هنرهای تجسمی سینما تئاتر اخبار هنر موسیقی جشنواره ها رسانه تخصصی

تسلسل سرنوشت؛ تحلیل نشانه‌شناختی آثار گرهارد ریشتر

مواجهه ۱ نام یکی از عکس-نقاشی‌های سیاه و سفید گرهارد ریشتر است که در سال ۱۹۸۸ میلادی خلق شده است. ابعاد این اثر ۱۱۲ در ۱۰۲ سانتی متر است که با تکنیک رنگ و روغن روی بوم اجرا شده است. در این اثر که در کادری عمودی و مایل به مربع جای گرفته است، با سیمای سه رخ زنی مواجهیم که در مرکز تصویر قرار گرفته و خود و سایه‌اش بخش وسیعی از تصویر را از آن خود کرده است. پس زمینه‌ی اثر، خاکستری متوسط و تختی است که سایه‌ی زن بر روی آن جا خوش کرده است و جز چند کشش افقی از منتهی‌الیه سایه‌ی سر زن، رد دیگری بر این زمینه نمی‌توان یافت و خاکستری زمینه به صورت یک‌دست در سایر نقاط به چشم می‌خورد.

رنگ لباس سوژه از جنس خاکستری زمینه است که با افزودن چین و چروک و سایه روشن، هویت خود را از زمینه جدا ساخته است. اثر در نقاطی دارای کنتراست بالایی است؛ از جمله در سایه‌ی روی دیوار، آستین و یقه‌ی زن و همچنین گیسوان سیاه‌گون او که با حالتی نامرتب بر روی پیشانی و گوش‌هایش ریخته است. صورت اما به طرزی قدیس‌وار نورانی و روحانی می‌نماید؛ گویی نوری موضعی از سمت راست و بالاتر از محل قرارگیری سر به او تابیده است؛ چرا که سایه پایین‌تر از آن شکل گرفته و فرم پلکانی سر و سایه‌ی پشت سر آن موجب ایجاد حس حرکت –حرکتی از جنس صعودی و همزمان رو به جلو و به سمت راست- در پیکره‌ی زن شده است.

چهره‌ی زن مبهوت است؛ مبهوت چیزی که در خارج از کادر و با دهانی نیمه باز و دندان‌هایی نمایان به آن خیره شده است. چشم‌ها به چیزی در راستای افق دید خود می‌نگرد و گویی برای لحظات طولانی محو در اندیشیدن به آن شده است. دست راست زن به حالت خمیده در آمده و دست چپ نیز گویی برای پیوند با دست راست به جلوی بدن مایل شده است؛ اما ما از رسیدن دو دست به یکدیگر و یا آنچه در میان آن‌ها قرار گرفته است چیزی نمی‌دانیم. طرز قرارگیری پیکر زن و سه رخ بودن آن به نحوی یادآور عکس‌های سه در چهار است؛ با این تفاوت که چهره‌ی مبهوت و رنگ پریده‌ی او سنخیتی با این قسم تصاویر ندارد.

گرهارد ریشتر
گرهارد ریشتر.[مواجهه ۱]. ۱۹۸۸میلادی .رنگ و روغن روی بوم. ۱۰۲×۱۱۲ سانتی‌متر. عکس: gerhard-richter.com
اما این اثر، یک نقاشی از مجموعه‌ای سه‌گانه است که در هر سه شاهد حضور این زن با حالاتی متفاوت اما در شرایط یکسان هستیم. برای مطالعه‌ی بهتر این اثر، نیاز به بررسی طبقه‌ی اجتماعی سوژه امری ضروری می‌باشد. نام زن حاضر در تصویر، گودرون انسلین از اعضای فراکسیون ارتش سرخ است. انسلین (که از پایه‌گذاران ارتش سرخ بود) و سایر اعضای این ارتش از خشن‌ترین گروه‌های چپ‌گرای آلمان پس از جنگ جهانی دوم به حساب می‌آیند که مسئول حوادث خشونت‌آمیزی چون انفجارهای متعدد، دستبرد به بانک و قتل بالای ۳۰ نفر در  بین سال‌های ۱۹۷۰ الی ۱۹۹۸ میلادی هستند. مواجهه ۱ در گروه نقاشی‌هایی با عنوان بادر ماینهوف قرار می‌گیرد؛ نام دیگر فراکسیون ارتش سرخ. این عکس پس از بازداشت انسلین در تاریخ هفتم ژوئن ۱۹۷۲ در زندان اسن، از او برداشته شده است.

