رسانه مستقل تحلیلی-خبری هنرهای تجسمی

گفت و گو با سپیده سحر درباره نمایشگاه باغ پنهان در گالری اعتماد

سپیده سحر متولد 1356 در تهران است. نقاشی است که روزی نه تا ده ساعت کار می‌کند و به راحتی منبع الهام و جزئیات کارش را در اختیار قرار می‌دهد. مصاحبه با او یکی از بهترین گفت و گوهای اخیر است چرا که خودش هم به اندازه‌ی کارهایش درک شدنی و پر از حس است. متن زیر خلاصه‌ای از گفت و گو پیرامون نمایشگاه “باغ پنهان” در گالری اعتماد یک است:

 

لطفا در مورد آثار، تکنیک به کار رفته و کانسپت مجموعه توضیح دهید.

نزدیک به سه سال و نیم است که روی این مجموعه کار کرده‌ام. از شروع کارها به سراغ فرم‌های گیاهانی چون بامبو رفتم و اکنون نزدیک به4 سال است که فقط دارم روی گیاهان کار می‌کنمو کتابی از آقای karl blossfeldt عكاس بدستم رسيد، عاشق عکس‌هایش شدم و حتی سفری به آلمانداشتم  و توانستم کارهایشان را از نزدیک ببینم. به قدری تاثيرش شديد بود كه مي تونم تا ده سالديگه روش کاركنم .

بعد آرام آرام خودم مشغول عكاسي شدم . هم‌چنین به جمع‌آوری گیاهان دارویی پرداخته و با فلش‌بکی که از گذشته و باغ مادربزرگم داشتم، این مجموعه خلق شد.

 

زیاد می‌شنویم که می‌گویند نقاشان جوان امروز، بیش‌تر به دلیل نداشتن دست قوی و  کمبود مبانی نظری به سمت نقاشی آبستره تمایل پیدا کرده‌اند. با این گفته موافق هستید؟

موافق نیستم. من آبستره کارهایی را دیده‌ام که اتفاقا دستی بسیار قوی دارند اما به قدری حسشان قوی است که رنگهای تابلو حرف اصلی را می‌زنند. من تنها برای خودم می‌توانم بگویم که نیاز داشتم دست قوی و حس را در کنار هم داشته باشم.

 

در کارهایتان یک حس شخصی قوی دیده می‌شود. چیزی که در آثار بسیاری از زنان نقاش  هم دیده می‌شود و  گویا دغدغه‌ی خلق این آثار، درونیات خود هنرمند بوده است. برایتان چقدر مهم است که مخاطب هم درکی مشابه با این دغدغه داشته باشد؟

برای من زیاد مهم نیست… مخاطب در فکر کردن در مورد آثار آزاد است. البته گفتش آسان هم نیست. مانند غروب خورشید است. کسی نمی‌گوید که زشت است. اما کسی که در غروب خورشید، عزیزی را از دست داده، مسلما از این غروب بدش می‌آید. چیزی که من می‌گویم قرار نیست دقیقا همان چیزی باشد که شما حس می‌کنید. در واقع امکانش هم نیست چرا که هر کس در شرایط و موقعیت خاص خودش رشد کرده و هیچ کس نمی‌تواند کاملا مثل دیگری فکر کند. اما در عین حال دوست دارم آن فضاسازی وهم‌آلود کار را مخاطب درک کند ولی به هر حال هیچ چیز را نمی‌توان کلی بیان کرد.

 

لطفا درباره‌ی نحوه‌ی رنگ‌آمیزی و نوشته‌های موجود در تابلوها برایمان توضیح دهید.

از آن‌جایی که اکثر این گیاهان، خاصیت دارویی دارند، پس از آن که خشک شده و رنگشان را از دست می‌دهند، خواصشان را حفظ می‌کنند. من هم در اکثر کارها رنگ را حذف کرده‌ام. هم‌چنین نمی‌خواستم کار خیلی دکوراتیو شود، البته دکوراتیو صرف منظورم است. سعی کرده‌ام با این حذفِ رنگ، عجیب بودن و نیرومندی آن گیاه بیش‌تر به نظر آمده و مخاطب را درگیر رنگ نکنم.

