در آغاز حضور نگارخانه ها در حوزه هنرهای تجسمی، این نهادهای معدود؛ به معرفی هنر و هنرمندان می پرداختند و در یک فضای فرهنگی به افتخاراتی همچون جذب بیشتر مخاطب، ارائه نقدهای هنری و کارکردهای هنری و… نمایشگاه می بالیدند. هنرمندان نیز ازاین رهگذر به دنبال اعتبارات هنری بودند.
اما به نظر می رسد این اصل ثابت گذشته با تغییرات ماهوی بزرگی روبرو شده است. به طوری که از یک سو هنرمندان پیشکسوت و جوان، با بی اطلاعی از ساز و کارهای اقتصاد صنعت ـ هنر، انتظار دارند در هر نمایشگاه فروش های نجومی داشته باشند و خود را به لحاظ اقتصادی از طبقه هنرمندان ـ به یک باره ـ به طبقه تجار عمده بازار پرتاب کنند. اما همچون گذشته امکانات نگارخانه را به رایگان در اختیار بگیرند. از آن سو نگارخانه ها هم دائماً در بوق فروش های آنچنانی و ارتباط با اکشن ها و حراج ها و آرت فرها و… و نمایشگاه های خارجی می دمند، اما انتظار دارند همچون گذشته، با ژست های هنرمندانه و فرهیخته، به عنوان یک حرفه فرهنگی و غیرتجاری از هر نوع مالیات و هزینه ای معاف باشند. بنابراین بدیهی است که فرهنگ نمایشگاهی و نگارخانه داری و ایضاً قوانین این حوزه حداقل از یک دهه گذشته نیاز شدید به بازنگری دارد.
سال هاست که مافیای کنکور در روند تدریجی حذف کنکور اختلال ایجاد کرده است. در همین روزهای اخیر هم شاهد بودیم که سوء استفاده از یک سخن سنجیده، تصمیم داشت؛ کار آموزش زبان های خارجی را به آموزشگاه های آزاد بسپارد. آیا در امور نگارخانه داری و نمایشگاه های هنری هم قدرت و اراده ای مانع این به روزرسانی می شود؟
بی این که قصدی برای جانب داری داشته باشم؛ در این میان نگاخانه داران با اتکا به قدرت اجتماعی، ثروت، روابط گوناگون و این اواخر تشکل های تازه تاسیس توانسته اند به امیال اقتصادی خود دست پیدا کنند. اما به نظر نمی رسد هنر و هنرمندان توانسته باشند بدون وابستگی به سرشاخه ها موفقیت چشمگیری در حیطه هنر واقعی و غیرتجاری، داشته باشند. (حالا چند نفر ممکن است از ده ها مدل اروپائی و غربی برای رد این ادعا مثال بیاورند که بی شک این مثال ها بدون فرض تفاوت های اخلاقی و اجتماعی و قوانین و فرهنگ و… بیشتر شبیه همان قیاس دولتمردان از قیمت بنزین در اروپاست که در کنارش ذکری از حداقل دستمزدها و قیمت خودرو و کیفت ها و… نمی شود.) همه این ها غیر از انبوه نگارخانه هایی است که در تمام کوچه و پس کوچه های تهران سردرآورده اند و معلوم نیست هزینه های سنگین ملک و نمایشگاه و… خود را چگونه و از کجا تامین می کنند؟
راستش همیشه فکر می کنم بعضی هنرمندان و نگارخانه دارن فقط قسمت های مطلوب کتاب «کوسه شکم پر؛ ناقابل ۱۲ ملیون دلار» را برای ترسیم اهداف خود انتخاب کرده اند. تعهد کمتر، درآمد بیشتر. این روزها هنرمندان موفقیت نمایشگاه خود را با دلار می سنجند و نگارخانه داران تنها برای خریداران و سفرای خارجی از اتاقشان بیرون می آیند. اما همه دوست دارند در کسوت هنر دیده شوند. این تناقضی است که گره در کار هنرهای تجسمی می اندازد.
سعید فلاح فر