فرانز روخ، عکاس اهل هایدلبرگ، این تصاویر را به عنوان عکس‌های اداره‌ی پلیس برای مجله‌ی استرن بازنشر کرد. انسلین در عکس اصلی، لوحه‌ای که روی آن عدد یک نوشته شده است در دست دارد که حضور او در بازداشتگاه پلیس را به تصویر می‌کشد. ریشتر سه عکس از چهار نمونه را با تغییرات وسیعی در ابعاد و قاب عکس برای نقاشی برگزیده است. در عکس اصلی شاهد نمایی تمام قد از انسلین هستیم؛ در حالی که ریشتر آن را به نمایی از سر و بالاتنه تقلیل داده است و آن را در ابعادی متناسب با ابعاد حقیقی نقاشی کرده است.

ریشتر این نقاشی را «خنثی» توصیف می‌کند. چیزی شبیه به همان حال و هوایی که در چهره‌ی انسلین شاهد هستیم؛ سرد، بی‌احساس و در عین حال مبهوت؛ مخاطب گویی قادر به رسوخ به لایه‌های زیرین احساسات زن نیست و «بهت‌زدگی» چنان او را درگیر شکل ظاهر اثر می‌کند که برای پی بردن به علت آن به ناچار بازهم به چهره‌ی او خیره می‌ماند اما با این حال اطلاعات زیادی برای دریافت موجود نیست. اما با نگاهی پیوسته به این مجموعه‌ی سه قسمتی، و تسلسل میان این سه صحنه، می‌توان به وضعیتی قابل خوانش پی برد؛

نقاشی دوم، چهره‌ی خندان انسلین را با وضوح بیشتری نمایان می‌کند. در نمای سوم نگاه انسلین به پایین فرو ریخته و گیسوان مشکی و البسه‌ی تیره‌ی او، جدی‌تر و سنگین‌تر از دو نمای قبل به چشم می‌خورند. این نقاشی‌های پی در پی یادآور تسلسل فیلم‌واری هستند که احساس حرکت در آن‌ها با استفاده از تکنیک محونمای ریشتر، تاکید و تقویت شده است. حرکت نافذ صحنه، بیننده را به موقعیت یک شاهد سوق می‌دهد و این نکته هویدا می‌شود که این سه اثر، با کنار هم قرار گرفتن به عنوان یک مجموعه به نیروی تمام و کمال و بالقوه‌ی خود دست می‌یابند.

گرهارد ریشتر.[مواجهه ۲]. ۱۹۸۸میلادی .رنگ و روغن روی بوم. ۱۰۲×۱۱۲ سانتی‌متر. عکس: gerhard-richter.com
پیوستگی میان سه اثر با به کارگیری قالبی منسجم و تکنیک نقاشی یکسان، امری کاملا مشهود است. اما تفاوت‌هایی نیز میان این آثار قابل تشخیص است؛ نقاشی اول از کنتراست کمتری نسبت به دو اثر بعد از خود برخوردار است و در اینجا شیوه‌ی محونمایی ریشتر با قدرت زیادی بیان شده است. ریشتر در این اثر از محونمایی افقی که از ویژگی‌های عکس و تداعی‌گر حرکت افقی دوربین است-چیزی شبیه به حرکت پنینگ- استفاده کرده است. اما در دو صحنه‌ی دیگر چنین محونمایی کمتر به چشم می‌خورد و شاهد وضوح بیشتری در تصویر هستیم.

در تصویر آخر، انسلین و سر خمیده‌اش نشانگر حالت ناامیدی و اشاره‌ای است بر سرنوشت و تصمیمی که از قبل گرفته شده است و تصویری است از قدم برداشتن به سوی آن. بدین ترتیب، در این آثار بدون ارجاع مستقیم به مضمون «خودکشی » اشاره شده است. تصویر مرگ قریب الوقوع زن را نشان می‌دهد در حالی که ریشتر به طور همزمان با ایجاد حرکت و ارتباط میان سه اثر، این مفهوم را نقض می‌کند و به تضاد می‌کشد. تاکید بر این تضاد با نورپردازی میسر می‌شود؛ نوری که همواره از سمت راست می‌تابد و سمت چپ را در سایه فرو می‌برد و به طرز موثری، انسلین را از تاریکی به نور هدایت می‌کند.

