هنرهای تجسمی سینما تئاتر اخبار هنر موسیقی جشنواره ها رسانه تخصصی

ماجراجویی قرنیه کاشف؛ درباره منطقه هیپنوتیک محمدعلی فاموری

محمدعلی فاموری در مجموعه منطقه هیپنوتیک به دنبال جستجو و ایجاد چالشی برای شناسایی و فهم هیپنوتیزم القاء شده در خوانش خودآگاه و ناخودآگاه فرد تحت تاثیر نمادها است. به اعتقاد او انسان معاصر در طول روز تحت بمباران رسانه ای تصاویر و نمادهایی است که شاکله حافظه بصری او را به نحوی تحت تاثیر قرار می دهد. در این تاثیرگذاری نه تنها نمادهای جدید جانمایی می شوند بلکه نمادهای قدیمی را با معانی نوین و تازه ای دوباره در ناخودآگاه ذخیره سازی می کند. این روند القاسازی نمادهای جدید و تغییر فضا در نمادهای قدیمی نه به صورت عیان که در لایه های پنهان ذهن و در طول زمان صورت می پذیرد.

فاموری دانش آموخته مقطع کارشناسی عکاسی از دانشگاه هنر تهران و کارشناسی ارشد مدیریت فرهنگی از واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی است. از سال ۲۰۰۶ میلادی تجربه حضور در ۲۸ نمایشگاه گروهی بین المللی از جمله نمایشگاه معماری هویت در گالری پلازا کازاناردی ونیز ایتالیا و پروژه آرت باکس بازل سوئیس را دارد. فاموری مجموعه منطقه هیپنوتیک را در اولین نمایشگاه انفرادی خود بر روی دیوارهای گالری سیحون تهران در سال ۲۰۱۷ به نمایش گذاشته است.

منطقه هیپنوتیک که در ۱۱ قاب نقاشی شده، حاصل تلفیق عکاسی با نقاشی دستی و دیجیتال است؛ که در انتهای مسیر خود با پیرینت چند مرحله ای دیجیتال بر روی کلاسیک ترین متریال یعنی بوم پیاده سازی شده است. سایز آثار ۱۲۰ در ۱۲۰ سانتی متر انتخاب شده تا به مخاطب اجازه دهد در تصویر دست به ماجراجویی بزند و از طرفی دیگر بتواند تمام ریزه کاری ها را به عنوان عناصر بصری مستقل بررسی کند.

براساس نظریات فیثاغورث (فیلسوف و ریاضیدان یونان باستان) اعداد بسیار مقتدر هستند. سخن مشهوری از او نقل شده که: «همه چیز عدد است». او بر این باور بود که اعداد، حروف و کلمات ماهیت واقعی جهان را به تصویر می کشند. در سبک شناسی عرصه فوتو مدیا پینتینگ ایران، فاموری پایه گذار به کارگیری دیدگاه نمادگرایانه اعداد به جهان هستی است که بخشی از آنرا در یازده قاب منطقه هیپنوتیک به نمایش گذاشته است.

این مجموعه از نظر تکنیکی به فضایی سه بعدی در سطح دو بعدی رسیده است؛ که بدون نیاز به عینک های پولاریزه سه بعدی بعد از مدتی خیره شدن لایه های جدیدی از تصویر براساس فوکوس کشی قرنیه چشم پدید می آید. این فضای موهوم و سه بعدی فرصتی منحصر به فرد را به هر مخاطب می دهد تا تصویری متفاوت از دیگران در نقاشی پیدا کند. اینکه هر فرد چه لایه تصویری را پیدا می کند به چگونگی دی کد و نشانه گذاری کردن ناخودآگاه آنها بر می گردد.

عنوان هر یک از نقاشی های یازده گانه مجموعه منطقه هیپنوتیک از عدد صفر تا عدد ۱۰ را شامل می شود. این یازده عدد، یازده مرحله از لحظه خلقت تا لحظه رسیدن به پایان خط را تداعی می کنند. سعی بر این بوده تا با کدگزاری و رمزگشایی اعداد به عنوان اولین نمادهای جای گرفته در ذهن مخاطب، اولین خوانش از مجموعه هیپنوتیک نیز شکل گیرد.

به اعتقاد فاموری حس تعلیق یا عدم قطعیت نسبت به تصویری که دو مخاطب متفاوت می بینند از اهداف خلق این نقاشی ها بوده است. در مواجهه با این مجموعه عده ای از مخاطبان عاشق می شوند و عده ای دیگر حتی وحشت می کنند. تعدادی از این نقاشی ها در طول فرآیند شکل گرفته اند و تعدادی دیگر از خواب های هنرمند نشات می گیرند. برای فاموری مسیر خلق این مجموعه فرآیندی برای کشف ناخودآگاه خودش بوده است.

