هنرهای تجسمی سینما تئاتر اخبار هنر موسیقی جشنواره ها رسانه تخصصی

روایتی از یک رویداد در گالری ایوان

یک تکه زندگی؛ به یاد عباس کیارستمی
۷۷ عکس ، ۷۷ هنرمند – به کوشش پرهام دیده ور
گشایش ۱۶ تیرماه ۹۶ – ذینفع ، بنیاد کودک
راوی : فاروق مظلومی – ستون نویس مطبوعات

در این نمایشگاه دیده میشد تکرار در کارهای خوب شهرزاد و سحر و بهنام و تکنیک در کارهای صمد و آرزو. کیارنگ مجموعه ای از پونکتوم های خوب را در عکسش داشت. عکس مهدی مقیم نژاد به کمک مونتاژ، عکس شدیدی بود. در عکس بابک روح طراحی به روح عکاسی چربش داشت. مجید، یک لحظه در عکس تحدید حدود کرده بود. عکس پرهام عکس خوبی بود که خیلی عکاسی شده است. روح گرافیگ در عکس آقای حقیقی حلول کرده بود و اما عکس خانم گلستان اتفاقی بود که فقط با عکاسی و در عکاسی امکان دارد در این عکس استفاده از مدیوم عکاسی توجیه داشت.عکس تجریدی کاوه مثل خیلی از آثارش ،انسانی بریده از زمان و مکان را خیلی خوب نشان می داد. عکس رامین، استوار بر فضا بود تا کانسپت.خوب یا بد، گردن خودش.

عکس سیف الله صمدیان واقعا روح یادبود داشت.مرضیه نگاه ژورنالیستی دارد.جاوید ، کیارستمی را جاویدتر کرده بود.

روزبه قصد داشت با عکسش مخاطب را سورپرایز کند.نغمه با عکسش نشان داد استعداد شعبده بازی دارد.عکس مجید خوب و قابل تامل .آرش عکاس ماهری است.عکس کوهیار ،فعال نیست.خنثی .شاید مقصود عکاس همین بوده است.عکس بابک از نظر تصویری شدید بود.مریم ،علی ،گلناز  خوب دیده بودند ولی بد عکاسی کرده بودند.سام ،فضانورد خوبی است البته در فضای عکس.فریدون احتمالا آدم ساده است.آیین، اتفاق عکس را ناتمام گذاشته بود.صابر عکسهای خوبی برای آلبوم شخصی اش میگیرد.به خاطر بازیهایش سپاس.عکس آقای کیانیان : فی نفسه خوب است بازیگر ،به عکاسی علاقه داشته باشد اما نتیجه اش ربطی به بازیگری ندارد.محمود رضا و حمید تکنسین و جراح های زیبایی هستندکاوه، طراح است.امیر حسین عکس قابل درنگی داشت.لیلا ،چیدمان کلاژ داشت.عکس تهمینه یک آن از آنِ اصلی عقب یا جلو بود .و عکس فریدون یک گفتمان تصویری بود.

اما من با عکس عسل کاظمیان به خاطر تفاوتش با بقیه عکسها – که الزاما برتری نیست-  ،ارتباط متفاوتی داشتم.در این عکس از سندروم گالیور- نمای اغراق شده از انسان – که در بعضی عکسها هم شاهد بودیم ،خبری نبود.و مثل عکسهای کاوه و هنگامه عزیز در عکس خانم کاظمیان ،انسان ،سر جای خودش و با مقیاس انسانی حضور دارد.که صد البته گالیوریسم بعضی جاها توجیه و کارکرد زیبایی شناسی هم دارد.  پونکتوم این عکس برای من دندانهای پسر بچه وسط است که از استودیوم عکس جدا می شود.کاش عکاس با کمرنگ کردن نور صورت بقیه بچه ها ،توجه به این قسمت را بیشتر می کرد.نکته دیگر این عکس حضور پررنگ عنصر بصری بافت بود که معمولا در عکسهای مدیوم شات ، دیده نمی شود.ممنون از خانم کاظمیان که نسخه ای خوب از کار را در اختیار هنرگردی گذاشتند.

دوستان عکاس خوش به حالتان که دنیا را از لنز دوربین هایتان می بینید و خوش به حال ما که عکس های شما را می بینیم.در این یادداشت نه مجال نقد تکنیکی است و نه من توانایی اش را دارم .من در مورد عکس و سینما فقط یک مخاطب حساس هستم.

