کرانه رود کنتاکی؛ مسیری برای یادآوری
پروژهی اینستالیشن محیطی هانا دریک و شریک هنری او، جاش میلر (که با هم یک سازمان هنری به نام IDEAS xLab را اداره می کنند)، تحت عنوان «شناخته/ناشناخته»در لوئیزویل، یادبودی است از بردگان سیاه پوستی که داستان آنها برای سالها در اتاق زیر شیروانی و بایگانیها دفن شده بود، قرار است در آخر همین هفته در کرانهی رودخانه اوهایو رونمایی شود.
هانا ال دریک، هنرمندتجسمی، فعال اجتماعی، شاعر و نویسنده و ناشر ١١ کتاب از جمله “انقلاب عشق و لیموناد ” و “زندگی در رنگها زیست میکند” است. او در مورد سیاست ، فمینیسم و نژاد و تفسیر و انتقادش از آنها مینویسد و آثار او سرشار از شور و حقیقت است. او معتقد است :
“به عنوان یک هنرمند، شما در برابر مخاطب خود موظف هستید که واقعیت را به زبان بیاورید؛حتی اگر دشوار باشد. کار شما به عنوان یک هنرمند این است که دنیا را کمی بهتر، کمی ثروتمندتر ،کمی آزادتر ترک کنید، فقط به این دلیل که در آن حضور داشتید! و شما باید نترسیدید و اجازه دهید که هنر شما به جای شما حرف بزند.”
در سال ٢٠١۶ ، شعر هانا تحت عنوان “تشکیلات” میلیونها بار در سراسر جهان به اشتراک گذاشته شد. در سال ٢٠١٨ این اثر برنده جایزه “Culturally Legit” از فدراسیون تبلیغات آمریکا شد.
وبلاگ هانا که در آن عاشق نوشتن از عدالت اجتماعی است و توضیحاتی از وقایع روز ارائه میدهد، در سراسر جهان هزاران دنبال کننده دارد. هانا نیز توسط بنیاد محمد علی، که زمینه فعالیتهاى آن مربوط به امور خیرخواهانه و عدالت اجتماعی است و در آن زنان برجستهای مشغول بکار هستند، به لقب ‘دختر خوبیها’ نائل آمد.
هانا همچنین در سال اخیر با موفقیتهای قابل توجه و خدمات برجسته او در امور اجتماعی و ضد نژاد پرستی درایالت کنتکاکی و همچنین برای سرودن شعر Spaces ” فضاها “موفق به کسب بالاترین عنوان افتخاری لوئیزویل-کنتاکی به عنوان سرهنگ تمام (کولنل)شد و توسط مردم و فرماندار کنتاکی مورد تحسین قرار گرفت.
اکثر آثار هانا در انتقاد به تبعیض نژادیی است و رنگ و بویی انسان-دوستانه و ضدنژادپرستی دارند، و حال که در ایالت کنتاکی و کشور آمریکا برای خود شهرتی را دست و پا کرده، مردم او را به عنوان کنشگری که عامل تغییر و فردی که در خلق آثارش بیانی منتقدانه و صادقانه دارد یاد میشود. او نوید آنرا میدهد که پیام وی قابل تأمل و گاه نیز چالش برانگیز است و معتقد است که ایجاد تغییر در فضای فعلی ناخوشایند نیز امکان پذیر است.
تنها هدف من از صحبت و نوشتن این نیست که شما را سرگرم کنم! من مینویسم تا ملتی را تکان دهم .
هانا دریک، چندسال قبل در هنگام دیدار از (موزه تاریخ و فرهنگ آمریکایی آفریقایی) ناتچز، ایده روایت داستان این بردگان گمشده و مفقود الاثر لوئیزیلی به ذهنش خطور کرد. در آنجا بر دیوار نقشهای قرار داشت که مسیر انتقال بردهها را از لوئیزویل، پایین رود اوهایو به رود می سی سی پی، و سپس به شهر ناتچز را نشان میداد، این شهر یکی از بزرگترین شهرهای تجارت برده در ایالات متحده بود. وی همچنین نام دهها مرد، زن و کودک برده را که از کنتاکی به ناتچس منتقل شده بودند، را در آنجا یافت.
طبق گفته پاتریک ای. لوئیس، مدیر مجموعه و پژوهشگر تحقیقات در انجمن تاریخی فیلسون، در دهه ١٨۵٠ میلادی، سالانه با انتقال ٢۵٠٠ تا ۴٠٠٠ نفر برده سیاه پوست از کنتاکی، یکی از بزرگترین مناطق صادر کننده برده به جنوب ایالت متحده قلمداد می شد.
هانا دریک، که در کلرادو متولد شده بود و نمیتوانست سبقه خانوادگی خود را بیش از دو نسل قبل پیگیرى کند، در مصاحبهای با روزنامه نیویورک تایمز اذعان داشت: “من می دانستم که لوئیزویل در تجارت برده ها نقش اساسی دارد، اما نمیدانستم تا به این حد پیچیده و عمیق.” برای همین از ساکنان لیوئزویل در خواست کردم تا به جست و جو در آرشیوهای خانوادگیشان و با کشف مستندات بیشتر ما را در خلق این اثر یاری کنند.