شماره صفر

شماره صفر - محمد علی فاموری

این کار تحت تاثیر خوابی که آرتیست دیده شکل گرفته و یازده لایه تصویری در آن وجود دارد. مفهوم جهان هستی در آن تصویر شده که در پس زمینه آن یک قله کوه وجود دارد. در هسته مرکزی آن جهان هستی باز جهان دیگری است که به شکل قرنیه چشم دیده می شود؛ که ما را هدایت می کند تا در لحظه خلقت از این منظر به جهان نگاه کنیم. در راه رسیدن به این چشم دروازه ای وجود دارد که دو ستون با پیکره های تورسو آن را نگهداری می کند؛ به اعتقاد آرتیست خلقت چیزی جز نماد زن و باروری نیست.

تورسو نمادی است برای فاموری تا در اینجا پیکره ای از زن بدون سر، دست و پا ولی همچنان با ماهیت زنانگی را در آن نمایش دهد. در مرکز قرنیه چشم، که در واقع درون جهان به نوعی حل و منحل می شود، یک گل سرخ که باز هم به عنوان یکی نمادهای خلقت بوده قرار گرفته است. به اعتقاد آرتیست میتوان فراکتال (ساختار هندسی که هر بخش از آن با کل اش همانند است) گل سرخ را در تمام لایه های طبیعت و خلقت دید.

حتی در ظاهر این گل سرخ  می توان دگردیسی بینیم که در حال تغییر ماهیت خود است. در انتهای همه این ها، یک قله ترسیم شده که اگر به آن برسیم یک هبوط و سلوکی را انجام دادیم تا بتوانیم از درون چشمی که در بطن این نقاشی ترسیم شده است به جهان نگاه دیگری بکنیم.

 

شماره ۱

تابلوی شماره ۱ لحظه ای است که ما به جهان خاکی وارد شدیم. یک هرم و قله در بالا و یکی در پایین برای ما بنا به حرکت به هر کدام از این جهت ها ترسیم شده است. در مرکز اثر جهانی توسط آرتیست تصویر شده که درون آن یک حلزون ترسیم شده است و درون آن جهان، جهان دیگری است؛که اشاره به نحوه حرکت کردن جهان های موازی دارد. اینگونه گفته شده که جهان های موازی بسیار آرام و حلزون وار درون یکدیگر غلت می زنند و زندگی می کنند.

در پس زمینه این اثر تصویر توده مردم را می بینیم که آرتیست معتقد است آنها با سلیقه و اعتقادشان باعث و بانی مفهوم جهان های موازی بوده اند. هر چه تعریف از این مفهوم وجود دارد مدیون این است که توده ای از مردم آن را پذیرفته اند و حقیقت آن فقط بر مبنای پذیرش توسط توده ای از مردم تعریف می شود. مسیر پر پیچ و خمی که برای رسیدن به این قله ها چه در  پایین و چه در بالا تعریف شده از یک بی عدالتی حرف می زند.

ما چه بالا بخواهیم بروید سخت است و چه به پایین بیاییم با مسیر پر پیچ و خمی روبرو هستیم. بطن تمام این تصاویری که فاموری خلق کرده سرشار از نمادهایی است که از اول تاریخ در ذهن مردم کدگزاری شده است. بنابراین در جای جای این تصویر هر یک از مخاطبان بنا بر دید شخصی می تواند این نمادها را پیدا کند و جهان اول خود را تعریف کند.

 

شماره ۲

دوباره دو قله را داریم در پایین و بالا که به طور کامل درون جهان موازی قرار دارند. قله ها محوتر هستند و مسیرشان نیز نامعلوم تر است. دقیقا شبیه جهان واقعی که همین اتفاق برای ما می افتد. در پس زمینه تصاویری از نقشه های قدیمی که از اتوپیاهایی(آرمان شهر) که در جهان وجود داشته ترسیم شده است. در پس زمینه کلی یک انسان خیره و نظاره گر به ما نیز ترسیم شده است.

در مرکز اثر جهانی را داریم که به عنوان یک حفاظ و پوشش برای کره ماه آمده است. برای آرتیست ماه همیشه حکم یک جهان موازی را داشته است؛ زیرا وظیفه ذاتی آن همیشه بازتاب دادن بخشی از نور بوده و خود به تنهایی ماهیتی نداشته است. چهار مار در چهار گوشه اثر وجود دارد به نماد چهار آسیب فکری که به چهارچوب ذهنی ما حمله می کند. فاموری معتقد است انسان همیشه در یک پارادایمی(الگوی داوری) بین این جهان های موازی قرار دارد؛که یا فلسفه وجودی آن را بپذیرد یا به طور کلی آن را انکار کند.

