هنرگردی مجله تخصصی هنری ایران

مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

روایت

مهشید رحیم تبریزی سالهاست که نقاشی می کند. با حضور در بیش از صد و بیست نمایشگاه گروهی در ایران و نمایشگاه های بین المللی معتبر و کسب رتبه های خوب هنری در بینالها ،الان در جایی ایستاده است که باید می بود و امسال در حراج تهران اثری بدون عنوان با فضای انتزاعی از این هنرمند به فروش رفت. هم‌اکنون نیز گالری فرشته تا بیست و چهارم بهمن ماه میزبان آثار اوست.

برای پرهیز از هرگونه پیش داوری من از دانستن اسم نمایشگاه و خواندن استیتمنت پرهیز می کنم خصوصا اگر آثار ارایه شده انتزاعی هم باشند. مخصوصا در گالری های تهران اسم مجموعه و استیتمنت کاربرد اشتهاآور قبل از غذا را پیدا کرده اند و محرکی برای بازدید از آثار هنری هستند علاوه بر آن سعی در تسهیل ارتباط مخاطب با اثر هنری دارند که این موضوع با استقلال هنرمند ،اثر هنری و مخاطب در مواجهه با همدیگر منافات دارد . نمایشگاههای آثار انتزاعی اوج موفقیتشان زمانی است که مخاطب با سئوالهای ” این چیست ” و ” چه می گوید ” درگیر شود .چرا که اثر انتزاعی قرار نیست چیزی به کسی بگوید .صد البته که خیلی حرفها برای گفتن دارد اما به زبان ما سخن نمی گوید که ما هم بتوانیم حرفهایش را برای دیگران بازگو کنیم . ارتباطی که بین اثر انتزاعی و مخاطب شکل می گیرد مخاطب را در دورافتاده ترین وضعیت از زمان و مکان جاری قرار میدهد تا تجربه رهایی از شهر ، تمدن ، علایم ممنوع و …. را به دست آورد و از جهانی که ضروری ترین و مفیدترین قوانینش” حبس بنیاد ” هستند خارج شود و تجربه زیستن در رستگاری آزادی را به دست آورد .مگر نه این است که جبر توقف پشت چراغ قرمز یک حبس موقت است با این که قانون چراغهای راهنمایی بسیار مفید هستند.

بهنام کامرانی محقق ،مدرس هنر و کیوریتور باسابقه در استیتمنت نمایشگاه پروانه ها می نویسد:

نقاشى هاى مهشید رحیم تبریزى تصاویرى مابین انتزاع و طبیعت هستند . آنها هم بیانگرى هاى نقاشان اکسپرسیونیست را دارند هم رفتارهاى کنشى نقاشان انتزاعى را ، با این همه پارچه ها و نگارگرى هاى ایرانى را هم به ذهن مى آورند . او در مجموعه ى اخیر خویش پروانه و دگردیسى هاى آن را از گذرگاه همین دلمشغولى ها گذر داده و به چشم اندازى تازه رسیده است  . خال هایى شناور و طبیعتى تکه تکه و آب و خاک و آسمانى که از گذاشتن و خراشیدن رنگ ها و تنشى درونى نشأت گرفته ، این نقاشى ها را در فضایى  تازه قرار مى دهد که هر تکه و هر عنصر از پشت دیگرى جلوه گرى مى کنند و در حال شدن هستند.

معذوریت بهنام کامرانی برای نصب تابلوهای راهنما جهت راهنمایی مخاطبی که عادت دارد اثر هنری را بفهمد و همواره در جستجوی پیام اثر است قابل درک می باشد . اما واقعیت مسلم آن است اثر انتزاعی همانطور که در وضعیتی بی نام و نشان خلق میشود در این وضعیت هم فعالیت می کند البته من هم قبول دارم اثر هنری به محض خروج از درون هنرمند با نشانه هایی از قبیل ، اسم و رسم هنرمند ، سال خلق ،ابعاد ، تکنیک ، محل نمایش و …. نشانه شناسی می شود و ارایه اثر هنری بدون این برچسب ها جریان سرمایه را مختل کرده و هنرمند را برای خلق آثار دیگر ناتوان می کند چرا که برای خرید بوم جدید باید نقش روی بوم قدیم را فروخت . با نگاهی به بوم های روی دیوارهای گالری فرشته می بینیم  نصب تابلوهای با حاشیه رنگ سیاه روی دیوارهای سیاه گالری فرشته و تابلوهای با حاشیه سفید روی دیوارهای سفید ،باعث شده است محدودیت قاب که دغدغه خیلی از منتقدین و هنرمندان و کیوریتورهاست به نحوی تعدیل شود این هوشمندی و آگاهی برای کیوریتورهای  دیگر میتواند الگوی خوبی باشد.

در بعضی از نقاشی های مهشید رحیم تبریزی نقشهایی از جهانی دیگرگون دیده می شود که در وضعیتی آشوبگر ، به اطمینان سکوت رسیده اند این تضاد که فقط در جهان تصویر ممکن است – مثلا ما نمی توانیم در جملاتی با خشمناک ترین کلمات ،آرامش را به کسی القا کنیم – یگانگی این آثار را به رخ می کشد .. تعامل این نقاش با بوم و رنگ تعاملی صرفا معطوف به عمل نقاشی است و نه فکر کردن به این که چه چیزی را کجا نقاشی کنم تا درست و موثر باشد .عبور قلم بر روی تعدادی از تابلوها چنان پرفشار بوده است که بافت پارچه بوم نمایان شده است اما در همین تاشهای پرفشار ،توزیع عادلانه رنگ را داریم .خطوط سفید نازکتر از بقیه خطوط در جهات مختلف در چند تابلو حالتی شیطنت آمیز به این آثار داده است و به نحوی کنترل اثر را از دست مخاطب خارج می کند و با مخدوش کردن قطعیت و پایان ارتباط  ،راه را برای تلاش و جستجوی بعدی باز می گذارد و جهان اثر را برای مخاطب تمام نمی کند این جهان ناتمام حال خوش به انسانی میدهد که همواره دغدغه رو به پایان بودن همه چیز را دارد.