این اثر هنری چندرسانهای، یادبودی از افرادیست که داستان آنها تا به امروز مخفی مانده بوده است، و همچنین چالش و محرکی عمومی برای مشارکت مردم محسوب میشد، که به هدف کشف اسناد و روایات و عکسهایی که در بایگانیها ، انبارهایشان برای سالها مدفون بودهاند، و بازیابی تاریخی و هویتی سیاه پوستان پرداخته است؛ تا بتوانند آنها را احیا و در تاریخ شرکت داده و عموم مردم را با آن درگیر کنند.
اولین مولفه این پروژه اینستالیشن چند رسانهای هانا دریک و جاش میلر، دو نیمکت است که در بالای سکویی بین خیابان نهم و دهم قرار دارند و مشرف به رود اوهایو هستند. هر دو نیمکت از گرانیت ، سنگ آهک و استیل ساخته شده اند. در پشت نیمکت ها این جملات از لامونت کالینز ، بنیانگذار موزه تاریخ آفریقایی آمریکایی و سیج اسنایدر ١٣ ساله ،دانش آموز و عضو یک گروه فعال عدالتخواه” حک شده است:
ما از فرزندان پادشاهان و ملکه هایی هستیم که در آمریکا به بردگی کشیده شدند.
داستانهای بی شماری از بردهها گفته نشده است. نام آنها را به زبان بیاورید و به آنچه میشنوید گوش فرا دهید. زمان ظهور میراث آنها فرا رسیده است.
هانا هدفش از نصب و قرار گیری نیمکتها را در اینستالیشن اینگونه بیان می کند : “وقتی مردم اینجا مینشینند ، میخواهم آنها ببینند که ایندیانا چقدر نزدیک است و برده بودن چه حسی می تواند داشته باشد، در حالی که آزادی در آن سوی رودخانه به شما چشمک میزند.”
با استناد به گزارشات و مستندات دسته بندی شدهی موجود در رابطه با بردگان ایالت کنتاکی، منطقه لوئیزویل یک گذرگاه اصلی برای فرار بردگان در ایالات متحده بود. هیچ کس دقیقاً نمیداند که چند نفر از آن بردگان سیاه پوست موفق میشدند تا با عبور از کرانههای حداقل یک مایلی رودخانه جان سالم بدر ببرند و در جست و جوی آزادی به آن سوی رودخانه ایندیانا برسند.
جی. بلین هادسون ، مورخ و استاد مطالعات پان آفریقایی در دانشگاه لوئیزویل آمریکا اذعان داشت: “مردم در هر سال از کنتاکی فرار میکردند (بسیاری احتمالاً دوباره دستگیر میشدند) و برده های فراری به راه آهن زیرزمینی در مرزهای کنتاکی منتقل شده و تا زمان مرگشان آنها را به کار میگرفتند”.
برای تداعی تصاویر بردگان سیاه پوستی که به سمت کرانه رودخانه میروند، چهار مجموعه رد پای چاپ شده بر صفحه ی سفید که نشان دهنده مسیر یک خانواده متشکل از دو بزرگسال و دو کودک است استفاده شده است.
از دیگر مؤلفههای پروژه آنها که توسط بنیاد فورد تأمین میشود، تجربه آشتی شناور است. این رویداد در، قدیمی ترین قایق بخار فعال در ایالات متحده برگزار می شود، که ٨٠٠ مسافر را در خود جای میدهد و فاصله زیادی از نیمکتها ندارد.
هانا دریک، جاش میلر و گروه بزرگی از مردم قصد دارند از موزه ١٠١ کانال تا رودخانه پیاده روی کنند. و سرانجام، آنها به نیمکتهای تازه نصب شده میرسند. در آنجا، دریک قصد دارد شعر” مرا پیدا کن” رابخواند، که در بخشی از آن میگوید:
آیا می توانم تکه هایی از خاطرت را در مزارع پنبه و گل سرخ پیدا کنم؟ استخوانهای پراکنده در گورهای بدون علامتی که سعی داشته شما را از تاریخ پاک کند؟ اما شما اینجا بودید، شما همیشه اینجا بودید. شما وجود داشتید، ای ناشناخته مانده ها ! دیگر من اسمت را پیدا کردم، دیگر من تو را پیدا کردم، و در مسیر یافتن تو، من خود را یافته ام ! من خود را یافته ام !
در این اشعار و کلمات میتوانیم ، تلاش هانا برای بازتاب با رویکردی منتقدانه و همچنین سوق دادن بیعدالتیها به سمت نور در آثارش را لمس کنیم،؛و همانطور که کارهای او در مورد گذشتهای تاریک است، می توان دریافت که او به نور علاقه وافری دارد، نوری که داستانهای پنهان شده را آشکار میسازد و راهی به سوی فراتر را پیش رویمان به تصویر میکشد !
منبع:
Magie Jones , New York Times