هنرهای تجسمی سینما تئاتر اخبار هنر موسیقی جشنواره ها رسانه تخصصی

دستور زبان رفتن؛درباره نمایش نیم فاصله

گفتگو با اعضای گروه تئاتر ژوان توسط پژوهشگران هنر رامین سعیدیان و رضا فاموری، بهمن ۱۳۹۸ به مناسبت نمایش آخرین اثر این گروه با عنوان «نیم فاصله» انجام شد. نمایش نیم فاصله نوشته الهه مجلسی، دی و بهمن ۱۳۹۸ در تماشاخانه استاد انتظامی خانه هنرمندان به کارگردانی رضا رشادت بر روی صحنه رفت. در نیم فاصله، گلنوش قهرمانی و کیوان محمدی به ایفای نقش پرداخته اند.

رامین سعیدیان: نمایش نیم فاصله چگونه شکل گرفت؟

رضا رشادت: ما ایده ای اولیه داشتیم که در آن یک رابطه تمام شده و جدایی اتفاق افتاده که دلیل اصلی آن مهاجرت است. کنکاش کردیم در فواصل روابط بین آدم ها که چه اتفاق هایی می افتد و این آدم ها چگونه می توانند از رویدادی که بر آنها حادث شده گذر کنند. آیا در این گذر موفق هستند یا نه..؟ دریافتیم که انگار آدم ها از این نقطه مکانی (جدایی) نمی توانند فاصله بگیرند و حرکت فیزیکی داشته باشند. خواستیم در دلیل علت و معلولی این جدایی و فاصله کنکاش کنیم. و اینکه وقتی در یک رابطه ای امری مانند مهاجرت اتفاق می افتد، کنش و واکنش آدم ها چگونه می تواند باشد. ایده اولیه ما در روند نگارش و تمرینات تغییراتی کرد تا به چیزی که الان بر روی صحنه است رسیدیم.

عکس: نیما منصوری
سعیدیان: از مفهوم مهاجرت بگویید؟

الهه مجلسی: برای من مهاجرت کاری است که هیچوقت کامل اتفاق نمی افتد. مانند کلمه ای که با کلمه قبلی آن نمی توان فاصله ای ایجاد کرد. آدم های داخل قصه ما هم هیچوقت مهاجرت شان کامل نبوده است. آنها نه از لحاظ فیزیکی و نه از رابطه قبلی که داشتند، نتوانستند فاصله ای بگیرند.

سعیدیان: وقتی به مخاطب فکر می کنید در ذهنتان چه می گذرد؟

مجلسی:  پیش فرض من این است که مخاطب قرار نیست موافق متن من باشد. تلاشی هم در این راستا انجام نمی دهم.

سعیدیان: اول شخصیت ها را می نویسید یا طرح کلی نمایش نامه را یا ترکیبی از هر دو؟

مجلسی: با هم پیش برده شد. ولی کلیت شخصیت ها و داستان برای من مشخص بود. چون متن در ابتدا به صورت دیگری نوشته شده بود و به گونه ای پیش داستان این متن حاضر شد. خیلی از المان های شخصیت ها چیزهایی بودند که خود خودم بودم یا آنها را در دیگران دیده بودم یا از نزدیکانم بوده است. بنابراین برای من وقتی به ویرایش نهایی رسید، کاملا روشن بود.

عکس: کیارش مسیبی
سعیدیان: حضور صنعت نو [به کارگیری عناصر متعدد فنی و جلوه های بصری برای ارجاعات بیرونی] در تئاتر مدرن تا چه میزان سبب آزاد شدن نیروهای خلاقانه با محتوای نمایشی می شود؟

رشادت: تئاتر مدرن در طی چهل، پنجاه سال اخیر از یک سری مدیا های دیگر برای پیشبرد اندیشه ای که دارد استفاده کرده است. بعضی زمان ها حتی باعث تکمیل شدن هنر تئاتر شده است. به نظر من مقوله جدیدی هم نیست. در این نمایش هم برای تغییر اتمسفر یا استفاده از المان هایی که تماشاچی بتواند از لحاظ بصری فضاهای متفاوتی را کنار هم تجربه کند استفاده شده است. به نظر من وقتی در تئاتر بتوانیم از مدیوم های دیگری هم استفاده کنیم تا آن اندیشه ای که گروه اجرایی دارد محقق شود بسیار کمک کننده خواهد بود.

سعیدیان: ارسطو می گوید کاراکتر یک کنش است؛ از نظر شما چیست؟

رشادت: کاراکتر جزء اصلی نمایش است. همانطور که در شش موردی که ارسطو اشاره می کند کاراکتر جزء اصلی و مهم ترین است، برای آثار من هم صادق است. در دایره آثار من بیشترین هدف توجه و آکسان گذاشتن بر روی شخصیت های نمایش بوده و بار کلی اثر را آنها به دوش می کشند. به همین دلیل رابطه ای که من با بازیگران دارم و شخصیت هایی که  خلق می کنند به من و آدم هایی که میشناسم نزدیک است. مانند همان هایی که من هر روز در خیابان می بینم. به نظر من این کاراکترها هستند که می توانند تمام فکر اصلی اثر را به مخاطب منتقل کنند.

