مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

فرانتس کافکا و هنرهای تجسمی

فرانتس کافکا نویسنده‌ی بزرگ قرن بیستم و آفریننده‌ی شاهکارهای ادبی از جمله محاکمه، قصر، مسخ، حکم و … است. او نیز هم‌چون بسیاری از نویسندگان مدرن و معاصر ارجاعات بسیاری به عکس و نقاشی در آثار خود دارد. به دلیل کثرت این ارجاعات در این مجال به بررسی داستان کوتاه «هنرمند گرسنگی» می‌پردازیم.

فرانتس کافکا
فرانتس کافکا

این اثر که در سال ۱۹۲۲ به نگارش درآمده از جمله آثاری است که در زمان حیات نویسنده منتشر شده است. در این داستان ما با زندگی هنرمندی مواجه هستیم که بر علیه غذا طغیان کرده و اجرایی با نام “هنرمند گرسنگی” را درون قفسی مملو از کاه به مدت چهل روز اجرا می کند. با بررسی چگونگی اجرای این اثر به بیانی از هنر اجرا از کافکا مواجه می شویم.

هنرمندی در واقعیت بر اساس توافق و بیانیه خود چهل روز گرسنگی را تحمل می‌کند و مخاطبین می‌توانند به دیدار اجرای او بیایند. هنرمند مدیر برنامه‌ای دارد که هر بار بستری برای اجرای او فراهم کرده و از آن کسب درآمد هم می‌کند. با توصیف داستان مرز بین پرفورمنس آرت و تئاتر پر رنگ تر می‌شود و نویسنده تلاش دارد به مخاطب بفهماند که تحمل گرسنگی واقعی است و هنرمند خودخواسته در معرض چنین شرایطی قرار می گیرد.

کافکا با ادامه ی داستان در بخش پایانی آن مواجهه‌ی چند وجهی با عکاسی دارد، در بخشی از داستان می خوانیم:

“مدیر برنامه اش ادعای باور نکردنی او را مبنی بر این که می تواند بسیار بیشتر از زمان در نظر گرفته شده گرسنگی را تحمل کند پیش می‌کشید و از روحیه‌ی خستگی ناپذیر، اراده‌ی نیرومند و از خود گذشتگی او که در این ادعا مستتر بود، تمجید می‌کرد.  در عین حال می‌کوشید با نشان دادن عکس‌هایی که او را بی حال و نیمه جان در بستر نشان می‌داد، ادعای او را مردود اعلام کند. آن عکس ها در یکی از چهلمین روز گرسنگی او برداشته شده بود و تماشاگران می‌توانستند آن ها را بخرند”

درابتدا کافکا به جنبه‌ی استنادی عکس اشاره می‌کند و آن را سندی بر رد ادعای هنرمند می‌داند؛ در حقیقت از این دیدگاه عکس ها تنها ثبتی از واقعیت بیرونی هستند که رخ داده و به قصد تولید مدرک و سند سازی علیه ادعای هنرمند ثبت شده است!

از وجهی دیگر نویسنده عکس را کالایی قابل فروش معرفی می‌کند که مخاطب می تواند آن را بخرد. حال این نکته مطرح است که آیا این عکس اثری هنری به شمار می‌آید؟ عکسی که نام عکاس آن ذکر نشده اما مدیر برنامه خود را صاحب عکس ها می‌داند و آن ها را به معرض فروش نیز گذاشته است.

کافکا با ارزش‌گذاری عکس صحنه به عنوان کالایی که قابل خرید است به آن ارزشی فراتر از ثبت سندگونه داده است اما محل عرضه‌ی عکس را فضایی هم‌چون صحنه نمایش قرار داده که مخاطب می بایست برای ورود به آن بلیت خریداری کند.

محل ارائه عکس نه یک گالری و موزه بلکه فضایی است که هنرمند نمایش گرسنگی را اجرا می‌کند.

کارولین داتلینگر در کتابی تحت عنوان “کافکا و عکاسی” به تعارض و کشمکش این مفاهیم می‌پردازد و ریشه‌ی آن‌ها را در ماهیت بازنمودی عکاسی و هم ذات هنرِ هنرمند گرسنگی می داند. تاثیری که عکاسی حتی بر خود هنرمند دارد هم قابل تامل است؛ هنگامی که هنرمند با عکس ها روبرو می‌شود تلاش خود بر اثبات ادعای خود را بی‌فایده یافته و  تسلیم گفته‌ی مدیر برنامه می‌شود و در قفس آرام می‌گیرد.

انتخاب زمان، پوزیشن و فیگور هنرمند، عکاس را در جایگاهی قرار می‌دهد که حقیقتی شاید ورای واقعیتِ در جریان را به مخاطب القا کند و با ارئه‌ی برشی از زمان و مکان، حقیقتی که صاحب اثر انتظار آن را دارد بیان کند.

عکس در رقابت، پیروزمندانه هنرمند را از میدان به در می‌کند و او در پایان خود را قربانی هنری که در آن جریان دارد می‌بیند.


منابع:

  • کافکا و عکاسی، نویسنده: کارولین داتلینگر، مترجم کریم متقی
  • داستان های کوتاه کافکا، مترجم: علی اصغر حداد
  • فرانتس کافکا، گردآوری و ترجمه: فرزانه قوجلو

 

دیدگاهتان را بنویسید