران کهولت، سبک خود را تغییر داده است ولی از طرفی این هم منطقی نیست.
دورنمایی… که باغی را در کنار جوی آب به همراه یک درخت شکوفه‏دار نشان می‏دهد ممکن است کار او باشد. احتمالاً همین بخش بوده که باعث شده کل کار به او منسوب شود، اما از جهات دیگر به نظر می‏رسد که این تصویر متعلق به مکتب تبریز و نیز جدیدتر باشد در حالی که سبک بهزاد ویژه و مخصوص و نیز بطور ثابت است. دورنمای مشابه دیگری نیز وجود دارد که در جلوی صحنه‏ی اندرونی و در کتاب خمسه‏ی امیر خسرو در مجموعه چستر بتی مورخ ۱۴۸۵.م است اما در این مورد باید گفت که به نظر می‏رسد کار مربوط به خود بهزاد باشد. دلایل دیگری داریم که او خالق پرتره‏ی بهزاد در کتابخانه‏ی دانشگاه استامبول باشد که اتفاقا نمی‏تواند قبل از رفتن بهزاد به تبریز نقاشی شده باشد. این تصویر صرف‏نظر از همه ریزه‏کاری‏ها و با طرز کار بدنه و ویژگی‏های مو البته به جز سر و با توجه به انتظار ما از نقاشی قاسم در زمان شهرت او بسیار با کار وی مطابقت دارد.
به غیر از قاسم علی، تعداد دیگری از شخصیت‏ها نیز وجود دارند که انتظار می‏رود از کار بهزاد تأثیر گرفته باشند اما در بین اسامی نقاشانی که در تاریخ نقاشی داریم، هویت آن‏ها را نمی‏بینیم و قادر به معرفی آن‏ها نیستم.
بعضی از شاگردان بهزاد، مثل شیخ زاده وقتی به تبریز رفت از کار وی پیروی شد و این امر می‏تواند در شکل‏گیری نقاشی صفویه دخیل باشد. در عین حال نباید فراموش کرد که هنرمندانی در هرات کار می‏کردند که علایق محافظه کارانه‏ی تیموریان را تداوم بخشیدند و از نیازهای تازه بریدند، تا حدی که در شروع قرن ۱۶ [بر اساس آنچه گفته شده [نقاشی‏هایی که در آنجا خلق می‏شده به پیروی از این سبک بوده و علی‏رغم تبعیت بی‏حد و حصر نسبت به سنت قدیمی، از کیفیت بالایی برخوردار بودند. به این ترتیب در قرن ۱۶ مشخص شد که هرات دیگر نقش مهمی به عنوان مرکز نقاشی ندارد. بعد از حمله ازبک‏ها در سال ۱۵۳۵.م، وقتی که شهر کاملاً ویران شد، کسانی که سبک بهزاد را در خراسان دنبال می‏کردند، جملگی به بخارا رفتند.

ارنست کوهنل

ترجمه‏‌ی سمیه اشتری

دیدگاهتان را بنویسید