مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

پناه بردن به هنر و فرهنگ؛ اندوه تعالی بخش یا کاتالیزور فراموشی

اندوهگین بودن به عنوان حسی عاطفی، تجربه والایی است. تحمل رنج و غم انسان را به مقامی می رساند که درک دردهای دیگران را نیز می تواند پیدا کند. برای یافتن امر والا در برخی از بدترین تجربه ها به کمک نیاز است و اینجاست که هنر در مقام بیانی اجتماعی وارد می شود.

جامعه هنرمندان از معدود صنوفی هستند که با بخش احساسی و زیبایی شناسی مردم در ارتباط هستند؛ و خود نیز دارای روحیاتی حساس و خاص اند.

اگر عکاسان کار خود را رها کنند چه کسی مانند عباس عطار از صحنه های جنگی و درگیری ها و وقایع اجتماعی مستندنگاری کند. اگر طراحان گرافیک کار خود را رها کنند چه کسی از المان های مهم برای فراخوان‌ها استفاده کنند. اگر مجسمه سازان کار خود را رها کنند چه کسانی از شخصیت های مهم و وقایع تاثیرگذار یادمانی برای تفکر خواهد ساخت. اگر نقاشان کار خود را رها کنند چه کسانی مانند امیل کلاوس از فقر در روستاهای بلژیک قرن نوزدهم در تابلوی «برداشت چغندر» بگوید.

از درون روزهای پر حادثه

در چند روز گذشته مانند فضای عمومی کشور در بطن جامعه هنری نیز غوغایی از خبرهای مختلف بود. یک‌شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۸ را گالری‌های خصوصی تهران و شهرهای دیگر در حرکتی خودجوش و قابل تقدیر به احترام کشته‌شدگان پرواز اوکراینی تعطیل اعلام کردند. همزمان داوران و شرکت کننده های بخش تجسمی جشنواره فجر تصمیم به انصراف گرفتند. و در ادامه شرکت کننده هایی در بخش های تاتر و موسیقی و فیلم فجر نیز انصراف دادند.

از سویی دیگر در انتهای شب یک‌شنبه باوند بهپور از باز بودن آموزشگاه بیاض از ظهر دوشنبه برای هنرجویان گفت و از هر هنردوستی دعوت کرد برای نقاشی کردن یا کتاب خواندن با طعم چای و قهوه تا گوشه ای آرام بگیرند و از سایه مرگ و کینه ای که بر آسمان افتاده به فرهنگ پناه ببرند، مهمان بیاض باشند. حرکتی که عده ای آن را قابل تحسین و دلگرم کننده خواندند و عده ای دیگر به آن مسکن اعصاب و کاتالیزور فراموشی خطاب کردند.

تعطیلی یک امید

و اما ظهر روز یک‌شنبه سلمان متین‌فر مدیر گالری آب انبار از تلنبار شدن صدها خبر بد به این نتیجه رسید که صحبت از هنر و فرهنگ  در شرایط فعلی امری کم فایده که نه کاملا بی فایده است. بنابراین لغو تمام برنامه های آتی آب‌انبار و معلق شدن تمام فعالیت های آن را تا اطلاع بعدی اعلام کرد.

این انتخاب برای این فضای فرهنگی خصوصی، تصمیمی قابل احترام است. حتی اگر صرفا عدم فعالیت آب انبار دلایل اقتصادی داشته باشد کاملا قابل درک است. ولی نوشته متین‌فر فقط از مشکلات اقتصادی نمی گوید. با نگاهی به موارد ذکر شده در بیانیه آب انبار سوالاتی مطرح می شود.

آیا محمد تقی بهار شعر تصنیف«مرغ سحر» را در شرایطی مطلوب در آن برهه تاریخی سروده است؟!
آیا احمد شاملو در سال‌هایی که کتاب هفته را منتشر می کرد، به کم فایده یا بی فایده بودن کار خود فکر نکرده بود؟
آیا تالار قندریز در سال هایی که همه شرایط چه اقتصادی و چه اجتماعی برای نمایش آثار هنری محیا بود، به فعالیت خود ادامه داد؟

کاش بتوان ماند؛ البته نه در هر شرایطی و به هر قیمتی، ولی می توان شرایط را به چالش کشید. کاش بتوان ماند و نمایشگاه هایی را برپا کرد تا با آن سطح آگاهی بخشی هنری را برای توسعه درک بصری جامعه بالا برد. کاش بتوان ماند و برای همان بازدید‌کننده های همیشگی هنر یا حتی یک نفر، نمایشگاهی حرفه ای برپا کرد. در شرایطی که حال عمومی خوب نیست می توان به فرهنگ و هنر رجوع کرد، در زمان رفاه و خوشی که همه اصناف کارشان سکه است.

امید به روزی که هیچ مرکز فرهنگی تعطیل نشود.

دیدگاهتان را بنویسید