مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

چکیده‌ی گفت و گو با علی زعیم درباره آثارش در گالری اعتماد دو

نمایشگاه نقاشی‌های علی زعیم با عنوان «آن‌که مثل من هست؛ آن‌که مثل من نیست» در گالری اعتماد دو به تازگی پایان یافته و در زیر خلاصه‌ی گفت‌وگو در این رابطه آمده است:

علی زعیم: مجموعه‌ی حاضر نتیجه‌ی فکری است که از دو سال پیش داشته‌ام. این نمایشگاه در واقع به هویت انسان‌ها می‌پردازد؛ این که هیچ کس بدون دیگری معنا ندارد. همان‌گونه که من در ” آن‌که مثل من هست؛ آن‌که مثل من نیست “، محصول تفاوت‌های واقعی یا خیالی افراد با یک‌دیگر است که به سبب آن هر کس را از دیگری جدا می‌کند. حال برای من مهم بوده است که ما چگونه این تفاوت‌ها را درک کرده و سعی می‌کنیم خودمان را جای دیگری بگذاریم، که شاید بتوان در قالب فلسفه آن را دیگربودگی نامید. البته ماهیت اصلی این امر از تم زن گرفته شده و خواسته‌ام در این‌جا زن را با فرم و رنگ‌های درخشان در کنار وسایل روزمره درآمیزم که نقدی است بر زندگی مصرفی و فاقد اصالت امروزی.

 

علی زعیم
علی زعیم

مینا مختاریان: به هویت اشاره کردید و در آثار هم «آن‌که مثل من هست؛ آن‌که مثل من نیست» تکرار می‌شود. لطفا درمورد این “من” توضیح دهید، که آیا ایرانیست؟ و چرا گم‌گشته و پر تناقض به تصویر کشیده شده. آیا قرار است خودش را پیدا کند یا اصلا میلی به پیدا شدن ندارد؟

علی زعیم: من اصرار داشتم جمله‌ی«آن‌که مثل من هست؛ آن‌که مثل من نیست» را که با خط نستعلیق نوشته شده، نقاشی کنم و نه به صورت کالیگرافی؛ که به عنوان یک تکست شناخته می‌شود و باعث می‌شود تا این کار بومی تلقی شود. البته باید توجه کنیم که در دوران ادغام فرهنگ‌ها زندگی می‌کنیم. اما شاید اگر این جمله نبود، موضوع خیلی فرق می‌کرد.

 

کسرا علیها: در استیتمنت به دو موضوع پاپ‌آرت و طراحی گرافیک اشاره شده که استفاده از رنگ‌های مکمل و درخشان در کارها را توجیه می‌کنند اما گویا این رنگ‌ها جنبه‌ی نمادین هم پیدا کرده‌اند. برای مثال وقتی که ما جمعیتی را با پرچم‌های رنگی در تابلو می‌بینیم، ناخودآگاه و به طور نمادین وارد فضایی خاصی می‌شویم. ممکن است کمی در این باره توضیح دهید؟

علی زعیم: طبیعتا آیکون یا نماد بخشی از هنر پاپ آرت است. مثلا چشم‌های آرایش کرده یا کفش، همهگی نشانه‌هایی هستند که نحوه‌ی زندگی مصرفی ما را نشان می‌دهند. از طرفی ما همه‌ی این موارد را هم نمی‌توانیم به چالش بکشیم مثلا همان کفشی با نهایت ظرافت در تابلو کشیده شده است، بیش‌تر احترام به زندگی است. اما چیدمان افراطی آن، اشاره افراط‌هایی است که در زندگی انجام می‌دهیم. در کل همان طور که در استیتمنت هم اشاره کردم، باور دارم که زن مهم‌ترین آیتم است؛ چه در خانواده‌ی خودم و چه در اجتماع؛ معتقدم زن حس و فضایی دارد که باید آن جنبه‌ی فعال خودش را پیدا کند. گاهی اوقات این موضوع در کارهای من  بدل به نوعی تمسخر می‌شود چون گاهی تنها به دید اطوارگرایی به جای نقش آفرینی به زن نگاه می‌شود. این را هم متذکر شوم که تمام این کاراکترها در حال چالش با این اطوارگرایی بوده و می‌خواهند خود را از این پوسته برهانند.

 

کسرا علیها: در واقع ما می‌توانیم بین اغراقی که در زنانگی‌ها نفهته است و جمعیت معترضی که در بسیاری از تابلوها هستند، رابطه برقرار کنیم؟

علی زعیم: در واقع این نقدی اجتماعی است و جنبه‌ی هشدار دارد. به ما می‌گوید که در جایی از مسیر خارج شده‌ایم. به گونه‌ای دارای تمسخر هم هست. اگر گذشته‌ی هنر پاپ آرت را هم نگاه کنیم،؛ می‌بنیم از 1960، با استفاده از تکرار و عکس‌های غیر ارژینال افرادی مانند اندی وارهول سعی در به چالش کشیدن جامعه‌ی مصرف گرا دارند.

می‌دانید، شیک بودن خیلی خوب است ولی اگر از حدی خارج شود از نقش آفرینی‌اش کاسته می‌شود. منظورم همان زن است.

 

مینا مختاریان: اشیا هم همین طور هستند در کارها؛ مثلا پاشنه‌ی کفش به جای تحمل نیرو بدل به تزئین شده است.

علی زعیم: درست است. ما در کنار همه‌ی تضادها و پارادوکس‌هایمان، گذشته‌ای هم داریم که آن را دوش می‌کشیم. من هم موتیف‌های گچی را انتخاب کردم، چرا این‌ها تنها ساختارهای تزئینی بودند. شما هم به همان کفش اشاره کردید و اگر کسی از آن استفاده کند، درمیابد که تکیه گاه استواری نیست. هنر پاپ آرت به ساختارگرایی اهمیت می‌دهد اما چون من رویکردی نقاشانه داشتم، سعی کردم در قالب رنگ‌های درخشان این بخش را نشان دهم. ضمن این خودم رنگ‌های درخشان را بسیار دوست دارم!

 

کسرا علیها: می‌توانیم این طور نتیجه بگیریم که این رنگ‌های درخشان و پر زرق و برق نهیبی به زندگی کیچ ما هستند؟

علی زعیم: درست است؛ کارها شاید از دیدگاهی کیچ هم به نظر برسند چراکه نگاه اول به لایه‌ی سطحی تر زندگی اشاره دارند. خیلی جاها شخصیت‌ها کیچ و نازل شده‌اند ولی خیلی نخواسته‌ام کار را به سمت کیچ ببرم اما کمی چاشنی کیچ در بعضی کارها هست

 

کسرا علیها: فکر می‌کنم به جا هم استفاده شده است.

 

مینا مختاریان: مانند همین هویت زنانه که تنها با یک کیف و کفش تعریف می‌شود!

علی زعیم: در ضمن کار شما با خطوط موربی هم مواجه می‌شوید که در واقع نمادهای هندسی هستند که می‌خواهند گچ و زندگی کنونی را به عنوان دو موجودیت سنتی و امروزی، به هم مربوط سازند. علاوه بر آن که  این‌ها رفتاری مینیمالیستی هستند. چون خودم هم دانش‌آموخته‌ی ریاضی و مهندسی شیمی بوده‌ام، این عناصر در ذهن من حضور داشته‌اند.

 

کسرا علیها: می‌توانیم بگوییم این همان بخش ناخودآگاه ذهن شماست؟

علی زعیم: واقعا همین‌طور است.

 

کسرا علیها: در آثار شما روی روابط موجودیت‌های پارادوکسیکال تاکید شده است. از طرفی به “من” اشاره شده و از سمت دیگر با “من‌هایی” روبه‌رو هستیم که اختلاف‌ها را کنار گذاشته و “ما” شده‌، اعتراض می‌کنند. در استیتمنت هم به دوالیتی زن و مرد اشاره شده که یکی از دوگانگی کلاسیک‌ تاریخ است؛ اما در عین حال آثار به گونه‌ای هستند که ما می‌توانیم برداشتی فولدینگ داشته باشیم. حال سوال همیشگی من از هنرمند این‌جاست: تا چه اندازه برای شما مهم است که مخاطب همان برداشتی را داشته باشد که در ذهن ما می‌گذرد؟

علی زعیم: سوال عمیقی است. من برای این که به این هدف برسم، شاید از نظر تکنیکی بتوانم این مجموعه را ظرف سه ماه تمام کنم اما برای این که بتوانم تصورات ذهنی‌ام را بازتاب دهم، زمان زیادی را صرف فکر کردن به کارها کردم تا مخاطب را در یک مسیر اصلی  قرار دهم و بگذارم تا او خودش مسیرهای فرعی را کشف کند. قرار است تا در این “من” تفاوت‌های یکدیگر را درک کرده و بپذیریم… قرار نیست دنیا را به صورت صفر و یک ببینیم ، من هم به دنبال قطعیت نبوده‌ام.

دیدگاهتان را بنویسید