مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

مروری بر نمایشگاه «از شاهنامه» اثر نسیم داوری در گالری پروژه های آران

(از شاهنامه) عنوان مجموعه ای از نسیم داوری است که در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ در گالری پروژه های آران به نمایش در آمد. این مجموعه بالغ بر چهارده اثر نقاشی و یک حجم بود. در استیتمنت نمایشگاه به قلم خود هنرمند آمده: و برای آن از داستان هرکدام بهره گرفتم چرا که داستانها صورتها را شکل میدهند. و بعد صورتها بیانگر داستان از سر گدشته میشوند. و حتی شاید بیانگر طالعی که در انتظار مردمان بوده. و اینگونه است که روایت این شخصیت ها شکل گرفته.

تهمورث آن که دیوان را به بند کشید و آنگاه امانشان داد تا زبان و خواندن و نگارش به وی آموختند.

ضحاک ( بیوراسب) که ابلیس بوسه بر شانه اش زد و شانه ها رستنگاه ماران گشت و مغز جوانان خوراکشان. نیز ضحاک شهرناز و ارنواز را از جمشید به غنیمت گرفت و جمشید را کشت.

گردآفرید زنی که لباس رزم مردان به تن کرد و با سهراب جنگید.

دیو سفید که سیاه بود و موی سفید داشت و در مازندران با رستم جنگید.

فریدون که از شیر برمایه خوراک داشت تا به جوانی رسید پس با گرز گاوسر به نبرد ضحاک رفت و به بندش کشید و امانش داد تا هنوز.

زال که زال بود پس سیمرغ پرورشش داد و رستم پسرش بود.

رستم که سترگ بود و زور و غرور و رخش داشت. رخش سرخ و سفید بود و اژدها کشی میدانست.

سهراب فرزند رستم که نصیبش از پدر غرور بود و بازوبند بود و به جستجوی پدر رفت و به دست او کشته شد.

سیاوش که آتش بر او سرد شد تا سوگندش باشد به بهتان سودابه.

اسفندیار که رویین تن بود و از هفت خوان گذشت و با رستم جنگید به سودای پادشاهی که نشد.

آثار بیشتر با تکنیک رنگ روغن روی بوم اجرا شده بودند و مهارت نقاشانه هنرمند را نمایش میدادند.

اولین داده ها از خوانش داستان شاهنامه دستمایه فرایندی طولانی برای خانم داوری است. فرایندی که در آن او گِل موجوداتش را در دست میفشارد و از پس هر فرمی آنی از تجربه خود یا درکش از زمان را بر گِلِ جای گرفته در دستانش می افزاید. و آنگاه زمان است که دست به کار میشود و از پس درک و لحظه های هنرمند جادو شکل میگیرد.کاراکترها یا داده های ابتدایی داستان شاهنامه شخصیت از نو می یابند. به بیانی ساده تر و مختصر تر هنرمند شخص ها را از شاهنامه میگیرد و با گذر از هنجارها و ناهنجارهای پیرامون خودش، آنها را تبدیل به شخصیت میکند. شخصیتهایی که هر کدام در ابتدای امر به واسطه تاثیر وقایع و بر هم کنش آنها بر جان و تنشان خودشان را تعریف میکنند و بعدتر راوی تلخی ها و شیرینی های داستانشان میشوند.مثلا در اثر (منم سیمرغ)شاهد شخصیتی هستیم به وسعت بزرگتر از هر کادری که در ذهنت متصورش هستی. در اثر (منم سهراب) نوجوانی را میبینیم با ژستی کاملا حق به جانب، که فقط کودکیست که سعی بر ارائه خود به عنوان شخصی بالغ دارد. شخصیتی دوست داشتنی که گویی ابروهای گره زده و قیافه منقبض شده اش او را در نظر تو دوست داشتنی تر مینمایاند.

در اینجا شاهد ترجمه یا باز آفرینی ای دیگر از شاهنامه هستیم.هنرمند داستان را زیسته یا داستان با زیست و تجربه هنرمند ادغام شده ،چسبیده و یکی شده. بعدتر داستان را به لحظه حاضر فرا خوانده با لحظه ها همزاد پنداری کرده،خندیده و گریسته و در نهایت افسون شده.از پس تمام این فرآیند است که داستان شاهنامه به گونه ای دیگر جان می یابد.هنرمند این باره نه در یک جایگاه ،بلکه گاهی در شاَن یک ابر قهرمان، گاهی ضد قهرمان،گاهی جامعه شناس و پژوهشگری خیره به وقایع ،نقش ایفا میکند و در نهایت نقش نهایی خود را که همان ثبت چگونه جان گرفتن گذشته است، ایفا میکند (او خالق میشود). آنچه که بیشتر در این مجموعه دریافت میشود و مورد توجه قرار میگیرد داستان و متن کلاسیک آن نیست بلکه اثر وقوع حوادث و رخدادها بر شخص است که شخصیتها را میسازد. با قدم زدن و گذراندن زمان در میان آثار این وسوسه در تو دست میدهد که تو هم داستانی بخوانی. تو هم داستان را از آن خود سازی کنی و تو هم خالق شخصیتهای خودت باشی. این همان لحظهای است که هر هنرمندی میتواند به مخاطبش هدیه دهد. این در آفرینشگری و خیال است که بر روی تو گشوده میشود و جهانی بس پهناور را از پس قابی کوچک به تو مینمایاند. به پهناوری خیال تک تک ما انسانها.


فاطمه بهمن سیاهمرد

دیدگاهتان را بنویسید