رسانه مستقل تحلیلی-خبری هنرهای تجسمی

سامان و ساسان اسکوئی: شهر، گلستانی است که در دل سیمان می‌روید

گفت‌وگو با هنرمندان ایرانی در پیوند با نمایشگاه «فلورا اوربانیکا» در پاریس

سامان (زادهٔ ۱۳۶۴) و ساسان اسکوئی (زادهٔ ۱۳۷۰)، برادران هنرمند زادهٔ تبریز، هم‌اکنون در بروکلین، نیویورک زندگی و کار می‌کنند. آنان که نخستین گام‌های هنری‌شان را با هنر خیابانی در ایران برداشتند، در دههٔ گذشته با بهره‌گیری از رسانه‌هایی چون چیدمان، پیکرتراشی، نقاشی، نگاره‌سازی و فیلم، جهان‌بینی سیاسی و اجتماعی‌شان را به تصویر کشیده‌اند. کارهای آنان که در سراسر جهان به نمایش درآمده‌اند، از مرزها، مهاجرت، حقوق زنان و بحران‌های زیست‌محیطی می‌گویند. اکنون، با نمایشگاه تازه‌شان با نام فلورا اوربانیکا (Flora Urbanica) در گالری دنیز در پاریس (۱۵ اسفند ۱۴۰۳ تا ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴)، آنان ما را به اندیشه‌ای ژرف دربارهٔ پایداری و سازگاری طبیعت در دل شهر فرا می‌خوانند.

در این گفت‌وگو، آنان دربارهٔ ریشه‌های این نمایشگاه، پیوند آن با کارهای پیشین، دگرگونی زبان دیداری‌شان، و آیندهٔ هنری خود سخن می‌گویند.


۱. چگونه اندیشهٔ «فلورا اوربانیکا» در روند کاری شما پدید آمد و چه چیزی انگیزهٔ ساخت این نمایشگاه شد؟
طبیعت همواره در دل کارهای ما جای داشته. انگیزهٔ اصلی این نمایشگاه از دل خود شهر برخاست؛ با دیدن رستن دانه‌ها از شکاف‌های سیمان، و شکوفایی برگ‌ها در بهار. این لحظه‌ها، رفته‌رفته در پیکربندی‌های سیال و خیال‌انگیز، ما را به سوی گونه‌ای نو از بازنمایی کشاندند: خط‌هایی روان و بافت‌هایی خاکی که در دل ساختارهای شهری، حس تعلیق و چرخش زمان را زنده می‌کنند.

۲. این نمایشگاه چه پیوندی با آثارتان در زمینهٔ مرزها و بحران‌های زیست‌بومی دارد؟ آیا آن را دنباله‌ای بر کارهای گذشته می‌دانید یا مسیری نو؟
«فلورا اوربانیکا» همچنان بر دغدغه‌های زیست‌بومی پافشاری دارد، اما با رویکردی آرام‌تر و نهانی‌تر. از این رو، هم دنباله‌ای است بر گذشته، و هم گامی نو. ما به‌سوی ایجاز و زبان دیداری نمادین رفته‌ایم، ولی ریشه‌هایمان در فرهنگ شهر و پیوند با طبیعت همچنان استوار است.

۳. در این نمایشگاه، چگونه رسانه و ماده را برگزیدید؟
نقاشی با شابلون سال‌ها پیش کنار گذاشته شده. اکنون نزدیک به ده سال است که دیگر از آن بهره نمی‌گیریم. در این سال‌ها پیوسته با ماده‌ها و شیوه‌های گوناگون آزمایش کرده‌ایم. ما آموزش رسمی در رشته‌هایی چون رنگ‌روغن ندیده‌ایم، بنابراین این نمایشگاه برایمان مانند سفری تازه بود. برای ما، گزینش ماده از خود پیام جدایی‌ناپذیر است، چون به بیان بهتر حس و رسانایی آن می‌انجامد.

۴. آیا در این نمایشگاه نیز مانند پیش، از ماده‌های بازیافتی یا صنعتی بهره گرفتید؟
در چیدمان «شکوفایی شهری» (Urban Bloom) برای نخستین بار از گیاهان زنده بهره بردیم؛ نوعی مادهٔ زیسته و پویا. این نخستین بار است که با گیاهان رو به رشد کار می‌کنیم و از نگارخانه خبر می‌رسد که گیاهان همچنان در حال بالیدن‌اند.

۵. چگونه در کارتان، تضاد پنداشته‌شده میان طبیعت و شهر را متعادل می‌کنید؟
ما مرزی میان شهر و طبیعت نمی‌بینیم. این دو پیوسته بر یکدیگر اثر می‌گذارند و همدیگر را بازتعریف می‌کنند. در این نمایشگاه، ما این پیوند را کاویده‌ایم و می‌خواهیم نگاه رایج به جایگاه طبیعت در شهر را به چالش بکشیم.

۶. چگونه این نمایشگاه، به‌گونه‌ای نهانی یا غیرمستقیم، به مسئله‌هایی چون مهاجرت، زیست‌بوم، و عدالت اجتماعی می‌پردازد؟
پیام نمایشگاه بیشتر در برانگیختن احساس است؛ از آرامش تا اندیشه‌ورزی. آثار، نمایانگر پایداری و سازگاری طبیعت در دل شهرند و در عین حال از بیننده می‌خواهند دربارهٔ نسبت خویش با طبیعت بیندیشند. این نگاه، ژرف‌تر و درونی‌تر است.

۷. آیا این گرایش آرام و شاعرانه در پرداختن به طبیعت، در آینده نیز ادامه خواهد داشت؟
بی‌گمان. در این روزگار پرآشوب، نیاز به آرامش بیش از پیش احساس می‌شود. ما خود نیز در زندگی شخصی‌مان به چنین نگاه ژرف و آرامی نیاز داریم و گمان می‌کنیم جهان نیز از این اندیشه بهره‌مند خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید