مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

یادداشتی به یاد محمد ابراهیم جعفری

نمی خواهم بگویم شاعر بود یا نقاش. معلم بود یا دوست. هنرجو بود یا استاد. محمد ابراهیم جعفری آدم خوبی بود و این از هر چیزی مهم تر است. اصلاً هنر مگر چیزی جز خوبی هم می تواند باشد؟ جعفری خوب بود. هنرمندانه خوب بود. گاهی خوبی هایش را روی مقوا و بوم می ریخت تا با چشم هایمان خوبی رنگ ها و نقش هایش را بچینیم. گاهی با سنگ و لوله و لیوان ضرب می گرفت تا ضربان طبیعی اشیاء را بشنویم. در میانه شورهایی که می ساخت، گاهی با صدای دورگه مانندی، زیر آواز می زد تا گوش ها هم بی نصیب از معاشرت خوبی هایش نباشند. دل ها را هم فراموش نکرده بود با آن شعرها و ترانه هایش. وقتی خوب بود، سخت می شد گفت کدامش خوب تر است. هرچه بود، از هر کجا که بود، در تقاطع بهلول وار منطق های طنازانه به هم رسیده بودیم. اگر بگویم شاعر رنگ ها و نقاش کلام ها، فقط دچار گناه کلیشه می شوم که چقدر کلیشه از لحظه های کنجکاو و خلاقانه او دور بود. پس تنها می گویم؛ مثل خودش زلال، صمیمی اما بی پروا زندگی کرد.

محمد ابراهیم جعفری در سال ۱۳۱۹ در شهر بروجرد به دنیا آمد. او فارغ التحصیل از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران بود و به عنوان موسس کانون آموزش اصول هنرهای تجسمی شناخته می شود.
محمد ابراهیم جعفری مدرس و کارشناس هنرهای تجسمی علاوه بر فعالیت در این حوزه، از دوران جوانی به سرودن اشعار مشغول بوده است و در جامعه هنری او رابه عنوان نقاش و شاعری برجسته می شناسند.
او عضو رسمی هیات علمی دانشگاه هنر و انجمن نقاشان ایران و ساعتی پیش در آخرین دقایق روز ۱۸ فروردین ماه ۱۳۹۷ درگذشت.


سعید فلاح فر

دیدگاهتان را بنویسید