در گالریگردیهای آخر هفته گاهی خود گالریگردها بیشاز آثار ارائه شده از سوی هنرمند جلب توجه میکنند که این اصلا به خودی خود قابل قضاوت نیست اما مشکل زمانی پیش میآید که واقعیت موجود در یک افتتاحیه، به پای حقیقت آثار هنری نوشته شده و راه را بر قضاوت درست میبندد. نمایشگاهی را فرض کنید که در آن هنرمندی باسابقهی هنری نه چندان درخشان، کاری ضعیف را با استیتمنتی پیچیده ارائه میدهد و افراد سرشناس –و نه الزاما کاربلد- هم با لبخند او را همراهی میکنند. گالریگردهای پر زرق و برق را هم به عنوان مخلفات در گوشهی ذهن به این فرضیه اضافه نمایید. نتیجه معلوم است: نمایشگاهی موفق با فروشی موفقتر!
اتفاقی که این روزها در عمل میافتد، به یک دورهمی معیوب میماند که عدهای کارنابلد، همدیگر را تصدیق و تائید کرده و هر یک هندوانهای در دامن دیگری میگذارد و از آنجا که همه دورِ یک میزِ گِرد نشستهاند، در نهایت هندوانه به دامان خودشان بازمیگردد. هنگامی که روابط شما بیشتر –یا به اصطلاح تخصصی کلفتتر- باشد، کارها خودشان را بهتر با شما هماهنگ میکنند. برایتان وقت بهتری در گالریها گرفته و پس از صرف شیرینی و هندوانه در یک مهمانی شب – افتتاحیهی سابق- میتوانید منتظر باشید تا رهی صدساله را در عرض یک شب بپیمائید.
پس از خواندن سطور بالا، مبادا واژهی زشت و ناپسند “مافیای هنر” به ذهنتان خطور کند؛ چرا که این دورهمی معیوب حتی به سان فیلم پدرخوانده از نوع هنردوستش هم نبوده و تنها نمایش کوچکیست از زندگی روزمره و برخورد ما با هنر. تا هنگامی که مبنای درک و سنجش یک اثر هنری، به شدت وابسته به عوامل غیر مرتبط باشد، نمیتوان امیدی به بهبود داشت. زمانی که عادت کردهایم هنرمندی عجیب و استیتمنتی درک نشدنی را پیش روی خود داشته باشیم، معلوم است که وضعیت تغییر نکرده و همینطور کلیشهای باقی میماند. در این شرایط، اعضای این دورهمی علیرقم تفاوتهایشان دچار خود-نبودگی شده و فردیت هنریشان را -که با هندوانه معاوضه کردهاند- از دست میدهند. چنین هنرمندانی به جایی میرسند که نمایشگاه پر زرق و برقشان مملو از گالریگرد-نما میشود اما چون کارشان فاقد اصالت است، بالاخره روزی میرسد که حقیقت توخالی بودن به بیرون درز پیدا کرده و فردِ دیگری جایشان را در میزِگردِ اعضای دورهمی میگیرد.
دیدگاههای مندرج در مقالات، نظر شخصی بوده و هنرگردی مسئولیتی در این زمینه ندارد