از طرفی کمی از تکنیک که یک امر انسانی و قراردادی است در نقد هنر که یک موضوع فرا یا فروانسانی است،پرهیز می کنم.

تکنیک به منطق و تحدید – بازدارندگی- مربوط است و هنر به امور فارغ از منطق و تحریر – آزادی-.

من در عکس ها اول به این نکته توجه میکنم که آیا این عکس بستر موضوعی است که در بقیه مدیومها مثلا ادبیات، جاری نیست یا قابل ارائه نیست؛ مثلا اگر عکسی بگوید که دست در دماغ کردن زشت است، عکس خوبی است کارکرد تفریح هم دارد اما به هنر عکاسی مربوط نیست. اگر قرار است عکس چیزی بگوید بهتر است خودمان با زبان آدمیزاد بگوییم یا بنویسیم قاب کنیم. عکس امکانی برای ارائه یک اغتشاش، تلنگر یا هر کوفت با نام و بی نام دیگر ایجاد می کند که مثلا موسیقی نمی تواند و این کنش فقط از عکس صادر می شود. معکوس این رابطه هم برقرار است.

من در این نوشته از فعل گذشته استفاده کردم چون عکس ها و ما در حال تغییریم.

خواننده عزیز این یادداشت رایگان نوشته شده است و مثل ازدواج اول و باقی امور جهان قطعی نیست بنابراین …..نزنید. در ضمن دندان اسب پیشکشی را نمی شمارند. ناراحتی هنرمند هم چندان مهم نیست هنر خودش عامل ناراحتی است و هنرمندها خودشان خودجوش آدمهای ناراحتی هستند.من فقط نگرانم نکند زندگی هم اسب پیشکشی باشد. تا دیر نشده است عکسی از اسب زیبایی که در رویاهایتان می دود بگیرید.

باد بود و اسب و علفزار

و موهای تو

بگذار دست مرا هم اضافه کنیم

خواب است دیگر.

اگر توانستید عکسی بگیرید که تمنای شاعر این شعر را نشان دهد شما رویِ مدیوم پرروی ادبیات را کم کرده اید.

برای قدردانی از بودن خودتان و عکسهایتان یادداشتی از خودم را در مورد عکاسی که چندی پیش در ستون خودم در روزنامه ایران چاپ شده بود تقدیم می کنم.

عزت زیاد و خوش به حالتان که با لنزهایتان می بینید آنچه را که چشمها نمی بینند.

عکسها وارونه نیستند.

روزنامه ایران

فاروق مظلومی

آنها که فکر میکردند موبایل های مجهز به دوربین عکاسی بازار دوربین های عکاسی را کساد می کند حالا حرفی برای گفتن ندارند. خیلی هایمان فهمیدیم شاید عکاس خوبی نباشیم اما عکس و عکاسی خوب است. با هر شات دوربین در شادی و غم و زیبایی جهان سهیم می شویم و دیگران را هم سهیم می کنیم. درخت سروی را که از خانه مان بلندتر است در اتاقمان می کاریم و اشک کودکی را که در قاره ای دور گریه می کند پاک می کنیم. حتی عکسهای لحظات ناامیدیمان هم با امیدی ثبت شده اند. آنها دوستانمان و خودمان را به همدردی دعوت می کنند. یعنی ما هنوز زنده ایم و امیدوار؛ عکسهای دوستانم را در تلگرام مرور می کنم. کسی که جایی عکسی می گیرد یا عکسی می گذارد آماده قضاوت شدن است. عجیب است که اگر جای عکس را خالی هم بگذاری قضاوت خواهی شد. جهان عکس ها پیچیده است و بود و نبود عکس به یک اندازه مهم شده است. نگویید در مورد آنهایی که در تلگرامشان عکس نگذاشته اند قضاوت نمی کنید. منصفانه ترین قضاوتمان این است:

