اول از همه داشتم با خودم فکر میکردم که پاپ آرت در ایران شناخته شده تر است یا پرویز تناولی، حداقل من به یاد ندارم که هنرمندی پیشکسوت و با سابقه قدم در راه پاپ آرت گذاشته باشد، اما تناولی عنصری متفاوت است و البته چهره مورد علاقه من، هر چند که در روز حضورم در گالری شهریور پرویز تناولی را ندیدم، اما تابلوهایی با منطق و اصولی بر روی دیوارهای گالری برای من کافی بود. شاید منطق را هر کسی در هنر قبول نکند، اما پرویز تناولی به نظر من میتواند با ریاضیات نقد شود، اصولا در تندیس هایش مهندسی میکند و ساختار به نحوی است که اگر یک بیگانه فضایی آن را ببیند صد در صد با خود فکر میکند این یک وسیله و ابزار پیشرفته زمینی است.
پیش از این در آرت لانژ البته زمانی که در خیابان فرشته بود آثاری با زمینه های کمی متفاوت اما همین رویکرد پاپ آرت از پرویز تناولی بر روی دیوار رفت، البته سبک و سیاق این نمایشگاه به گونه ای برنامه ریزی شده است که انتظار داریم تاریخ نگاری کنند از هنر ایرانی، و باید بر اساس پوستر هایی که دیدیم وقتی وارد شدیم چند دیو و اسب و یک پهلوان ببینیم، اما چهره هایی را میبینیم که برعکس برای ما آشنا تر از شخصیت های شاهنامه هستند. نه خبری از دیو و پری است نه خبری از گل و مرغ؛ هنر پاپ ایران در ۵۰ سال این گونه تعبیر میشود که پریانش مرلین مونرو هستند و دیوانش هم شاید احمد شاه قاجار.
کاش پرویز تناولی را میدیدم و میپرسیدم داستان هیچ های دوتایی چیست، زبان خودش از نقد ها و حدس های این فضای مجازی شیرین تر است، اما اینکه بر روی برخی کاراکتر ها هیچ دو دندانه تمام کننده دارد و بر روی برخی دیگه یکی برای من سوال شده است، بر عکس هر نمایشگاهی که به دنبال حسی که از تابلو میگیرم هستم، در این مورد بازهم ترجیح میدهم منطق و علم را سرمنشا پیدایش قرار دهم، اگر هنوز فرصت دیدن این گالری نصیبتان نشده بهتر است زودتر اقدام کنید
همین طور میتوانید از پرویز تناولی در کوبه هنرگردی اطلاعات کاملی بدست آورید