هنرگردی یک ساله شد
یک سال پیش همین موقع وبسایت هنرگردی روی اینترنت قرار گرفت و تا امروز بیش از 350 مقاله شامل گزارش برخی نمایشگاههای برگزار شده، مصاحبه با هنرمندان و ترجمهی مهمترین رویدادهای خارجی در آن منتشر شده. پس از گذشت شش ماه خبرنامهی هنرگردی به منبع مهمی برای گالری گردی های آخر هفته بدل شد و در حال حاضر تعداد دنبال کنندگان آن در شبکههای اجتماعی به چندین هزار نفر میرسد؛ به گونهای که تنها در اینستاگرام چهارده هزار نفر صفحهی هنرگردی را دنبال میکنند. در طول این مدت تمامی تلاش تیم روی انتشار اخبار درست و بدون جهت گیری متمرکز بود و سعی شد تا در حد توان صدایی باشیم برای آن دسته از هنرمندانی که تریبونی در اختیار ندارند و در این راه مهمترین انگیزهی بچههای هنرگردی، استقبال مخاطبان و هنرمندان به ویژه نسل جوان بود که بی شک بدون آنها پیمودن این مسیر برای ما امکان پذیر نبود. ضمن سپاس از تک تک خوانندگان این نشریهی آنلاین فرهنگی – هنری، در زیر بخشی از گفت و گوی دانشجویان پژوهش هنر دانشگاه سمنان به سرپرستی دکتر بیتا مصباح با کسرا علیها نمایندهی هنرگردی را آوردهایم:
دکتر بیتا مصباح: لطفا یک معرفی کوتاه از خودتان برای ما داشته باشید. در این جمع ما همه پژوهش هنری هستیم ولی با کارشناسی های مختلف.
کسرا علیها: من خودم معماری خواندم و گالری گردی را از سال های اول دانشجویی به صورت یک نوع تفریح هنری شروع کردم. آن موقع خودم هم به عکاسی علاقه داشتم و در یک نمایشگاه گروهی عکس هم شرکت کردم که عملا مثل نوعی کاتالیزور عمل کرد و من را بیشتر به سمت گالری گردی سوق داد. اما از نیمهی دوم تحصیل، مخصوصا سال آخر به بعد، معنی گالری گردی از تفریح جای خودش را به کنجاوی داد و به من این فرصت را میداد تا آثار و ایده هایی را ببینم که در موزه ها نمایش داده نمیشدند و حتی در کتاب ها هم موجود نبودند. در واقع آثار نمایش داده شده در بعضی گالری های خوب باعث شدند تا من با دنیایی از کانسپت و برداشت های نو از محیط آشنا بشوم. همین شد که از یک سال پیش به این نتیجه رسیدم که دیگر وقت مناسبی است تا به طور تخصصی یک وب سایت برای این کار راه اندازی کنم و توانستم با جمعی از دوستانم که اکنون از پایهگذاران و نویسندگان اصلی هستند، ایدهی هنرگردی را از یک “مفهوم صرفا ذهنی محض پر کردن آخر هفته” به یک استارت آپ هنری و تا حدی تخصصی سوق بدهیم.
