بستگی به این دارد که از کدام سمت وارد گالری شوید، من عادت دارم بیست و شش را از اتاق سمت چپ ببینم، اما از دور که نگاه میکنی، خطوطی مشکی و تند صورتک هایی را پوشانده اند که نجوای نمایش دارند، نمایشی از همه انچه در قاب تصویر بدون رنگ معلوم است. به فرض که رنگ ها را حذف کنیم این خطوط طراحی هایی را به جای میگذارند که همان حس را به صورتک هایشان منتقل میکند. قبل از اینکه به صورتک ها خیره شوید برخی شما را از همان دور میپایند و حس میکنید باید این یکی را از نزدیک ببینم شاید حرفی برای گفتن به من دارد، چیزی که نقاشی های زهره حاتمی پور منتقل میکنند همین است، یک حرف که فقط به شما زده میشود، حتی در برخی از این آثار حس میکنید دخترهای داخل قاب در حال پچ پچ کردن روی مبل جلوی شما نشسته اند. دلقک ها هم در تصویر هستند ولی به نظرم نه از اون دلقک هایی که ما به اسم خنداندن میشناسیم، از آن دلقک هایی که در فیلم های خارجی همه به آنها فوبیا دارند، به جز یکی، حداقل یکی از این دلقک ها با بینی سرخش برای من روی دیوار گالری نشسته بود، این فاصله نقاشی های زهره حاتمی پور پور است که مرا جذب کرد، از میان قاب ها حداقل چند تا پیدا میکنید که با شما کار دارند نه کس دیگری.
بهترین خاصیت هنر همین است، مهم نیست بقیه چه میگویند، مهم آن حسی است که از نقاشی به شما منتقل شده و در پس ذهن شما کلماتی گذاشته که حتی نمیتوانید با زبان بیان کنید.