جشنواره ی فیلم فجر امسال با وجود پاندمی کرونا مانند جشنواره ی فیلم ونیز که در شهریور ماه برگزار شده بود، این روزها در حال برگزاریست. با دیدن لیست شانزده فیلم منتخب امسال، فیلم «ابلق» ساختهی نرگس آبیار با توجه به سوابق درخشان کارگردان، بسیار خودنمایی میکند.
«ابلق» پنجمین فیلم بلند در کارنامهی کارگردانی نرگس آبیار است و ما شاهد پختگی بیش از پیش وی در کارگردانی و بازیگردانی هستیم. او بر خلاف گذشته که روایت های حساس سیاسی و امنیتی را انتخاب میکرد، این بار داستانی اجتماعی از روزمرگیهای قشری آسیب پذیر را دارد و به جای میزانسنهای شلوغ و پر حادثه، این بار در بطن زندگی مردم ، آرامتر و مصمم تر، برای ما داستان سرایی میکند. قاب بندیها ومیزانسهای عالی، بازیهای روان و بدون غلّو و کنترل شده، از ویژگیهای این فیلم به شمار میرود.
نرگس آبیار این بار هم از زوج الناز شاکردوست و هوتن شکیبا، بعد از موفقیتهای چشم گیر فیلم قبلیاش، یعنی «شبی که ماه کامل شد»، بهره برده است. ما در «ابلق» شاهد بازی پخته تری از الناز شاکردوست هستیم. هوتن شکیبا نیز با گریم متفاوت و همچنین شخصیتی کاملا متفاوت نسبت به فیلمهای قبل خود بازی میکند؛ و قطعا یکی از شانسهای اصلی امسال برای گرفتن سیمرغ بلورین است. بهرام رادان ، گلاره عباسی و مهران احمدی از دیگر چهره های آشنای این فیلم هستند که همگی نقش آفرینی متفاوتی نسبت به سایر فیلمهایشان به نمایش گذاشتند.
اما مهمترین عاملی که این فیلم را تاثیر گذار کرده فیلمنامهی منسجم این اثر است. نرگس آبیار به همراه پریسا کرزیان فیلمنامه را نوشته اند. آبیار در آثار قبلی خود نیز به مسایل زنان توجه داشته اما میتوان گفت فمینیستی ترین اثرش قطعا «ابلق»است و توجه ویژهای به مشکلات زنان در طبقات ضعیف و سنتی جامعه دارد. دقیقا همان موضوعی که در آثار قبلی او کمرنگ تر به آن اشاره شده بود. او در این فیلم به مسائل مربوط به زنان در طبقهی سنتی نگاه تحلیلی دارد و سوالات زیادی را برای بیننده مطرح میکند.
ما در «ابلق» شاهد داستان زندگی زنی بنام راحله با بازی الناز شاکردوست هستیم که با شوهرش با بازی هوتن شکیبا و دخترش در خانه ای قدیمی و فقیرانه زندگی میکنند. شوهر راحله با اینکه راحله را دوست دارد اما در مجادلهی اول فیلم با راحله، او و دخترش را کتک میزند، که بعد از آن اتفاق دخترش نیز توانایی تکلم را از دست میدهد.
در طول داستان متوجه میشویم که شوهر ِخواهر شوهر او با نام جلال با بازی بهرام رادان، قصد نزدیکتر شدن به او را دارد. راحله برای این که نزد همسایه ها آبروداری کند، در رابطه با این مسئله به کسی چیزی نمی گوید، اما در ادامهی داستان مجبور میشود این مسئله را افشا کند. ولی همه فامیل و همسایهها به او تهمت دروغگویی میزنند. در ادامه ی داستان راحله متوجه میشود که همهی زنان اطراف جلال به نوعی از طرف او مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودهاند و آنها هم مانند راحله این موضوع را مخفی نگاهداشته بودند. همین مسئله باعث میشود تا راحله ادعای خود را به دلیل پیامدهایی که به همراه دارد، پس بگیرد. کناره گیری راحله از رسوایی جلال می تواند هم پیامی فمینیستی و هم ضد زن، داشته باشد.