 

شماره ۳

بن مایه اصلی این کار توده مردم است. وقتی از عدد ۳ صحبت می کنیم زمانی است که از تفکر باینری(نمایش اعداد بر مبنای دو) و دیدگاه خوب، بد و صفر، یک خارج می شویم و به دنبال یک عنصر سوم می گردیم. از طرفی این فرکتال ۳ به هرم اشاره دارد و این توده مردم هستند که این توهم هرم را تشکیل می دهند. هر چقدر از مرکز تصویر دور می شویم چهره های توده مردم عیان تر می شوند. در جهان بیرونی هم این اتفاق می افتد؛ ما هیچ زمان نمی دانیم آنهایی که در مرکز و بالای هرم، حلقه اصلی را شکل می دهند چه چهره ای دارند و چه هویتی را می سازند.

مانند کار شماره صفر اینجا ما یک گل سرخ داریم که باز هم مسموم شده است. به اعتقاد آرتیست پذیرش و انتقال این تفکر هرمیک از بدو تولد انجام می شود. در اطراف اثر، ۱۲ تصویر از ماه در طی ۲۸روز در سیستم تیرگی و روشنی انتخاب شده که نشان می دهد با تغییر شکل ماه در آسمان، ظاهر قدرت نیز تغییر می کند ولی در ماهیت و حلقه قدرت تغییری ایجاد نمی شود. فاموری معتقد است تاثیر مفهوم ماه بر پیکره و ذهنیت توده مردم مشهود است. هندسه پنهانی و تصاویر مفهومی زیادی درون این کار وجود دارد؛ مانند قارچ های سمی که در گوشه گوشه اثر به صورت ناملموس کار شده است.

 

شماره ۴

مشهورترین کار این مجموعه، شماره ۴ است که اولین بار در بازل سوئیس و کونترپری ونیز نمایش داده شده است. عدد ۴ برای فاموری به عنوان چهارچوب ذهن و ۴ عنصر و ۴ طریقت منطقی و عرفانی تعریف شده است. در مرکز تصویر ما یک قلب تپنده می بینیم، که این قلب از خود توده مردم وام می گیرد و به خود مردم آن را واگذار می کند. به قولی تاب و بازتابی دارد که چهارچوب ذهنی مردم را نمایان می سازد.

آرتیست معتقد است در قرن بیست و یکم که تبلیغات به صورت یک عنصر فراگیر ذهن همه مردم را شکل می دهد؛ ظرف جای مظروف را اشغال می کند. چهار مرد در چهار گوشه اثر با یک چوب انتقال دهنده خشونت هستند. به اعتقاد فاموری هر جامعه و رسانه ای برای انتقال چهارچوب فکری خودش از این خشونت استفاده می کند و راه گریزی از آن متصور نیست.

 

شماره ۵

این کار براساس هندسه پنج ضلعی طراحی شده است. آرتیست دو بخش متشکل از موجودات تکثیر شده در آینه و دو بخش استنباط شده از نماد مادر در آینه را ترسیم کرده است. در مرکز موجودی فضایی به صورت نشسته تصویر شده است. فاموری  در این اثر معتقد است در تصور و ادراک ما از خلقت، بخش عظیمی به موجودات غیر ارگانیک و بخشی به مادر زمین و بخش دیگری به موجودات غیر زمینی و فضایی به نسبت های متفاوت تعلق گرفته است.

 

شماره ۶

عدد ۶ در تمامی ادیان، عدد خلقت است. می فرماید خداوند زمین و آسمان را در ۶ روز آفرید و عدد ۷ را به انسان پرداخت. آرش نورآقایی در کتاب عدد،نماد،اسطوره می نویسد:«در چین عدد شش، عدد آسمان است و همچنین چهار جهت اصلی به اضافه بالا و پایین را تداعی می کند. این عدد در فرهنگ سومری، عبری و مسیحی شش روز آفرینش را به یاد می آورد».

فاموری در این اثر بر مفهوم آفرینشی که خود طبیعت دارد و انسان آن را تصویر کرده و چه مفهومی را با آن انتقال داده، دست گذاشته است. تصویر یک صورتک و ماسک را در مرکز اثر می بینیم که درون آن یک نماد گل زندگی وجود دارد؛ که از ۶ دایره در اطراف یک شش ضلعی  تشکیل شده و یک دایره هفتم که انسان است و حلقه اتصال آنها است. در هر جای زمین که خلقتی صورت می گیرد این عدد ۶ وجود دارد: در کندوی زنبور عسل، بلور برف و بلور نمک این شش ضلعی وجود دارد. هر کسی که این ها را کشف کرده به عبارتی پنهان شده که در واقع بر روی صورت خود ماسک گذاشته است.

