تصور اینکه در چنین روزهایی به سال ۲۰۱۷ میلادی درون موزه هنر مدرن استکهلم از نمایشگاهی که به پرفورمنس اختصاص داشت بازدید کنم، بسیار دور از ذهن من بود. با پرفورمنس سه سال پیش از آن، در میان مصاحبه ها و مقالات محمد باقر ضیایی [مدرس دانشگاه] آشنا شده بودم و همزمان با این آشنایی تئوریک، نام مارینا آبراموویچ را در همه متون مربوط به پرفورمنس دیده بودم. بنابراین وقتی در راهروی مختص به ورودی گالری های فصلی موزه مدرن قدم می زدم و نام آبراموویچ را با فونتی بزرگ بر سردر یکی از آنها دیدم، در گرفتن بلیط ورودی شک نکردم.
کریستینا مانزلا و الکس واتکینز در مقاله ای با عنوان«دشواری پرفورمنس: هنر پرفورمنس در کاتالوگ ها و بایگانی های قرن بیست و یکم» معتقدند باز اجرای یک پرفورمنس سندی زنده و پویاست. پس از اجرای یک پرفورمنس، اثر در ویدئوها، عکس ها، گفته های شاهدان مستقیم و بقایای فیزیکی آن اجرا حفظ می گردد؛ تجربه دوباره اثر، تجربه دوباره خاطره را ممکن می سازد.
رتروسپکتیو، نمایش مرور آثار زندگی هنرمند یا مرور آثار دوره ای ویژه در زندگی اوست. کلاوس بیزنباخ مدیر حال حاضر موزه هنر معاصر لوس آنجلس، در سال ۲۰۱۰ رتروسپکتیو آبراموویچ را در موزه هنر مدرن نیویورک کیوریت کرد. در این پرفورمنس، پرفورمرهایی اجراهای گذشته آبراموویچ را بازاجرایی کردند و خود او نیز کاری جدید با عنوان«هنرمند حاضر است» را اجرا کرد.
لنا اسلینگ از فوریه تا می ۲۰۱۷ رتروسپکتیو مارینا آبراموویچ را در موزه هنر مدرن استکهلم کیوریت کرد. نمایشگاه در ۸ بخش به پرفورمنس های مختلف آبراموویچ می پرداخت. در سالن اول به نمونه کارهای اولیه او مانند طرح های نقاشی در دهه ۱۹۶۰ اشاره شده بود. با آبراموویچ پرفورمر کم کم در سالن دوم آشنا می شویم. هنر به عنوان زندگی، عنوان سالن بعدی بود که به اواسط دهه ۱۹۷۰ و آشنایی آبراموویچ با اولای در آمستردام پرداخته شده است.
همزیستی این دو هنرمند در آثاری که در آنها فریاد می زنند، سیلی می خورند و نفس می کشند. حتی در گوشه ای از سالن، ون آنها که وسیله ای برای سفرهای جاده ای به دور اروپای این دو هنرمند بود نیز به نمایش گذاشته شده است.
در دهه ۱۹۸۰ آبراموویچ و اولای سفرهای اکتشافی را به بخش اساسی زندگی هنری خود تبدیل کردند. در سالنی که به نام تجربه است با آنها در گفتگو با راهبان تبتی و بمویان استرالیایی به سان مراقبه ای برای مطالعات همراه می شویم. با آنها در اجرایی که از دو طرف دیوار چین هر یک به تنهایی به سمت یکدیگر حرکت کردند و در نیمه راه به ملاقات هم رسیدند همسفر خواهیم بود.
در سالنی دیگر پرفورمنس مورد علاقه من با عنوان«پاک کردن آینه» توسط یک پرفورمر جوان با شستن استخوانهایی به یاد کشته شدگان جنگ داخلی یوگسلاوی در حال اجرا بود. از نظر آبراموویچ هر جای دنیا که باشی از دی ان ای پدر و مادرت نمی توانی جدا شوی. اواسط دهه نود میلادی کشور یوگسلاوی در شبه جزیره بالکان واقع در جنوب شرقی اروپا به چند پاره تقسیم شد. این تقسیم شدن بدون خونریزی نبود.
