هنرگردی مجله تخصصی هنری ایران

مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

درخت خون نوشته مهدی جواهریان در سال ۱۴۰۰ خورشیدی یکی از کتاب های تحسین شده توسط منتقدین بود. این کتاب از مجموعه نوولای هزاردستان نشر چشمه است که حکایت نقاش ازپادرآمده ای اهل شهر قزوین در دوران ناصری را روایت می کند. داستانی تاریخی که شاید واقعی نباشد ولی ادعا می کند در پس آن چیزهایی دیگر پنهان شده است.

در اوایل فصل یک که با جمال الدین شخصیت اصلی کتاب در حال آشنایی هستیم؛ او در بیان نظریات خود در باب تزویر استادان این بلد، به یک روایت تاریخی اشاره می کند. جمال الدین ماجرای به ایتالیا فرستادن محمد زمان به منظور یادگیری فنون نوین نقاشی توسط شاه عباس دوم صفوی را پیش کشیده و مسیحی شدن او را در فرنگ بی شرمی دانسته و همین امر را دلیل خشم شاه از او و به ناچار پناه گرفتنش نزد دربار شاه جهان هند می داند. نویسنده از زبان جمال الدین، محمد زمان را موجودی رذیل می داند که پس از بخشش شاه و بازگشت به ایران، دوباره مسلمان شد و شیوه غربی را به ایران سوغات آورد. روایت جواهریان درباره محمد زمان تا چه حد با واقعیت همخوانی دارد؟

خانم کفایت کوشا در سال ۱۳۸۲ در نشریه «نامه بهارستان» مقاله ای منتشر ساخت با یاد شادروان یحیی ذکاء با عنوان «محمد زمان» که در آن مطابق برخی از اسناد و مدارک بین محمد زمان نقاش و محمد زمان مسیحی شده تفاوت وجود دارد. در این مقاله نویسنده فردی را به نام محمد زمان فرنگی خوان معرفی می کند که تا سال ها شخصیت وی با محمد زمان نقاش یکی دانسته شده است.

خانم کوشا به نقل از هنرشناس روس «ایوانف» به سندی از فهرست بلوشه در کتابخانه ملی پاریس اشاره می کند که در آن محمد زمان فرنگی خوان خود را مترجم حدیقه العالم به طور کامل معرفی نموده است و نکته جالب توجه این که وی این مقدمه را در طول راه مهاجرت از دارالسلطنه اصفهان به هند نوشته است. آیا علاقمندان به شخصیت و هویت محمد زمان نقاش با انتشار سند فوق، نفسی به راحتی کشیدند و اکنون با خوانشی بر پایه دو شخصیت مجزای فرنگی خوان و نقاش به آثار او نگاه می کنند؟

روایت نقاش مسیحی شده آنچنان نفوذی میان اکثریت پژوهشگران داشته که بطور مثال در مقاله «اسیر وسوسه های دلباختگی و فریب» هادی هدایت به سال ۱۳۶۵ در یازدهمین شماره فصلنامه هنر تکرار روایت پیشینیان کرده و می نویسد: «دیدار از رم آنچنان شور و شوق و هیجانی در محمد زمان بوجود آورد که خود گم کرده و تسلیم، بیکباره دست از کیش و ایمان خود نیز می شوید و با نام پائولو تحت تاثیر تبلیغات شدید مبلغان مسیحی و یاران و دوستان و مربیان هنری اش به کسب تجربه مشغول می شود».

نویسنده در اقامت سه ساله نقاش در فرنگ آنچه را مهم می پندارد، آشوب فکری و روحی و ماجراجوئی و حادثه طلبی های اوست. در جای دیگر هدایت تصاویری که محمد زمان برای خمسه نظامی به اتمام رسانده را برهم زننده معیارها و ارزش های نگارگری سنتی ایرانی، دست اندازی و بی حرمتی در تجسم مناظر و آدم های قصه های شیرین فارسی در تضاد با قصد و نیت راویان می داند.

همچنین نویسنده معتقد است زمانی که شاه سلیمان سخت دل مشغول تعالیم و تبلیغات مبلغان مسیحی قرار گرفت، محمد زمان ماموریت می یابد تا تصاویری از داستان های تورات و انجیل را مصور کند؛ که تنها در این روند از کار است که پائولوی مسیحی! دچار هیچ تناقضی نمی شود. نویسنده در گوشه ای دیگر از مقاله خود، محمد زمان را با بهزاد و رضا عباسی مقایسه می کند و قابلیت دست های هنرمند او را اگر به چنین راه اشتباهی نمی رفت، جانشینی لایق برای کمال الدین بهزاد و صاحب منزلت و عزتی همانند رضا عباسی که چون به معیارهای غربی پی برد و حاصل تجربه اش را در خدمت آرمان های خود و جلای هنر سرزمینش قرار داد می داند.

آیا محمد زمان باید همچنان مسیر هنرمندان نگارگر پیش از خود را که به یک شیوه به دفعات داستان های ادبیات فارسی را به تصویر کشیده اند طی می کرد؟ آیا تناسبی وجود دارد که خلاقیت در تصویر را اوهام و دنیای آشفته تلقی کنیم؟ برهم زدن ترقی خواهانه معیارها و ارزش های نگارگری سنتی، چگونه می تواند بی حرمتی و ضدیت با نیت راویان ادبی باشد؟

در مقایسه این دو روایت که از هر دو سوی پل افتاده اند، می توان دید که شناخت روحیات و اعتقادات درونی نقاش برای قضاوت عملکرد آن تا چه میزان موثر افتاده است. یکی آنرا غربزده و در اصطلاح فرنگی ساز حداکثری معرفی می کند و دیگری با سعی در ثابت کردن نظریه دو محمد زمان متفاوت می خواهد نام نقاش را تطهیر کند. 

آنچه مشخص است تغییر و تحول شیوه سنتی در مسیر توسعه، هم موافقانی مصمم و هم مخالفانی متعصب دارد. که هر دو برای نیل به هدف خود به هر روشی متوسل می شوند. این مسیر که در ادامه به رواج هنر مدرن منتهی شد، بی هدفی و سرگردانی را نمایندگی نمی کند. بلکه تغییرات و پوست اندازی طبیعی هر مفهوم پویائی است که رنگ عوض کرده و اما ویران نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید