اینکه یک نویسنده خوب همراه با یک عکاس خوب تصمیم بگیرند یک کتاب بنویسند، نتیجهاش یعنی یک اتفاق خوشایند؛ یک اتفاق خوشایند مثل کتاب خرداد های پاییزی نوشته امید بلاغتی و تصاویر صالح تسبیحی. دو روز پیش مراسم رونمایی کتاب این دو هنرمند بود. به همین دلیل فرصت را غنیمت شمردم تا از طرف تیم هنرگردی مصاحبه ی داشته باشم با امید بلاغتی در باره ی کتابش.
سلام امید جان ممنون میشم که یک بیوگرافی کامل از خودتون و اینکه در چه زمینه هایی فعالیت می کنید در اختیار مخاطبان هنرگردی بگذارید؟
من امید بلاغتی ام. متولد داراب. فارغ التحصیل کارشناسی کارگردانی سینما. اما خب از پانزده سالگی می نویسم. شیراز که زندگی می کردم دوره های داستان نویسی را پیش شهریار مندنی پور گذراندم و بعد هم که تهران دانشجو شدم و کار و درس و زندگی ام به تهران آمد.سینما خواندم و چند فیلم مستند ساختم و چند فیلم مستند و کوتاه مونتاژ کرده ام.چند تایی هم جایزه برای فیلم هایی که ساختم برده ام. تهیه کننده دو تا از فیلم های مستندم پیروز کلانتری بود و فکر می کنم مهم ترین معلم من در همه سال های یادگرفتنم هم پیروز کلانتری است. فیلم سالینجرخوانی در پارک شهر پیروز را هم مونتاژ کردم. اما سینما و کار در حوزه سینما بیشتر جنبه گذران زندگی و امرار معاش برایم داشته است.نوشتن همیشه مساله اصلی ام بوده است و دغدغه اساسی زندگی ام.خلاصه اینکه داستان می نویسم و مقاله و نقد سینمایی درباره سینمای داستانی و مستند در مجله های معتبر این حوزه.(مجله های بیست و چهار و تجربه و آسمان و فیلم نگار و حرفه هنرمند و فیلمخانه) هنوز هم گاهی مستند می سازم و به عنوان مشاوره هنری در پروژه های مستند همکاری می کنم. شغل درآمدزای من اما در حوزه تبلیغات است. کپی رایتر یک شرکت تبلیغاتی هستم. خلاصه زندگی اینطورهاست انجام چند تا کار برای گذران زندگی و آرامش فکری و روانی داشتن برای انجام کار اصلی ات.
در باره کتاب برامون صحبت کنید..که چرا اسم کتاب خرداد های پاییزی است؟
چراییش ساده است. اسمی است که دوستش داشتیم و فکر می کردیم به حال و هوای کتاب می خورد و در عین حال برای مخاطبی که نمی داند توی کتاب چه خبر است و تنها جلد کتاب را می بیند جذاب و کنجکاوی برانگیز باشد. البته خب چند تایی از متن های کتاب به پاییز و خرداد ربط دارد.
چه شد که به این فکر افتادین که یک همکاری دو جانبه به صورت عکس و نوشته داشته باشید؟
فکرش مال صالح است. راستش شب رونمایی کتاب هم توضیح خوبی داد. سال های اخیر اختلاف نظرات من و صالح به عنوان دو دوست در حوزه های اجتماعی و سیاسی و فکری شدت گرفته بود. اما با حفظ دوستی و احترام به هم. در عین حال هم می دانستیم نقاط مشترک و تفاهم نظر بسیار داریم مثلا در حوزه هنر. و فکر می کردیم در این سالهای نفرت و کینه و دشمنی تنها راه حفظ دوستی و رفاقت و مکالمه و رابطه مان کار مشترک کردن بر اساس اشتراکاتمان است. راستش کتاب ساده و بی ادعای ما اگر بتواند همین حس را منتقل کند کافی است. اینکه دو تا آدم در این سال هایی دوری و دشمنی و عبوس بودن با هم و بستن راه های مکالمه خواستند کار مشترکی کنند. منظورم این است که کتاب اگر رد و نشانه و طعم و رنگی از این فکر را به مخاطب منتقل کند کارش را کرده است و ادعایی بیشتر از این هم ندارد. تجربه تازه اما ساده ماست.
به نظرم جالبه که بدونیم..عکس ها برای نوشته ها گرفته شده است یا برعکس..؟
هر دو مسیر طی شده است. من نوشته ام و صالح تصویرهایش را ساخته و به نوشته ها نزدیکشان کرده است و او تصویرساخته و من دیدم و نوشته ام.
کتاب خرداد های پاییزی چندمین کتاب شماست؟ و اینکه آیا قصد نوشتن کتاب دیگه ی چه فردی و چه به صورت همکاری با هنرمند دیگه ی دارید؟
دومین کتاب من است. اولین کتاب من حرمان در همین امسال توسط نشر ناکجا منتشر شد و این دومین کتاب من است که با نشر حرفه هنرمند که بسیار دوستش دارم و با همکاری شهریار توکلی عزیز مدیرنشر حرفه هنرمند منتشر شده است. معلوم است که قصد ادامه کار دارم. یک رمان و یک مجموعه داستان کوتاه آماده دارم که سال آینده به ناشر خواهم سپرد تا چه شود! همکاری مشترک هم چرا که نه. تجربه خردادهای پاییزی تجربه لذت بخشی بود.
و اما به عنوان سوال آخر فضای کتاب و کتاب خوانی را این روزها چگونه می بینید؟
چگونه می بینم؟! جور خاصی نمی بینم. سرانه مطالعه در ایران پایین است و حتما این جمله را هزار بار خواندید و شنیدید. اما کتابخوان ها هم هستند حتما. فکر می کنم باید به فرمت های تازه ای برای کار در حوزه کتاب فکر کرد. یک جور تلاش برای زنده نگه داشتن کتاب در روزگار و زمانه ما. این طوری می بینم و فکر می کنم!
*ممنون از اینکه در کنار مخاطبان هنرگردی بودید…