برادرهای دیروز، به بدترین شکل ممکن داشتند یکدیگر را قتل عام می کردند. آبراموویچ در پرفورمی سه روزه با لباسی سفید به پای استخوان های خونین نشست و در نقد این برادرکشی با برس آنها را از خون پاک کرد. تلاش بیهوده او برای شستن خون از استخوان ها، به عنوان نماینده صربستان و مونته نگرو در دو سالانه ونیز ۱۹۹۷ موجب اختلاف شد و او در اتاقی در بخش بین الملل دوسالانه آنرا اجرا کرد. اجرایی که شیر طلایی دوسالانه ونیز را برای او به ارمغان آورد.
در اتاقی دیگر از سالنی که نام بالکان بر خود دارد، پرفورمنس «بالکان باروک» در حال اجرایی دوباره است. تلی از استخوان های کثیف و خونین گاو در گوشه ای و تصاویری از مادر، پدر و خود آبراموویچ بر روی دیوار نمایش داده می شود و همزمان صدای ضبط شده ای درباره راه های کشتن موش در منطقه بالکان در حال پخش است.
در سالن انرژی با مطالعات و تحقیقات آبراموویچ که بر مبنای مراقبه و تعالی در برزیل و ژاپن ادامه دارد آشنا می شویم. بقایای فیزیکی پرفورمنس«خانه با چشم انداز اقیانوس» او که در نوامبر ۲۰۰۲ در نگارخانه شان کلی نیویورک اجرا شد قرار دارد. سه فضای کوچک که در حدود ۲ متر از زمین ارتفاع داشتند و در مرکز با سه نردبان با پله هایی از جنس چاقو، به زمین متصل شده اند.
وارد فضای سالن پیشگاه شدم که پرفورمنس «هنرمند حاضر است» آبراموویچ توسط نمایشگرهایی با مخاطبان به اشتراک گذشاته شده اند. در این اجرا شماری از بازدیدکنندگان پس از اینکه در صف، انتظار کشیده بودند تا نوبتشان شود رو به روی آبراموویچ که لباس بلند قرمز رنگی پوشیده بر روی صندلی می نشینند و برای دقایقی بدون اینکه حرفی بزنند به او زل می زنند. نمایشگر رو به رویی اتاق کادر کاملی از آبراموویچ، میز و دو صندلی و بازدید کننده ارایه می دهد و بر روی دیوار سمت راست تک تک چهره آبراموویچ با حالات صورت او در برخورد با بازدید کنندگان را نشان می دهد و در دیوار سمت چپ روایت صورت هر کدام از آن بازدید کنندگان بازگو می شود.
این روزها به خاطر درگذشت اووه لایسیپن(اولای) هنرمندی که ۱۲ سال با آبراموویچ از سال ۱۹۷۶ همکاری و همزیستی کرد و در این اجرا به طور اتفاقی به عنوان یکی از بازدیدکنندگان رو به روی آبراموویچ قرار گرفت و تصاویر تاثیرگذاری را خلق کرد؛ اجرایی معروف و پر بیننده از او به شمار می آید.
و بالاخره در آخرین سالن که مشارکت نام دارد، با یادگاران اجرای «۵۱۲ ساعت» برخورد می کنیم. در این اجرا به سال ۲۰۱۴ در گالری سرپنتین لندن، آبراموویچ تصمیم گرفته بود جایگاه همیشگی خود را به عنوان پرفورمر ترک کند و به جای آن به میان مخاطبان و بازدیدکنندگان برود و محیطی برای یک کار جمعی مانند ساخت یک مجسمه اجتماعی را فراهم سازد. ۵۵ ایده مختلف برای تولید انرژی و بستری برای تغییر اجتماعی که همگی زیر سقف آخرین سالن نمایشگاه مارینا آبراموویچ در موزه هنر مدرن استکهلم برای مخاطبان ۲۰۱۷ فراهم شده بود.