در مورد نوشته‌ها هم، نمی‌خواستم مخاطب در نگاه اول آن‌ها را ببیند. اما پس از کمی دقت متوجه حضور آن‌ها در اثر می‌شود. این‌ها را از روی نسخه‌های خطی دعانویس‌ها آورده‌ام که اکثرا معانی برکت و حاصلخیزی دارند و فکر می‌کنم با این جنبه‌ی جادویی گیاهان هماهنگ شده و به عجیب‌تر شدن موضوع کمک کرده.

 

در واقع شما پلانی از پیش تعیین شده داشتید و لایه به لایه کار را پیش برده‌اید؟

بله، هر کدام از این نقاشی‌ها برای من یک ماه و بیست روز طول کشیده و لایه به لایه رنگ خوابیده رویش، خشک شده و دوباره لایه‌ی بعدی. زمینه‌ها همگی اکرولیک است. سپس روی این زمینه‌ی آبستره من شروع می‌کنم آرام آرام به رنگ روغن کار کردن و چون این دو لایه خیلی با هم متفاوت هستند، با استفاده از یک لاک آن را یکی می‌کنم.

 

در آثار شما رد پای قوی ناخودآگاه در کنار پلان از پیش تعیین قرار گرفته که به ظاهر نوعی پارادوکس را می‌رساند. لطفا چگونگی کنار هم نشستن این دو موضع را بیان کنید.

بله متناقض است چرا که کار من هم متناقض است. عملا دو جور دارم کار می‌کنم. زمانی آبستره‌ی محض کار می‌کنم، این قدر حس در آن دخیل است که حدی ندارد. یعنی لحظه‌ای رنگ می‌ریزم، تنها به موسیقی و چیزهای دلخواه فکر می‌کنم و رنگ را می‌پاشم و وقتی که تمام شد، حالا نیمه‌ی منطقی برای چیدن لایه‌ها شروع می‌شود. ممکن است عکاسی کنم، با فوتوشاپ کار کنم، حدف و اضافه کنم و باز نقاشی کنم.

 

پس می‌توان این گونه نتیجه گرفت که اگر نوع موسیقی که در لحظه گوش می‌دادید، عوض می‌شد، با نتیجه‌ی متفاوتی الان روبه‌رو بودیم؟

بله کاملا. می‌دانید اصلا اگر حالم خوب نباشد، نمی‌توانم کار کنم. اما در نیمه‎ی دوم مثلا هنگام کار روی یک دیتیل، می‌توانم رمان صوتی گوش دهم و مشغول به کار شوم.

 

اکثر کارها مخصوصا آن‌هایی که در آکس اصلی نمایشگاه هستند در ابعاد بزرگ بوده و چند کار هم در ابعاد کوچک هست. علت این تفاوت در اندازه چیست.

نشان دادن خاصیت این گیاهان به قدری برای من مهم بود که مجبور بودم آن‌ها را در ابعاد بزرگ نمایش دهم. شاید اگر در سایز کوچکی این دیتیل‌ها را می‌کشیدم، مخاطب را کم‌تر جذب می‌کرد. در مورد کارهای کوچک‌تر هم باید بگویم که ار بین یک مجموعه‌ی پنجاه‌تایی، بیست مورد را انتخاب کرده و شانزده تا را گذاشته‌ام که خیلی‌ها از آن‌ها از مجموعه‌ی snow white آقای کیا رستمی الهام گرفته شده.

 

خیلی وقت‌ها بازدیدکننده‌ها انتظار خود را با مساحت کار تنظیم می‌کنند. گویا ابعاد گاهی مبنای سنجش می‌شود. نظرتان چیست؟

این هم باز نسبی است. ممکن است کار بزرگی را ببینید که تنها یک خط روی آن است و یک کار کوچک هم می‌تواند پر از دیتیل باشد.

 

شما منبع الهام خود را خیلی راحت اعلام کردید و این دقیقا در تضاد با عرف امروز است.

می‌دانید، مثل این است که در کلاس به ما بگویند موضوع کار لیوان است. خوب لیوان یک چیز است اما هرکسی لیوان خودش را ترسیم می‌کند. امکان ندارد دو نفر مثل هم کار کنند. مگر آن که به سراغ کپی برابر اصل بروند.

سپیده سحر

دیدگاهتان را بنویسید