در تاریخ هنر معاصر ایران هنرمندان کمی هستند که با وجود عمر کمشان تاثیر بسزایی در تاریخ هنر این سرزمین گذاشته اند و نامشان تا ابد بر آسمان هنر ایران خواهد درخشید، یکی از این هنرمندان فرامرز پیلارام است ، فرامرز پیلارام زاده ۲۱ فرودین ۱۳۱۶در تهران است ، نام وی عموما بخاطر تاثیر او در دو جریان مهم تاریخ هنر مدرن ایران یعنی نقاشی خط و سقاخانه شناخته شده است اما فارغ از این دو فرامرز پیلارام یک طراح زبردست و یک مجسمه ساز قدرتمند نیز هست آنقدر که در نمایشگاه سال ۱۹۷۶ در سوئیس روزنامه لوموند با دیدن آثار او نوشت با دیدن آثار پیلارام آینده جهانی هنر در ایران است.
پیلارام همواره در پی به تصویر کشیدن نمادهای اصیل ایرانی بود. در کارهای اولیه اش مُهرهایی را که در قدیم به جای امضاء از آن استفاده میکردند، بزرگ نمایی کرد و زمینهای کتیبه گونه به وجود آورد و در آن نمادهای مذهبی، مانند عَلَم و پنجه، را با اشکال هندسی درآمیخت. او با علاقه و توجه به هنرهای سنّتی ایرانی، نظیر کاشیکاری و در مسیر یافتن راههای نو برای «ترکیب بندی» های جدید، و دریافت این مطلب که خط فارسی، بویژه نستعلیق، در تلفیق با نقاشی ویژگی ممتازی به تابلوها میبخشد، به آموختن خطاطی در انجمن خوشنویسان که خود او از بنیان گزاران آن نیز بود پرداخت به درجه ممتازی نائل آمد و سپس مدتی در آنجا تدریس کرد. از آن پس، خط دستمایه اصلی آثار او شد. از این رو میتوان او را از پیشگامان نقاشیخط در ایران دانست،دکتر جواد مجابی فرامرز پیلارام را یکی از چهار خوشنویسی تاثیر گذار می داند که نقاشیخط را پیش از ابداع و از آن در آثارشان بهره بردند، می داند . پیلارام با کاربرد خط در نقاشی، به خطاطی نیز شکل نوینی بخشید و آن را از چارچوبهای سنّتی خارج ساخت. این زمان (۱۳۴۰–۱۳۴۱ شمسی) مصادف بود با سالهایی که هنرهای اصیل ایرانی در مقابل موج نوگرایی غربی در همه زمینهها قرار گرفت.در سال ۱۳۴۱ پیلارام و تنی چند از هنرمندان دیگر مکتب سقاخانه را – که شیوهای اصیل و بر پایه اعتقادات و نمادهای مذهبی و ایرانی بود – در نقاشی ومجسمهسازی بنیان نهادند. مکتب سقاخانه جریانی هنری بود که در دههٔ ۱۳۴۰ شمسی با استفاده از عنصرهایی از هنر مدرن و برخی از عنصرهای تزیینی هنرهای سنتی و دینی، در ایران شکل گرفت. در جریان نوسازی ایران و درگیریهای سنت گرایان و هواخواهان مدرنیته، عدهای از هنرمندان نوآور، مکتب جدیدی را بنیان نهادند که تأثیر شگرفی بر دگرگونیهای هنر نوگرای ایران و حتی نوآوریهای عرصه خوشنویسی از خود باقی گذاشت، این مکتب یا جنبش هنری بعدها بهنام مکتب سقاخانه شهرت یافت.
نام کریم امامی به سبب طرح این مهمترین سبک هنر نوگرای ایران، ماندگار شده است. به احتمال زیاد، او این اصطلاح را نخستین بار در حدود سال ۱۳۴۱ به کار برد. در نوشتاری با نام «یک مکتب نو ایرانی» (ژوئن ۱۹۶۳) در روزنامه کیهان اینترنشنال امامی پس از برشمردن هنرمندهایی مشهور و تثبیتشده، به معرفی «چهار جوان میپردازد که بر تارک آخرین و قدرتمندترین جریان نقاشی ایران میدرخشند». او در معرفی این مکتب چندان روشن سخن نمیگوید بهجز اینکه بهطور مشخص از این گروه چهار نفره نام میبرد که همه همچون خود امامی، دانشجو یا آموزگار مدرسه تازه بازشدهٔ هنرکده هنرهای تزیینی (۱۹۶۱) بودهاند.