تنبل یه عکس هم اینجا نگذاشته» قضاوت که همیشه بد نیست. بیشتر دوستانمان در این عکسها شادند.خیلی ها ژست و فیگور خاصی دارند نور و لباس در عکسشان مرتب است به اصطلاح عکس آتلیه ای گذاشته اند.چه خوب.حداقل قضاوتمان این است که خودشان و ما را جدی گرفته اند.بد که نیست زیبا هم هست.خودنمایی؟ چرا که نه؟کداممان خودنما نیستیم؟.اصلا مگر خودنمایی بد است ؟ نمایش خودِ خوب ،جز تکثیر زیبایی چه چیز دیگری است؟.البته منظور از نمایش ،بوق زدن و برق زدن یا فریاد منو ببین و منو بخور نیست.من دوست ندارم در یک مهمانی ،براق و درخشنده باشم اما اعتراف می کنم از توجه دیگران خوشحال میشوم.خوش به حال بعضی ها که فی الذات تو دل برو و تو چشم برو هستند.لطفی است الهی.یکی از دوستانم در عکس پروفایل تلگرامش  با شادی کنار همسرش ایستاده است. آنها شادند و این ما را هم شاد می کند.البته حتی اگر زوجی در آستانه جدایی ،عکسی از خودشان بگذارند که پشت به هم با غضب ایستاده اند با وجود این همه عکسهای فانتزی ،کسی این عکس را جدی نمی گیرد و همچنان رو به شادی و حتی دلزدگی از خوشی تعبیر می شود.با این جملات .«این مسخره ها رو ببین از خوشی نمی دونن چیکار بکنن.

به لطف عکس های سلفی شاد و حتی مسخره ، حداقل در عکس باورمان به اندوه کم شده است. در واقع ما مدیون بعضی از عکسهایی هستیم که قضاوت عادلانه ای هم در موردشان نداریم.خیلی ها با عکسهایشان جهان را تنظیم و تعدیل می کنند. دمشان گرم!

عکس ها عجیبند گاهی ما را لو می دهند و گاهی رازدارند. عکس ها فروتن هستند. راه ورود عکس ها به دنیای ما چشم هایمان هستند یک لحظه اگر پلک هایمان را ببندیم آنها حذف می شوند و هیچ اعتراضی هم نمی کنند. می شود به راحتی از کنار آنها گذشت و ندیدشان. عکس هایمان متواضع تر از خودمان هستند.

عکس ها مظلومند. عکسهای یک جنگ خونین را می شود در گالری یک هتل لوکس به نمایش گذاشت و فروخت تا شهوت دردمندی انسانهای بی درد فروکش کند و بعد درآمد نمایشگاه را صرف خرید اسلحه کرد.

عکس ها همراهند. اگر در دشتی باشیم فراخ که آسمانش هم پایان ندارد و قرار باشد عکسی از ما بگیرند ،دستهایمان را باز می کنیم تا بال های پروازمان باشند حداقل در آسمان عکس. عکس ها ما را در آسمان و زمین همراهی می کنند. کاش یک مسابقه عکاسی راه بیندازند با عنوان همراهی انسان و طبیعت در عکس. تنها بایستی کنار سنگی که سال هاست تنها ایستاده است و با ژستی که می گیری تنهایی ات را در عکس و کنار آن سنگ جا بگذاری. چقدر صبورند عکس ها. راستی اگر چند عکس با نهایت غم از آدم بگیرند غم های آدم کم می شود؟! این را حتما باید از مشاورم بپرسم.شاید نوعی درمان با عکاسی باشد.

عکس ها وارونه نیستند ما آنها را وارونه می بینیم. عکس ها ما را خیلی درست می بینند.

عکس ها به آینده جهان امیدوارند. تلخ ترین عکسهای تاریخ فقط هشدار می دهند که بد نباشیم و آگاه باشیم که مهربانی هم هست ایمان هم هست تا شقایق هست زندگی باید کرد.

پاورقی : شبگردها فقط طرحِ موضوع می کنند برای اندیشیدن و عکس ،موضوعی برای یک تفکر طولانی است. کتابهای خانم سانتاگ(۱-درباره عکاسی  ۲-نظر به درد دیگران ) و رولان بارت – اتاق روشن –  و هنری کاروول در مورد عکس و عکاسی خواندنی و پرتره های اِبرو جِیلان دیدنی هستند.


دیدگاه های مندرج در این مقاله شخصی بوده و الزاما در راستای سیاست های هنرگردی نمی باشند.

فاروق مظلومی

نوشته های مشابه

پاسخی بدهید