گرهارد ریشتر.[مواجهه ۳]. ۱۹۸۸میلادی .رنگ و روغن روی بوم. ۱۰۲×۱۱۲ سانتی‌متر. عکس: gerhard-richter.com
عنوان اثر مواجهه۱ است. دالی که مدلول آن به مفهوم رو در روی هم قرار گرفتن دلالت دارد؛ خواه از جنس انسان یا اشیا و حتی موقعیت. مراد ریشتر از انتخاب چنین عنوانی می‌تواند اشاره به موقعیتی داشته باشد که میان مخاطب و سوژه و سوژه و موقعیت (بازداشت) برقرار شده است. ریشتر در جستجوی رویارویی بین نظاره‌گر و انسلین انسان است، و (نه تروریست) و در صدد ایجاد درگیری میان مخاطب و حادثه برآمده است. و برای دستیابی به این امر، کادر را تقلیل داده و به تصویر کردن بالاتنه‌ی انسلین همان برخوردی که در نقاشی عمو رودی با آن مواجه می‌شویم. افسر ارتش نازی که به دور از روایتی مستندگونه و نظامی، و تنها در البسه‌ی نظامی با چهره‌ای متبسم و تاکید بر بعد احساسی و عاطفی اثر به تصویر کشیده شده است و عنوان نیز بر بعد انسانی ( و نه نظامی) اثر صحه می‌گذارد.

آگاهی در مورد گذشته و آینده‌ی این زن، شبکه‌ای پیچیده از احساسات مبهم را ایجاد می‌کند که ریشتر خود نیز در مصاحبه‌ای به آن اعتراف می‌کند: «در آن زمان من هیچگونه همدلی برای ایده‌ها و یا ایدئولوژی‌هایی که این افراد نشان می‌دادند نداشتم. نمی‌توانستم درک کنم، ولی همچنان تحت تاثیر قرار می‌گرفتم. مثل همه من هم تحت تاثیر قرار گرفتم». مواجهه ۱ در زیر مجموعه‌ی آثاری قرار می‌گیرد که ریشتر با نام بادر ماینهوف (بادر ماینهوف نامی است که فراکسیون ارتش سرخ در سال‌های اولیه‌ی حیات خود به آن شناخته می‌شد) آن‌ها را طبقه‌بندی کرده است.

نحوه‌ی ایستادن و ژست انسلین در مقابل دوربین، با استناد به عکس اصلی این اثر، در زمره تصاویری قرار می‌گیرد که سوژه برای آن پوز گرفته و خود را آماده عکس گرفتن کرده است. انسلین در اینجا زندانی است که به تازگی بازداشت شده و برای ثبت در پرونده و انتشار در روزنامه‌ها و آگاهی بخشی عمومی، بالاجبار در مقابل دوربین اداره‌ی پلیس قرار گرفته است. بنابراین در اینجا شاهد ژستی اجباری برای مستندسازی حقیقت به دست آمده‌ای هستیم که حضور احساسات و حالات روانی سوژه (در نسخه‌ای که ریشتر ابعاد کادر آن را تقلیل داده) در آن غیر قابل چشم‌پوشی است.

از منظر استودیوم نمی‌توان به این اثر نزدیک شد؛ چرا که حس جاری در آن، حسی گنگ است و رغبت نگریستن مجدد به آن را در ذهن مخاطب ایجاد نمی‌کند. پونکتوم تصویر و زخمه‌ای که از سمت آن بر روح مخاطب وارد می‌شود، داستان پس این اثر است؛ زنی که در آستانه‌ی مرگ و نیستی قرار دارد و چهره‌ی بی‌روح او مهر تاییدی است از پذیرش سرنوشت و پایان کار؛ از نحوه‌ی درگذشت انسلین روایات مختلفی موجود است، خودکشی یا قتل در سلولی با ضریب امنیتی بالا؛ در هر صورت، سنگینی حضور مرگ در تصویر در جریان است و این مواجهه، همانطور که از اسم اثر برمی‌آید، مخاطب را گرفتار و میخکوب چهره‌ی زن و اندیشیدن به عاقبت او می‌کند.

نگاه سوژه که گویی به هیچ خیره شده است، راوی بی‌تفاوتی، شگفتی از پایانی نزدیک و فدا شدن در راه آرمان‌هایی است که تا پای دستگیری برای آن‌ها دست به هر کاری زده است. بنابراین با علم به طبقه‌ی اجتماعی و سیاسی سوژه، علاوه بر روح مرگی که در فضای اثر جاری است، نظاره‌گر عامل کشتار و نابودی انسان‌هایی هستیم که در تصویر حضوری غیر مستقیم و ضمنی دارند و حضور انسلین دلالت بر ترور و مرگ آن‌ها دارد. اما ریشتر گویی در پی روایتی متفاوت از انسلین برآمده باشد، او را از تاریکی به سمت نور فرا خوانده که همین امر نیز عاملی متضاد در کنار پیشینه‌ی سوژه و موقعیتی که در آن قرار گرفته به حساب می‌آید.

شبنم همتی

نوشته های مشابه

پاسخی بدهید