در اصل زن آسیب پذیری مثل راحله که فقیر است و قدرت اجتماعی و اقتصادی زیادی ندارد، مجبور است از حق خود کناره گیری کند. چرا که زنی که در جامعهی سنتی زندگی میکند، چاره ای جز این پیش پایش نمییابد. اما همین که راحله علّتی برای به صدا در آمدن این زنان شد، احساس میکند که انتقام خود را از جلال گرفته است. با این حال با دروغ گفتن سعی میکند این قائله را فیصله دهد.
ولی آیا درست است که زنان نسبت به آزار و اذیتهای جنسی سکوت کنند؟ آیا خانم آبیار هم زنان را با این فیلم به سکوت کردن تشویق کردهاست؟ دقیقا تا لحظهای که راحله به دروغ تمام اتهاماتش نسبت به جلال را پس میگیرید ما با فیلمی فمینیستی همراه با قهرمان زن مواجه هستیم، ولی با این اتفاق کلا روند فیلم و پیام فیلم تغییر میکند. اظهارات زنان همسایه و نزدیکان، ما را دقیقا به یاد حوادث اخیر تابستان امسال در ایران و جنبش «منهم» (me too) میاندازد.
امسال در ادامهی جنبش جهانی «من هم همینطور»، دختران و زنان ایرانی در فضای مجازی اظهاراتی در رابطه به چندین نفر، مبنی بر آزار و اذیت جنسی و تجاوز منتشر کردند و چند نفر بر اساس همین اتهامات، دستگیر شدند. با شروع این جنبش، توقع آن میرفت که سر و کله ی این موضوع در سینمای ایران هم پیدا شود، که فیلم «ابلق» در بطن داستان خود، دقیقا به این موضوع اشاره کرده است. آبیار مانند آثار قبلی خود از نماد های بسیاری بهره برده و همین استفاده از نماد در فیلم باعث تاثیر گذاری بیشتر فیلم نیز شده است. راحله دختری دارد که در پی دعوای پدر و مادرش و کتک زدن او دیگر توانای صحبت کردن ندارد. درست مانند دخترهایی که مورد آزار و اذیت واقع میشوند و اما به دلیل ترس از آبرویشان، حرفی از آن به میان نمیآورند.
در ادامه فیلم موشهایی که در این منطقه زیست میکنند، مردم ساکن آن محله را عاصی کرده اند و هر روز در پی کشتن و نابودی آنها هستند. در پایان داستان، مردی که مامور کشتن موشهاست، ادعا میکند که تمام موشها را کشته است، ولی ما در سکانس پایانی، مجددا موشها را زنده و در حال غذا خوردن میبینیم که در تاریکی در حال زندگی اند.
درست مانند افرادی چون جلال که همگان باور میکنند که از کار خود دست برداشته اند و یا وجود ندارند، اما هنوز هم در دل این اجتماع به زندگی خود ادامه میدهند. راحله خود نیز نماد تمام زنانی است که با وجود فقر و نادیده گرفته شدن ، هنوز شرافتمندانه زندگی میکند و برای کمی بهتر زندگی کردن تن به ناخواستههای خود نمیدهد. نکتهی دیگری که آبیار در «ابلق» به آن اشاره دارد، اعتقاداتی خرافی است که جامعهی سنتی همچنان درگیر آن است. ما در سکانسهای مختلف مادر خانواده را میبینیم که در حال جادو جنبل است؛ و کارگردان ماهرانه به آن اشاره کرده است.
طراحی صحنه و انتخاب لوکیشن هوشمندانه و دقیق است. منطقه ای که در آن داستان فیلم در آن جریان دارد بافت قدیمی دارد و در پیشزمینه آن برجهای نوساز و شهربازی دیده میشود. صدای خنده ، شادی و جیغ کودکان را ما در شهربازی پشت زمینه در محلهای که اکثر ساکنین آن در بدبختی و غم فرورفتهاند هر روز میشنویم، که این هماهنگی در طراحی صحنه، در تاثیرگذاری هر چه بیشتر فیلم نقش اساسی دارند. در مجموع فیلم «ابلق» یکی از بهترین فیلمهای سال ۹۹ است و قطعا شانس زیادی در فستیوال های بین المللی و جشنواره فجر خواهد داشت.
یک پاسخ
عالی بود ممنون