رسانه مستقل تحلیلی-خبری هنرهای تجسمی

گفت و گو با آریا تابندهپور

پیش‌تر به نمایشگاه عکس‌های آریا تابندهپور در گالری محسن پرداختیم. این نمایشگاه که در واپسین روزهای سال 1393 برگزار شد، توانست توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کند. اکنون فرصتی دست داد تا با آریا در مورد عکس‌هایش گفت و گو کنیم.

آریا تابندهپور
آریا تابندهپور
  • لطفا در مورد تکنیک و مدت زمانی که برای این نمایشگاه مشغول به عکاسی بودی بگوئید.

در مجموعه اسلاید ها تکنیک مورد استفاده نمایش اصل اسلاید در دستگاه اسلاید رومیزی بوده و در مجموعه ی خواب  ها چاپ ترنسفر از پرینت لیزری و در مجموعه ی پرتره ها تکه های بریده شده ی عکس و پلکسی گلس می‌باشد.

دو مجموعه‌ی خواب‌ها و اسلایدها در سال ۹۰ آغاز شد و در سال ۹۳ به این مرحله رسید که در نمایشگاه ارایه شدند. مجموعه‌ی پرتره‌ها این شکل اجرایی اش از سال ۸۹ آغاز شد و در سال ۹۳ به این مرحله رسید که در نمایشگاه ارایه شد.

  • در اولین نگاه ما با سه مجموعهی تقریبا مستقل روبهرو میشویم. علت وجود این سه گانگی چیست؟ بهتر نبود به هر کدام در یک نمایشگاه خاص پرداخته میشد؟

چند دلیل برای این شکل ارائه دارم:

اول، به خاطر همزمانی اجرای این مجموعه‌هاست. مثلا وقتی داشتم پرتره ها را کار می کردم ایده‌ی خواب‌ها به ذهنم آمد. روزها پرتره ها را می ساختم و شب دوربین بالای سر کسی که قبول کرده بود از خوابش عکس بگیرم می گذاشتم. وقتی پرتره ها را کار نمی کردم روزها به دنبال ارائه ی اسلاید ها بودم. برای همین فکر می‌کنم این مجموعه‌ها وجوه مشابهی دارند که از موقعیت زمانی‌ای می آید که من در آنها بوده ام. مثلا کتابی که می خواندم، فیلمی که می‌دیدم و موسیقی که گوش می کردم حتما در کار من تاثیر داشته است.

دوم، فضای گالری به من این اجازه را می‌داد که به جای یک مجموعه چند مجموعه داشته باشم. منظورم از فضا، هم فضای فیزیکی است هم فضای فکری.

سوم، داشتن یک ریتم است که توانستم در این سه مجموعه پیدا کنم. من در پرتره ها تصویری که در ذهن داشتم و وجود خارجی نداشت را ثبت کردم و عکس هایی ساختم که نه دوربین عکاسی دارد و نه سوژه ی عکاسی. در اسلایدها من مدیوم عکاسی دارم ولی سوژه و عکاس را ندار . در خواب ها،  هم سوژه دارم هم فعل عکاسی اینجا من پروسه‌ی چاپ هایم تغییر کرده. در هر سه مجموعه چرخه‌ی عکاسی جایی متوقف می شود ولی چیزی به عنوان خروجی باقی می ماند.

  • بخش “اسلایدها” در مورد آثاری است که در مورد عکاس و سوژه اطلاعی در دسترس نیست. استفاده از چنین آثاری با موازین کپی رایت در تضاد نیست؟

حتمن موازین کپی رایت در این سری از عکس ها با عکسی که خود عکاس می‌گیرد متفاوت است.در مجموعه‌ی من چیزی که من را در ارایه ی این عکس ها مصمم کرد دیدن عکس هایی متفاوت در مجموعه‌ی عظیمی از عکس های صنعتی و سفارشی بود.عکس هایی که من خوب می‌شناسمشان به خاطر اینکه نه سال است  که کار صنعتی می‌کنم و در این موقعیت قرار می‌گیرم که دوست دارم عکسی برای خودم بگیرم سه سال است که این عکس ها را تحت تاثیر عکاس ناشناس با اسلاید می گیرم.و در این مجموعه هم بیشتر عکس ها برای من است مابقی  برای عکاس ناشناس. به این فکر می کنم که عکس هایی پیدا کرده ام که عکاسشان را نمی شناسم اتفاقی که برای عکس ها افتاده است می تواند برای عکس های من هم بیوفتد. یعنی به خاطر شرایط و اتفاقات فرصت نمایش نداشته باشد.من به احترام این وجه مشترک که برای تعداد زیادی هنرمند می تواند در هر جایی بیوفتد بخش اصلی نمایشگاه را برای آن عکاس ناشناس، برای خودم و برای هر کسی که فرصت ارایه ی کارها یش را پیدا نمی کند گذاشتم.