مجلسی: کاراکترهایی که تا حالا به طور کلی در کارهای گروه ما بوده آدم هایی هستند که همه جا پیدا می شوند و می توان آنها را دید. شاید خودمان باشیم، چون موضوعی که در مورد آن حرف میزنیم موضوعی است که درگیری خودمان بوده یا درگیری آدم هایی بوده که می شناسیم و دیده ایم.

سعیدیان:ادوارد آلبی معتقد است نمایش نامه نویس باید منتقد جامعه اش باشد؛ تا چه حد با این گفته موافق هستید؟

مجلسی:طبعا موافق هستم. ولی من خودم را هیچوقت در مقام نقد ندیدم. به نظر من نویسنده باید راوی جامعه باشد. گروه ما سعی کرده این روایتگری را انجام بدهد.

عکس: کیارش مسیبی
رضا فاموری: به نظر شما آیا نمایش نیم فاصله می تواند نمونه موفقی از رئالیسم اجتماعی باشد؟

کیوان محمدی: ما سعی کردیم نمایش، نسبتی با فضای اجتماعی که در حال حاضر موجود است داشته باشد. اینکه نمونه موفقی بوده یا نه نمی دانم. نکته جالب در این اجرا برای من نسبتی است که این آدم ها در همین امروز دارند. بنابراین همه ما می توانیم این حال را حس کنیم.

گلنوش قهرمانی: فکر می کنم می تواند نمونه موفقی باشد. مخصوصا در حال حاضر مسئله ای است که خیلی ها با آن درگیر هستند و به آن فکر می کنند. نکته مثبتی که دارد این است که هر وقت ما اجرا داریم تماشاچیان خیلی خوب با آن ارتباط برقرار می کنند. حس می کنم لازم است در مورد این گونه فضاها بیشتر کار شود.

فاموری: آیا به نظر شما تئاتر، هنری وابسته به ارتباط و اشتراک با مردم است؟

قهرمانی: به نظر من چه تئاتر چه هر شکل دیگری از هنر، در این تعامل دائم با مخاطب است که شکل درستی به خود می گیرد.

محمدی: وقتی هیچ اشتراکی وجود نداشته باشد چیزی به وجود نمی آید. ارتباط در فرم اتفاق می افتد اگر غیر از این باشد به نظر من شوخی است.

عکس: کیارش مسیبی
فاموری: مفهوم مهاجرت برای شما چه معنی دارد؟

قهرمانی: کار سختی است. به نظر من این از صفر شروع کردن و یک هویت جدید ساختن خیلی می تواند سخت باشد. بعضی وقت ها به این مفهوم فکر می کنم، می بینم که من نمی توانم آدمی باشم که مهاجرت کنم. جدای از مسائل احساسی، من یک بازیگر هستم که در اینجا تعریف می شوم.

محمدی: اصلا نمی توانم درک کنم. به این معنی که درست یا اشتباه است کاری ندارم. من خودم آدمی هستم که به مهاجرت اصلا فکر نمی کنم. برای من الان نه دو سال دیگر یا حتی فردا، در حال حاضر غیر قابل فهم است. وقتی در داخل ایران به شهری دیگر سفر می کنیم حال غربتی به آدم دست می دهد چه برسد به کشوری دیگر برویم. من تصوری از این مفهوم ندارم.

فاموری: اگر در دنیای واقعی جای شخصیت گلنوش بودید، چه می کردید؟

محمدی: با توجه به همه مطالبی که گفتم، فعلا انتخاب من ماندن است. برای من اینجا چیزهای جذاب تری برای کشف و زندگی کردن وجود دارد.

فاموری: اگر در دنیای واقعی جای شخصیت کیوان بودید، چه می کردید؟

قهرمانی: شاید با توجه به وضعیتی که این کاراکتر دارد همین تصمیم یعنی مهاجرت را می گرفتم. ولی هیچوقت آن شخصی که می خواهم از آن کمک بگیرم این دختر نخواهد بود.

عکس: کیارش مسیبی
فاموری: به نظر شما آیا بازیگر در متن نمایش باید موجودیت خودش را فراموش کند تا موفق شود؟

محمدی: به نظر من بعضی وقت ها فراموشی کامل اتفاق نمی افتد. ما سعی می کنیم که فراموش کنیم. اینجاست که یک کاراکتر سومی به وجود می آید. باید خودمان را به صفر برسانیم تا به کاراکتر متن در چهارچوب های کارگردان نزدیک شویم. احساس می کنم جاهایی این تلاش از بیرون خنده دار می شود. بالاخره این بدن و صدا، من هستم.

قهرمانی: به نظر من لزوما نه. مخصوصا در کارهای رئالیستی نباید موجودیت خود را فراموش کرد. تعریف  احساسی یک سری چیزها با تو یکی شده و از تو جدا نیست و با تعامل خودت و نقش باید آن را نشان داد. باید سعی کرد که یک سری چیزا را از خود بگیری تا خود را به نقش نزدیک کنی، نه اینکه نقش را به خودت نزدیک کنی.

رامین سعیدیان

http://www.artresearcher.center

کارشناس ارشد پژوهش‌هنر / raminsaidian@gmail.com

نوشته های مشابه

پاسخی بدهید