مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

یک تمبر بزرگ؛ نگاهی به تابلو مونالیزا

همه چیز در لوور پاریس به مانند سیارات سامانه خورشیدی به دور خورشید مونالیزا می‌چرخد. بر روی بروشور راهنمای طبقات موزه از بین ۳۵ هزار قلم اثر هنری که در بخش‌های هشت گانه طبقه بندی شده اند، مونالیزا است که با تاکیدی ویژه جایش در یال جنوبی لوور مشخص شده است. در راهروهای پر از تابلو و مجسمه لوور که هر کدام داستانی برای خود دارند و زمانی طولانی برای درنگ در آنچه در خود پنهان کرده را می طلبند، باز هم تابلوهای راهنمای کوچکی بر روی زمین با تصویری از مونالیزا و فلشی که بازدید کنندگان را به سمت اتاق نمایش آن هل می دهد، خودنمایی می کنند.

وقتی وارد اتاق شماره هفت طبقه اول لوور می شوید، مونالیزای کوچک را نصب شده بر روی تنها دیوار ساخته شده کاذب در وسط اتاق به صورت یک تمبرپستی می بینید. برروی دیوار هیچ اثر هنری دیگری نصب نشده است. انگار این دیوار به شکل یک پاکت نامه بزرگ با تمبر مونالیزا برای همه بازدیدکنندگانش از ملیت های گوناگون ارسال شده و آنها را به میهمانی هنر در لوور پاریس دعوت کرده است.

این همه شوق برای گرفتن عکس از تابلو یا سلفی همراه آن، کمتر از هنرپیشه های معروف نیست. نگاه مونالیزا سخاوتمندانه به همه این لنزها است و لبخندی را تحویل همه آن دوربین ها از هر برند و مدلی، چه گران و چه ارزان و چه آماتور و چه حرفه ای می دهد. شلوغی و ازدحام دست هایی که با موبایل و دوربین تمام فضا را پر کرده اجازه تمرکز و تفکر و خوب دیدن را به تماشاگر نمی دهند.

دردسر شهرت

برخلاف تابلوهای دیگر، مونالیزا پشت یک شیشه تمام قد پنهان شده است. کاش مانند تابلوهای دیگر زیادی معروف نبود و می شد بر روی دیوار، کنار باقی تابلوها بدون شیشه محافظ جای می گرفت تا ما می توانستیم بر روی مبلمان روبروی آن نشسته و دستی به زیر چانه می زدیم و نگاهی سیر، رخ به رخ به مونالیزا کرده و لذت می بردیم.

داوینچی با استفاده از رنگ روغن و تکنیک محو کاری که مانند یک شمع در تاریکی از مرکز نور کم کم به ما قدرت تشخیص اشیا را می دهد، صورتی ساخت که بدون توجه به فضای پیرامونش، کوه ها و جاده و پل که چه هستند، ما را غرق در نگاه خیره و لبخندی مرموز و نوسان در میان لبخند بودن یا لبخند نبودن آن میکند. به یاد گفته قیصر امین پور که «لبخند تو خلاصه ی خوبی هاست/ لختی بخند/ خنده ی گل زیباست».

در دو طرف تابلو مونالیزا روی دیوار چشمانتان به تابلوهای کوچک اطلاعاتی میخورد که به شما میگوید وقتی برای عکاسی دستانتان را بالا می برید مواظب دزدهایی باشید که دست در جیب شما می کنند. این کار حتما آنقدر به سود دزدها بوده که رنج بودن در صف و خرید ورودی ده یورویی را به پرسه زدن در خیابان و مترو برای شکار ترجیح داده اند و به سراغ محو شدگان لبخند مونالیزا می روند. لبخندی که این بار لبخند بر روی لبان دزدان می آورد و لبخند بازدیدکنندگان را در آن لحظه یا ساعتی دیگر محو می کند.                                

تنها در خانه

این تمبر بزرگ ۷۷ در ۳۵ سانتی متری از همان ابتدا با مفهوم دزدی و برای دیده شدن در تنهایی و لبخندی خصوصی کشیده شد. حدود پانصد سال پیش فردی به نام فرانسیسکو بارتولومئو از اشراف فلورانس از لئوناردو داوینچی خواست پرتره همسر سوم خود لیزا آنتونیو ماریا را برای او نقاشی کند که نگاه نافذ و لبخند مرموز و شیرین آن فقط برای خودش باشد. داوینچی بعد از چهار سال تابلو را به اشراف زاده فلورانسی نفروخت و با خود به فرانسه برد. شاید خود او هم مجذوب آن لبخند شده و دل کندن از آن برایش سخت بوده و نمی خواسته با کسی قسمتش کند.

سیصد سال بعد ناپلئون بناپارت به عنوان امپراتور فرانسه آنرا به اتاق خواب خصوصی خود برد تا تنها کسی باشد که پابه پای لبخند مونالیزا لبخند بزند.

سال ۱۹۱۱ هم وینچستو پروجیا ایتالیائی به همراه دو شریکش مونالیزا را از هجوم نگاه مردمان در لوور دور کردند و دزدیدند. تا ۲۸ ماه او تنها کسی باشد که با نگاه به چشمان او از خواب بیدار شود و با لبخند به او در شبانگاهان به خواب رود. پلیس فرانسه  با ۶۵۰۰ کپی از تصویر مونالیزا و پخش آن بین مردم برای کمک به پیدا شدنش در واقع دعوت نام های برای آنها فرستاد تا جای خالی آن را بر روی دیوار لوور ببینند تا دو سال بعد که خودش پیدا شود. 

می گویند اثر انگشت دست چپ وینچستو در لوور عامل پیدا شدن مونالیزا بوده و حالا اثر انگشتان هزاران نفر روزانه بر روی شیشه محافظ تابلو باقی می ماند. آنها یک تابلو بزرگ از اثر انگشتان ملیت های گوناگون را می‌آفرینند که می گویند ما به دعوت تو آمدیم و دیدیمت درکنار هم، و رفتیم. اثر انگشتان هر شب توسط دستمال نظافتچیان پاک می شود تا فردا که تابلویی دیگر از آن شکل بگیرد.

دیدگاهتان را بنویسید