بهجز حسین زندهرودی که امامی او را بارها بهعنوان رهبر گروه نام میبرد، عضوهای مکتب عبارتاند از: فرامرز پیلارام ، منصور قندریز وبهزاد گلپایگانی.
این هنرمندان در جستجوی تعریف دوبارهای از زیباییهای ملی و سنتی برآمدند؛ و یا به بیانی دیگر این هنرمندان با عشق به زوایای فرهنگ ملی و نگاهی گسترده به فرهنگ جهانی به فکر افتادند که مکتبی ملی- بینالمللی تأسیس کنند و حتی شاید بدون تمهیدی اولیه و به صورتی طبیعی به سوی تأسیس مکتب فوق کشانده شدند رویکرد اینان به اشیاء و عناصر بصری محیط اطراف زندگی مردم که در سقاخانه و زیارتگاهها و اماکن مذهبی وجود داشت، باعث شد که از این اشیاء در فضای معاصر تعریف مجددی بهعمل آید و در ساماندهی تازه و بدیعی، به مکتبی جدید و قابل قبول و سرشار از نوآوری تبدیل شود.آغاز کار مکتب سقاخانه را میتوان با کارهای حسین زندهرودی قلمداد نمود و در کنار آن به کسان دیگری نظیر، منصور قندریز، مسعود عربشاهی، فرامرز پیلارام، صادق تبریزی و پرویز تناولی اشاره نمود. «برخی نیز ژازه طباطبایی وناصر اویسی را نیز در گروه سقاخانه جای میدهند. شاید دلیل آن مطالعات این دو هنرمند در هنرهای عامیانه و تزیینی ایران باشد. اگرچه خود آنها انتساب خویش را به نقاشان سقاخانهای چندان خوش ندارند،یکی دیگر از ویژگیهای مشترک و فراگیر در آثار هنرمندان سقاخانه استفاده از خوشنویسی و خط فارسی است. سنت خوشنویسی ایرانی که در طول سالیان متوالی شکل خاص خود را گرفته و با مضامین فرهنگ ایرانی همبسته شدها
ست، عنصر مناسبی بود تا به عنوان یک شناسهٔ هویتی در آثار نقاشی به کار گرفته شود. برای این دسته از هنرمندان، خط تنها یک عنصر بصری بود و به مفاهیم نهفته در پس کلمات چندان توجهی نداشتند. استفاده از خط را بهطور مشترک در آثار اکثر هنرمندان گروه میتوان به تماشا نشست. پیشتازترین فرد از این گروه در استفاده از خط حسین زندهرودی بود: «او کارش را با بازی با خطاطی شروع کرد؛ نرم نرم و از سر جستجو. کارهای اولیهاش از سطحهای ساده هندسی شکل میگرفت که از نوشتهها و نقش و نگارها و رنگهای درخشان پوشیده میشدند. روشی که بعدها در کار فرامرز پیلارام ماندگار شد و او مدتها با همین سطوح ورمیرفت و بسیار خوش خطتر از زندهرودی، جاهایی را از نوشته پر میکرد.
فرامرز پیلارام در سومین و چهارمین دو سالانه تهران (۱۳۴۳ ش، ۱۳۴۵ ش) شرکت کرد و برنده مدال شد. پس از آن کارهای او و دیگر هنرمندان مکتب سقّاخانه به دوسالانه ونیز فرستاده شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. موزه هنرهای مدرن نیویورک هم یکی از آثار او و آثار چند تن دیگر از هنرمندان این مکتب را خریداری کرد.
فرامرز پیلارام با هنرمندانی چون مرتضی ممیز، غلامحسین نامی، مارکو گریگوریان ،مسعود عربشاهی ، عبدالرضا دریابیگی،سیراک ملکونیان «گروه آزاد» را تشکیل داد. این گروه چهار سال فعالیت داشت و چندین نمایشگاه از آثار نقاشان ایرانی در شهرهای مختلف دنیا برپا کرد و بسیار مورد توجه منتقدین ایرانی و خارجی قرار گرفت و در زمان حیات خود طوفانی به پا کرده بود که متاسفانه با اختلاف بین چند تن از اعضا از هم گسیخت،فرامرز پیلارام به تدریس نیز علاقهمند بود، از این رو از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۹ با سمت استادیار در دانشکده معماری دانشگاه علم و صنعت به تدریس طراحی پرداخت ولی متاسفانه به دلیل انقلاب اسلامی از کار برکنار شد که این برکناری بسیار در روحیه او تاثیر گذاشت و باعث سکته و سرانجام مرگ وی شد.