دکتر بیتا مصباح: من دو پرسش دارم: اول می خواهم بدانم دقیقا منظورت از استارتاپ هنری چیست؟ مگر گالری گردی و دیدن آثار چه کیفیتی دارد که میتوان به آن نگاه تخصصی داشت؟
کسرا علیها: استارتاپ در واقع به هر ایدهی کسب و کار گفته میشود که با کمک اینترنت، خدماتی را ارائه میدهد. فیسبوک و گوگل شاخص ترین استارتاپ های تاریخ هستند برای مثال. در مورد هنرگردی هم من به این نتیجه رسیدم که گالری گردی میتواند خیلی فراتر از یک سرگرمی آخر هفته باشد. به همین دلیل سرویس مهمی که در هنرگردی ارائه میشود، برنامه ی هفتگی تمامی گالری های تهران به همراه آدرس و مشخصات آنهاست و به زودی در تولد هنرگردی، اپلیکیشن هنرگردی هم روی سایت قرار میگیرد. همه ی این فعالیت ها هم برای اتفاقات مهمی بود که در یک گالری گردی ساده میتوانست رخ دهد: آشنا شدن با زاویه دیدهای تازه و معرفی کیفیاتی از فضا/زمان که ما تا به حال به آن ها دقت نکرده بودیم یا اصلا فرصتش را نداشتیم که تجربه کنیم. برای مثال زمانی که امیر معبد خودش را زخمی میکند و با خون خودش روی دیوار گالری مینویسد “به قیمت است” همه شوکه میشویم. یا وقتی که هومن داوودی تا سر حد خفگی پیش رفته و همه را میترساند؛ شاید این پرفورمنسها در ابتدا “دیوانه وار” به نظر برسند؛ اما اگر دقیق شویم، میبینیم کلی حرف برای گفتن دارند. جالب ترین حرف های این قبیل پرفورمنس ها هم این است که عملا هر کسی (مخاطب) یک برداشتی از اجرا دارد که از زاویه نگاه خودش درست هم هست. در واقع من طی این یک سال به این نتیجه رسیدم که نوعی منطق فولدیگ (مانند معماری فولدینگ) در مورد نوع ارتباطی که مخاطب با اثر میگیرد، وجود دارد. در کل منظورم از گفتن این همه، این بود که برای من مهم ترین کیفیت گالری گردی، پی بردن به چند بعدی بودن محیط است.
دکتر بیتا مصباح: با توضیحاتت من سوال هایم بیشتر شدند. در واقع منظورت این است که ماهیت وب سایت برای تو صرفا اطلاع رسانی نبوده و در حقیقت نوعی ایجاد نگرش متفاوت به مساله گالری گردی است؟
کسرا علیها: درست است؛ اطلاع رسانی پایه ای ترین سرویسی است که هنرگردی ارائه میدهد؛ مهم تر از آن، بازتاب بخشی از اتفاقات داخل گالری ها (از دید مخاطب و خود هنرمند) است. البته هنوز نتوانستهایم همهی گالری ها را پوشش بدهیم. راستش تا قبل از هنرگردی، وب سایت هایی بودند و هستند که برای پر کردن اوقات بیکاری جمعه ها مردم را به سمت گالری ها تشویق میکنند. اما این خیلی بی انصافی در حق هنرمندان است.
دکتر بیتا مصباح: ما همیشه در گالری گردی با هیجان مواجه شدن با اثر و صد البته هنرمند یا هنرمندان روبرو هستیم و در نهایت “مشاهده” اثر . من از آن بخش منطق فولدینگ در صحبت هایت به ابن نتیجه رسیدم که چیزی فراتر از هیاهوی “مشاهده”یا همان “دیدن اثر” مد نظرت است. لطفا کمی شفافش کن.
کسرا علیها: مشکل اصلی من با اطلاع رسانی در مورد رویدادهای هنری، ساده انگاری زیادی بود که اثر هنرمندی را (که شاید چند سال زمان گذاشته برایش) تا سر حد یک “تفریح با کلاس” پائین میاورد. اما در حقیقت -دست کم به نظر من- اتفاقی که در یک نمایشگاه میافتد، برخورد سالها تجربهی هنرمند و مخاطب با یک یا چند موضوع است. در واقع هنرمند با به پرسش گرفتن تمامی خاطرات جمعی، ناخود آگاه خویش و درک شخصی خودش، برداشت هایی مختلف و گاه متضاد را در مخاطب پدید میآورد که اگر از زاویه دید هر شخصِ مخاطب به آن اثر نگاه شود، آن برداشت میتواند درست باشد، حتی اگر با برداشت مخاطب دیگری و حتی هدف خود آرتیست در تضاد باشد. به همین خاطر در مصاحبه هایی که ما در هنرگردی داریم، حتما ار هنرمندان در این مورد سوال می کنیم. عده ای به ناچار این برداشت های گوناگون را می پذیرند، عده ای هم باور دارند که خوانش های گوناگون از یک اثر هنری، منجر به نوعی اختگی میشود؛ مخصوصا هنرمندانی که در حیطه های اجتماعی و گاه سیاسی کار میکنند. اما عده ای هم خیلی واضح پاسخ میدهند: مولف مرده است! برای من به طور شخصی، این نوع برداشت های گوناگون از یک موضوع واحد به قدری مهم شد که منجر به نوشتن پایان نامه ی کارشناسیام در سبک فولدینگ شد.
