در هفتهای که گذشت آثار محسن ترقی جاه -آرشیتکت و نقاش- در گالری ملل به نمایش درآمد. مقالهی حاضر خلاصهای از گفتوگو با ایشان است:
توجه به دیتیل، نور و سایه سمت و سوی معمارانه و رویکردی امپرسیونیستی دارد. در جایی هم علاوه بر طبیعت، به شهر پرداختهاید و حتی از فیگور انسانی در چند اثر استفاده کردهاید. علت این ترکیب گسترده چیست؟ آیا از موضوع واحدی پیروی میکنند؟
در این کار مقداری زمان موثر است. چرا که زمان آثار متفاوت بوده؛ گاهی به سمت کارهای تعزیه رفتهام و زمانی هم به طبیعت پرداختهام. در اینجا مجموعهای از تجارب کاریام را قرار دادهام ولی شاید در دفعات بعد، چینش تابلوها را تغییر داده و آثار نزدیکتر به هم را انتخاب کنم. در کل، کارها به پیشزمینهی امپرسیونیستیام برمیگردد چرا که از سال 1346 نقاشی کشیدهام و چون رشتهام معماری و بعدا طراحی شهری بوده، در کارهای استریت اسکیپ و سیمای شهری هم فعالیت کردهام و مجموعهی حاضر بخشی از همهی فعالیتهای من است.
تمامی تابلوها دارای عنوان هستند. تا چه حد برایتان مهم است که کفهی خوانش اثر به سمت شما سینگینتر باشد و مخاطب برداشت ذهنی شما را ارداک کند؟
با توجه به واقعگرایانه بودن آثار همیشه سعی میکنم ایده خود را بیان کنم ولی تحمیلش نمیکنم چرا که در نهایت هرکسی آزاد است و دیدگاه خودش را پیدا میکند. ولی مثلا در اثری انتزاعی که پایانش برای هیچ کس روشن نیست، مسلما آزادی و تعدد برداشت امکان پذیرتر میشود.
در مجموعهی کاریتان، آثار بدون عنوان هم دارید؟
بله هست اما تعدادش کم است.
رد پای معماری در آثار به وضوح دبده میشود. فکر میکنید اگر در رشتهی معماری تحصیل نکرده بودید، تابلوها چقدر میتوانستند متفاوت باشند؟ برای مثال دیتیل تابلوها یادآور اسکیسهای معماریست.
قطعا تفاوت میکرد. چرا که دید افراد به شدت تحت تاثیر کار و رشتهی تحصیلیشان است. مخصوصا اسکیسهای معماری که شما باید با سرعت ایدهای را به نمایش بگذارید و به تناسب جزئیاتش را هم بکشید. در اینجا هم طراحی معماری در پسزمینهی ذهنی من وجود داشته… طبیعت، شهر و حضور مردم همگی برای من مهم بوده است.