آثار پیلارام تابلوهای رنگ و روغن با ساختاری محکم است که خط در آنها با تکیه بر هنرهای سنّتی حرکاتی آهنگین دارد. آهنگ خطوط در کارهای او با تکرار یک حرف به وجود میآید و بزرگ نمایی و هدایت اَشکال، حس حرکتِ بصری را به بیننده القا میکند. ادغام خطوط سیاه و ضخیم و سفید و نازک و ترکیب آنها با عنصر خط در آثار او نوعی وحدت به وجود میآورد. از دیگر ویژگیهای آثار پیلارام اندازه بزرگ تابلوهایش، غلبه شکل بر محتوا، تضادهای رنگی شدید و بهرهگیری از رنگها به صورت حجیم و ضخیم است. از جمله آثار او میتوان به تیغهها (۱۳۴۱)، ترکیب بندی سبز (۱۳۴۶)، ریتم با کلمه علی (۱۳۵۰) و عاق والدین (۱۳۵۵) اشاره کرد. سایر فعالیتهای او ساخت مجسمههای بزرگ برنزی و پیکرههای عظیم چوبی به صورت حجمهایی تشکیل یافته از خط بود،او معتقد بود که چون آثارش برگرفته از زندگی است، پس باید در خدمت مردم و در اختیار آنان باشد و تابلوها و آثار هنری باید از انحصار مجموعهها و نمایشگاهها خارج شود و حتی در سطح شهر در معرض دید مردم قرار گیرد تا همگان از آن بهره ببرند.
دوره های هنری پیلارام از ابتدا شامل: سقاخانه، نقاشیخط ، و سرانجام تلفیق این دو با هم است در کنار این سه دوره آثار حجمی پیلارام و طراحی های او نیز بسیار حائز اهمیت است،یکی از زمینه های کاری پیلارام نقاشی خط بوده است عده ای فرامرز پیلارام بنیان گذار نقاشیخط در ایران می دانند اما به درستی مشخص نیست که مبدع این هنر چه کسی بوده است.فرامرز پیلارام از نخستین کسانی بود که ویژگی ها امکانات صوری خط_نوشته و یا خوشنویسی سنتی را در نقاشی نو گرای ایران آزموده است ،پیلارام آنچنان تغییر شکلهایی در حروف به وجود آورد که به کلی رابطه فرم و محتوی را از هم گسست و خط در آثار او به مجموعهای از حرکت حروف در بطن سطوح رنگی تبدیل گردید.پیلارام هنرمندی پر کار بود دستی قوی و درک تجسمی بالایی داشت. او با مهارت تمام می توانست هرگونه اثر پذیری را در شیوه ای شخصی حل کند. در دوران نقاشیخط او به خوشنویسی_به خصوص نستعلیق و شکسته نستعلیق_ روی آورد و در این عرصه با بهره گیری از الگوی سنتی ((سیاه مشق)) دست به تجربه هایی بسیار متنوع زد. این تجربه ها مشتمل بودند بر انواع ترکیب بندی های هندسی با بافت نگارشی ، طرح های خوشنویسانه ، سیاه مشق های رنگین ، و ریتم هایی از حروف برجسته نمایی شده و متداخل در یکدیگر ، او غالبا در نحوه سازماندهی عناصر به کیفیتی تزئینی دست می یافت؛ و با کاربست رنگ طلایی بر این کیفیت تاکید می کرد. آثار پیلارام بخاطر ارزش هنری و کیفی بالا و بازخورد خوبی که در بین منتقدین ایران و جهان داشت متاسفانه بسیار مورد تقلید و کپی عین به عین قرار گرفته است که هیچکدام به حد آثار او نرسیده و نخواهد رسید پیلارام به راستی که یک نخبه هنری و یک هنرمند پیشرو بسیار بیشتر از سایر هم نسلان خود بود که اگر اکنون در قید حیات بود یکی از برترین هنرمندان جهان می بود اما افسوس که اجل مهلتش نداد و او با عمر کمی که داشت جایگاه خود را به عنوان یکی از پنج هنرمند برتر تاریخ هنر ایران تثبیت کرد و در آینده ای نه چندان دور خواهیم دید که نام او در دنیا در کنار بزرگان تاریخ هنر جهان قرار خواهد گرفت.
منابع
دائره العمارف هنر /روئین پاکباز
نقاشانی که دوستشان داشتم / جواد مجابی
نود سال نو آوری در هنر معاصر ایران / جواد مجابی