سمیرا بورا: لطفا درباره سبک فولدینگ بیشتر توضیح دهید.
کسرا علیها: در واقع منطق فولدینگ در تضاد با منطق باینری ایجاد شده است. خود فولد به معنای چین و شکن است. این منطق آمده و تمامی دوگانگی های کلاسیک ما را مانند روز/شب، زن/مرد از بین برده و اعلام میکند که فقط به 0 و 1 نباید نگاه کرد. بلکه بی شمار عدد و احتمال بین و هر 0 و 1 وجود دارد. اگر بخواهیم در یک سخن فولدینگ رو توضیح بدهیم، میگوییم: هم این هست و هم آن. لازم به ذکر هم هست که ژیل دلوز و ژاک دریدا به پیشبرد این ایده خیلی کمک کردند. در کل، فولدیگ به خوانش های موازی و “هم ارزش” با هم معتقد است.
محمدرضا کاشانی: ممنون از توضیحات. نتیجه ای که از این نوع خوانش حاصل می شود در جامعه چگونه نمود پیدا میکند؟
کسرا علیها: وقتی که صحبت از جامعه و بازتاب ایدهی هنرمند در آن میشود، به ناچار ذهن من به سمت “هدایت کردن جامعه” ار جانب هنرمند کشیده شده و فکر میکنم وقتی هنرمندی بخواهد نقشی در این زمینه ایفا کند، باز هم به ناچار دست به دامن فرا روایت ها و “ایسم ها” ممکن است بشود که در دوران پس از مدرن چندان جالب نیست. اما پیرو حرف، من هم وقتی از منطق فولدینگ برای یکی از هنرمندان عکاس اجتماعی گفتم، به من گفت: “چیزی که میگی برای من یعنی اختگی هنر!”
دکتر بیتا مصباح: برای من پرسش دیگری نیز پیش آمد. گفتید فولدینگ به این خوانش های موازی و هم ارزش معتقد است.پس چطور می توانیم این منطق را با روش نامگذاری نمایشگاه ها در ایران توجیه کنیم. البته می دانم که شما منتقد موضوع نیستی اما با توجه به تجربه ات در گالری گردی، انتخاب نام برای نمایشگاه تا چه حد این منطق را تحت تاثیر قرار می دهد و یا از دستاورد نهاییاش دور می کند؟
کسرا علیها: انتخاب نام خیلی مهم است و عملا تاثیر مستقیم در نوع نگاه و برخورد مخاطب با نمایشگاه دارد. ابتکار جالبی که بعضی از هنرمندان داشتند -در صورت اجازهی گالری البته- این بود که اسم اثر را صرفا در لیست قیمت مینوشتند و خود آثار را تنها با کد متمایز میکردند. این طوری کم ترین دخالت در خوانش اثر از جانب مخاطب پیش میآمد و البته مخاطب را هم سورپرایز میکردند وقتی لیست را میدید. چون معمولا متوجه میشدند که چقدر برداشت ها با هم فرق داشته است.
آ. زرنیخ: نمایشگاه ها به چه شکل با اقتصاد هنر ارتباط پیدا میکند؟
کسرا علیها: اقتصاد هنر همیشه بحثی است که زیبا شمرده نمیشده و نمیشود. اما ما هم ناچاریم بپذیریم که خود هنرمند و گالری هم باید از ابزار “تبلیغ” استفاده کنند و این جاست که عبارت های طولانی و استیتمنت های عجیب رشد میکنند.
دکتر بیتا مصباح: پس با این حساب میشود گفت تعمدی در به کار بردن عبارت هایی مثل”نمایشگاه آثار” یا “نمایش نقاشی ها یا عکس های فلانی” در پوستر ها و اطلاعیه های نمایشگاه وجود دارد؟ به نظرت آیا هنرمندان خودشان هم به این منطق فولدینگ رسیدهاند؟
کسرا علیها: در مورد خود هنرمندان هم، تجربهی من نشان داده که عدهی زیادی با برداشت های گوناگون از جانب مخاطب کاملا کنار آمدهاند؛ اما معمولا هنرمندان اجتماعی این منطق چندگانه را نمی پسندند.