 

شماره ۷

نزد اقوام مختلف عدد هفت از قداست خاصی برخوردار است. جان هینلز در کتاب شناخت اساطیر ایران می نویسد:« هفت امشاسپند آئین زرتشتی، هفت اسب گردونه خورشید در اساطیر هند، هفت گاو و هفت سنبله ای که فرعون به خواب دید و هفت ایزد آئین مانی همه از تقدس عدد هفت سخن می گویند».

در مرکز اثر شماره ۷ یک دایره که نمادی از جهان ساخته شده در ذهن ماست به تصویر کشیده شده است. فاموری معتقد است تصور ما از بهشت حاصل ذخیره تصویری در ژنتیک ما ناشی از طبیعت است. نسل های بعد و بعدتر که تصویر کمتری از طبیعت ناب دریافت می کنند باعث می شود که ناخودآگاه آنها در ساخت بهشت و آرمانشهرشان چیزی جز هندسه و معماری سیمانی خارج از آن دایره نتواند بسازد.

 

شماره ۸

داستان مدینه فاضله را فاموری در شماره ۸ که به عنوان عدد تکامل در نظر گرفته، بیان می کند. علی اکبر خانجانی در کتاب مبانی ریاضیات عرفانی می نویسد:«هشت یعنی در درون در جستجوی روح؛ یعنی خدا انسان را راهنمایی می کند تا انسان او را پیدا کند و از طریق نشانه هایی که در وجود اوست خدا را بشناسد و این همان روند تفکر و علم است و اعداد هم ابزار کار این شناسایی که در وجود انسان است».

در مرکز اثر شماره ۸ ما یک چشم می بینیم که درون آن یک راه باز شده است که مسیر رسیدن به مدینه فاضله درون آن اقلیم و خاک است. آرتیست مسیری ذهنی برای رسیدن به مدینه فاضله را در کلیت این اثر دیده است.

طاق هایی درون چشم وجود دارد که هم در دوران رومی دیده شده و هم در معماری اسلامی که تلفیقی از معماری ساسانی، هندی و آفریقایی و حتی بیزانسی است وجود دارد. فاموری معتقد است تمام این ریشه ها چه در مدینه فاضله شرقی و چه در اتوپیای غربی با تمام تفاوت های ظاهری، اشتراکات بطنی با هم دارند.

 

شماره ۹

در مرکز تصویری نمادگرایانه از مادر ترسیم شده که تمایزی بین سفیدپوست و سیاه پوست بودن آن نمی توان داد. انسان هایی با کلاه های نوک تیز مشابه لباس فرقه کوکلوس کلان در جلوی تصویر قرار دارند که ازجایی که هاله وجودی مادر خطی از روشنی ایجاد کرده، شبیه به شیاطین به نظر می رسند. فاموری تنها روشنگر در عصر نژادپرستی عصر معاصر را مادر می داند و آنرا در شماره ۹ مجموعه خود تصویر کرده است.

توهم تصویری اثر در یک فضای سه بعدی در نقطه مرکزی پایین کادر، یک میمون است که به نشانه سکوت در برابر ظلم و نژادپرستی تصویر شده است. در مرکز نیمه بالایی نیز، توهم تصویری از یک سگ به عنوان نگهبان زمان قرار دارد که او هم همانند تصویر موازی خود در نیمه پایینی فقط نظاره گر است.

 

شماره ۱۰

یازدهمین اثر و آخرین اثر این مجموعه فاموری، تصویری از قیامت و آخرالزمان را تصویر کرده است. اصغر حیدری در کتاب شناخت روحیات ملل بیان می کند که:«در هند عدد ده پایه ای برای ده های بعدی است و چینی ها از عدد ده برای کاربرد نجومی و پیشگویی استفاده می کنند و آن را حد نهایت کمال می دانند».

در تابلوی شماره ده، پاهای یک انسان به عنوان ناظر در بالای تصویر و خداوند در مرکز قرار گرفته است. تمام مخلوقات در حال اضمحلال هستند ولی همچنان به سمت مرکز و خالق در حال حرکت هستند. در پایین تصویر شیطان به عنوان یک مشاهده گر بدون قضاوت به کار خود مشغول است. هندسه کلی تصویر به شکل یک قلب طراحی شده است که مفاهیم هندسی پنهانی در دو مثلث، چیدمان کلی آن را بیان می کند.

 

رامین سعیدیان

http://www.artresearcher.center

کارشناس ارشد پژوهش‌هنر / raminsaidian@gmail.com

نوشته های مشابه

پاسخی بدهید