  • کانسپت عکاسی از افراد در حین خواب با نوردهی طولانی مدت، بارها تکرار شده و یکی از جدیدترین و معروفترین های آن را در آثار پائول اشنِگن برگر در مجموعه ی “خواب عشاق” میبینیم که حدود یک سال و نیم پیش منتشر شد. چه چیزی مجموعهی “خوابها” را از آثار دیگران متمایز میکند؟

درمرحله‌ی قبل از شروع پروژه مجموعه‌ی خوبی از ابلاردو مورل پیدا کردم آنجا بود که در باره ی استفاده از نوردهی طولانی مدت مطمین شدم.پروژه را با دوربین آنالوگ آغاز کردم ولی مشکلات دکلانشور و زمان به خاطر عدم توانایی حضور من در تمام صحنه های عکاسی، دوربین دیجیتال را انتخاب کردم که توانایی تنظیم زمان نوردهی را از طریق ریموت اکسترنال به من می داد.وقتی در مرحله ی چاپ عکس ها بودم (سال ۹۲ ) علیار راستی مجموعه ای برای من فرستاد شبیه این مجموعه ای که شما می گویید ولی نه از پائول اشنِگن برگر . چند روزی مرا درگیر خودش کرد. چیزی که در عکس هایی که برای من فرستاده بود  می دیدم تمامن زندگی بود با حس در هم تنیدگی عاشقانه ولی عکس های من نزدیک به مرگ است. درباره ی زمانی است که ما هیچ چیز از آن نمی دانیم و ارتباطمان با دنیا متفاوت شده است.عکس های من با این عکس ها فرق می‌کند عنصر پیش برنده‌ی من زمان پراکندگی افراد در شخصی ترین محیط زندگی اشان است.زمان نوردهی در مجموعه ای که نام می برید با زمان من بسیار متفاوت است.عکس های من تک نفره است و تاکید بر یک فرد دارد نه افراد .در نهایت زمان انجام پروژه ی من به استناد تاریخ ثبت شده در دیتا بیس فایل دیجیتال زودتر از دو مجموعه‌ی اخیری است که یکی را من دیدم و یکی را شما می گویید.

  • داستان پشت “پرتره ها” چیست؟

این مجموعه ﺍز چهره ی١۴ عکاس معاصر اﯾرانی تشکیل شده که آن ها رﺍ فقط ﺍز طرﻳق ﺁثارﯼ که خلق کردﻩ ﺍند ﻭ گفته هاﯼ دیگرﺍﻥ می‌شناختم. تصویری از چهره‌ی هنرمندﺍنی که هرگز ملاقاﺕ نکرﺩه بوﺩم در ذهنم ساختم. برﺍی ساختن برﺩﺍشت ذهنی خود ﺍﺯ ﺍﻳن ﺍفراد، احتیاﺝ به مجموعه ای اﺯ عناصر تشکیل ﺩهنده ی صورﺕ ﺩﺍشتم: چشم، بینی، پیشانی، مو و… تنها منبع جامعی که توﺍنستم براﯼ اجرای این ﺍﻳده به کار ببرم نرﻡ ﺍفزﺍﺭ جرﻡ شناسی بوﺩ.

  • لایه” شاید یکی از مهمترین کلیدواژههای بخش “پرترهها” باشد که با فلسفهی فولدینگ – که وارد هنر هم شده است- پیوند نزدیکی دارد. ممکن است در باره علت لایه لایه بودن آثار این مجموعه توضیح دهید؟

بعد از رسیدن به خروجی نرم افزار جرم شناسی فکر می کردم کار تمام است آنها را چاپ۵۰ در۵۰ سانتیمتر کردم و به آقای آذرنگ نشان دادم . بعد از توضیحات من و سوال هایی که از مجموعه کرد آقای آذرنگ گفتند که مجموعه هنوز تمام نشده است و چیزی کم دارد.خیلی سختم بود که دوباره به مجموعه برگردم ولی حالا مطمین بودم که مجموعه تمام نشده است.کنارش گذاشتم و کارهای دیگری انجام دادم.روزی داشتم پرتره های حجمی بزرگی می ساختم و برای این کار از مادرم عکس گرفتم و صورتش را لایه لایه کردم. در حال ساخت حجم ها مدام خیره به عکس مادرم بودم.فکر کردم این همان چیزی است که پرتره ی عکاسان لازم دارد.اول با پرتره ی مهران مهاجر شروع کردم که فکر می کردم راحت ترین آنها برای این کار است.چند تایی را بریدم و مطمئن شدم این کاری است که می خواهم بکنم.در ادامه ی جریان ذهنی، من داشتم چشم و بینی و لب و اعضای صورت هایی را می بریدم که مدتها در ذهنم ساخته بودم.در طول سه سالی که این پرتره ها را لایه لایه می کردم خطاهای دستی من مرا با قسمتی از کار آشنا کرد که می توانستم پرتره های ذهنی ام را از آنچه خروجی نرم افزار جرم شناسی بود شخصی‌تر کنم.

  • برایتان مهم است که مخاطب همان درکی را از آثار شما داشته باشد که خود میخواهید؟

من کمی با این سوال مشکل دارم. .به نظر من مخاطب حق دارد با داشته های ذهنی و یافته های خودش وارد کار شود. این چیزی که شما می گویید اول از همه بر می گردد به من و اینکه آیا من چیزی را که می خواهم بگویم در کار هایم دارم؟

هر کسی کارهایش را با تجربه های خودش از پیرامون انجام می دهد و سعی می کند به چیزی که می خواهد نزدیک شود ولی نمی توانیم انتظار داشته باشیم که افراد دیگر کار های او را از دریچه ای که می خواسته است ببینند.

برای من درک متفاوت مخاطبان از چیزی که در ذهن داشته ام بسیار لذت بخش تر است .اینجا  فکر می کنم که من از کار حذف می شوم و مخاطب به آن اضافه می شود.

استیتمنت نمایشگاه را در زیر می‌خوانیم:

 

Statements-arya-taandepour
استیتمنت نمایشگاه

* به امید موفقیت‌های بیشتر برای آریا تابندهپور عزیز

دیدگاهتان را بنویسید