دکتر بیتا مصباح: منظورت از هنرمندهای اجتماعی چه افرادیست؟
کسرا علیها: مثلا هنرمندانی که انتظار بازتاب نمایشگاه در بین مخاطب ها و حتی جامعه را دارند. برای نمونه کسانی که در راه حقوق اقشار خاص، کودکان کار و … فعالیت می کنند، این دسته بیشتر هدف-محور پیش میروند و منتظر نتیجه هستند.
محمدرضا کاشانی: به نظر میآید در آینده جامعه به چنین افرادی نیاز بیشتری پیدا خواهد کرد؛ چرا که گسترش اطلاعات این چنینی در طول زمان تاثیر گذار خواهد بود.
کسرا علیها: هنرمندانی که در حیطه های اجتماعی و عمدتا پر چالش فعالیت میکنند، اولویت اولشان بیشتر از اقتصاد، تاثیرگذاری است. اما اقتصاد هنر به تنهایی سودای چیزی فرای تاثیر گذاری اجتماعی دارد. برای مثال حراج تهران را ببینید که چهارمینش همین چند ماه پیش برگزار شد و رکورد زد. شاید برای هنرمندان شرکت کننده و البته مجریان آن، تاثیرگذاری اجتماعی در همین حد مهم باشد که مردم را بیشتر با مقولهی خرید آثار هنری آشنا کنند. اما هنرمندی که مثلا در مورد حقوق زنان کار میکند، برایش بیشتر مهم است که بازتاب و بازخورد رسانهای کارش را از افراد بشود و شاید هیچ موقع به حراجی تهران هم سر نزند!
محمدرضا کاشانی: آیا از تاثیر تجربهای که برای شما در گالری رخ میدهد و سپس در قالب گزارش یا به صورت های دیگر منتشر میشود، کاسته نخواهد شد؟
کسرا علیها: صد در صد کم میشود. خیلی وقت ها من خودم با هیجان از نمایشگاه بیرون میآیم و وقتی خبر را می نویسم و مثلا دو روز بعدش میخوانم، متوجه میشوم که خیلی از جاها را ناخودآگاه کم کرده و نتوانستهام آن هیجان را منتقل کنم. برای همین ما به سراغ کانال آپارات رفتیم و به تازگی کار با فیلم برداری را داریم تجربه میکنیم تا بتوانیم تجربهی کاملتری را به مخاطب بدهیم.
سمیرا بورا: به نظر من عنصر دیگری هم که خیلی در نگاه شما مهم است، توجه به منتقد است. حالا یا منتقد حرفه ای و یا منتقدی در حد مخاطب عام گالری ها. درست است؟
کسرا علیها: کاملا؛ منتقد بی اندازه مهم است اما متاسفانه تعداد این افراد کار بلد بسیار کم است.
محمدرضا کاشانی: گاهی این برداشت را میشود داشت که نحوه بیان شما حتی میتواند در ذهن منتقد هم تاثیر گذار باشد.
کسرا علیها: درست است؛ خواه ناخواه رسانهها به نوعی دست به جهت گیری میزنند. حتی زمانی هم که ما بخواهیم صرفا شرحی از نمایشگاه به صورت توصیفی ارائه بدهیم، باز کنترلی بر ناخودآگاه خودمان نداریم.
محمدرضا کاشانی: مرز بیان شما با یک منتقد کجاست؟
کسرا علیها: من در واقع به هیچ عنوان منتقد به حساب نمیآیم. بیش از همه به این خاطر که هنوز سواد و تجربه ی لازم را ندارم. به همین دلیل تمامی تلاش ما این بوده که رویکرد هنرگردی را به سمت یک نوع “واکاوی” سوق بدهیم. برای مثال وقتی هنرمندی استیتمنت گنگی را ارائه میدهد و باعث گیجی مخاطب میشود، ما میتوانیم با ترتیب دادن یک گفت و گو به عمق بیشتر و درک بهتری از آن اثر گنگ کمک کنیم؛ اما فکر میکنم یک منتقد با شدت و استدلال های پختهای میتواند نتیجه گیری کند. در واقع در حال حاضر ما در هنرگردی بیش از آن که به دنبال نتیجه باشیم، به دنبال شفاف کردن فرآیند طراحی تا اجرا هستیم.
* با سپاس فراوان از دکتر بیتا مصباح و دانشجویان کارشناسی ارشد پژوهش هنر دانشگاه سمنان
—