اگر بگوییم که در کار انتزاعی محض نقشهای غیرمشخص – نقطه ، خط ، سطح – حضور بارز دارند و انتظار فیگوری مانند پروانه آنهم از جنس کریستال را در کار انتزاعی نداریم ،قانونی ساخته ایم که با روح آزاد و کنترل ناپذیر اثر انتزاعی سنخیت ندارد حتی اگر حضور یک پروانه شیشه ای روی اثر انتزاعی نادرست باشد این نادرستی در فضای کار خانم تبریزی تغییر ماهیت داده و به یک عمل درست تبدیل شده است .

با این که خانم تبریزی در کارهایش از مواد مختلف مانند قیر و شیشه هم استفاده می کند اما حضور ماده ای نزدیک به نوعی رزین در قسمتی از کار آنهم با بافت خیلی ضخیم در حد ریختن رزین روی بوم ، جسارت تحسین برانگیزی است . فیگور این ماده روی تابلو کاملا نامشخص و بدون هیچگونه نظم انسانی است ولی چنان در فضای تابلو حل شده است که انگار بدون آن تابلو الکن می شد . یعنی این ماده با این ضخامت توسط هنرمند یا سایر عناصر تابلو کنترل شده است گاهی این کنترل یا عدم کنترل مطلوب خود هنرمند نیست و رضایت به کنترل یا عدم کنترل اثر این موضوع از هنرمندی به هنرمند دیگر و از مخاطبی به مخاطب دیگر تغییر می کند . اما وقتی تابلوی نقاشی در مرحله ای از مقام  ابژه – مفعول – به مقام سوژه – فاعل – تغییر جایگاه می دهد رخداد عدم کنترل اجتناب ناپذیر است .احتمال دارد این وضعیت برای هنرمندی خوش آیند و برای هنرمندی دیگر ناخوشآیند باشد البته به اعتقاد من هر هنرمندی از اینکه تابلویی با این فعالیت خلق کرده است که عناصر تابلو در کنش و واکنش هستند  باید خوشحال باشد حتی اگر اثر با غلبه بر هنرمند از خواست او تمرد کند و با سرکشی تمام حرف خودش را بزند و راه خودش را برود . حضور این حجم از رزین نقش دیگری هم داشت آنهم اینکه وقتی مخاطب میخواست با رنگ و نقش های اثر به تفاهم برسد رزین و یا حتی شیشه حرف خودش را میزد و به آشوبی کمک می کرد که این هم شاید دلخواه هنرمند و مخاطب باشد یا نباشد .به هر صورت فعالیت تابلو شاخص بهتری برای اثر هنری است تا رضایت هنرمند و مخاطب.

قاب های کاملا محدود به نیاز در تابلوهای نمایشگاه پروانه ها بسیار حرفه ای بودند اگر چه من ترجیح میدهیم تابلوهای کنترل ناشدنی و پایان ناپذیر خانم تبریزی حداقل روی دیواری ببینم که از هر طرف تا دید ناظر وسعت دارند .

بوم های خانم تبریزی روی دیوارهای گالری فرشته زندگی خوبی دارند و جهان زیستی جدیدی برای مخاطب های آگاه ایجاد می کنند جهان نقاشی های این نقاش خوب پایان پذیر نیست اما پایان زمان بازدید این آثار بیست و چهارم بهمن ماه است.

ورود به تجربه زیستی هنرمند در گفتگوی فاروق مظلومی با مهشید رحیم تبریزی

 

هنرمند – میتونه اینطور باشه .خیلی اختلاف نظر هست بین انتزاعی و اکسپرسیونیست انتزاعی .ولی حقیقتش من هیچ پافشاری رو تعیین و مشخص کردن سبک ندارم .و حقیقتش من فقط نقاشی میکنم بدون اینکه به سبک فکر کنم فقط نقاشی میکنم. اینکه خود نقاشی کردن برای من خیلی لذت بخشه و وقتی حتی در لحظه و ساعت‌ها زمان و مکان قابل درک برای من نیستند ،به من حق بدهید که به سبک کارم فکر نکنم موقع نقاشی و این بخش رو به تاریخ بسپارم. اما از اینکه همه در طول این مدت میتونن کارم رو با خراش ها و طراحی ها بشناسن میتونه شخصی باشه

هنرمند – ممکن مخاطب عمومی از نظر خاص وموضوعی ‌مفهومی نداشته باشن .ولی دراین چند روز والبته تا الان در نمایشگاه هایی که داشتم ،این تجربه رو داشتم که به لحاظ رنگ و حسی. که به بیننده داده مردم عام هم حس خوبی داشتن . مثلا دیروز در گالری دو خانمی که ژاپنی و دانمارکی بودن اومده بودن و میگفتن که خیلی دوست داشتیم و‌حس خوبی بود

ولی مسئله این هست که ما چطوری میتونیم نظر و  درصد  استقبال مردم عام رو متوجه بشیم در صورتیکه هنوز بخش زیادی از مردم به زندگی روزمره مشغولند و خود نقاشی جایی در زندگیشان ندارد.

عمل نقاشی ازدل و جان و عشق هست و برایش دستوری نمیشه صادر کرد تا بخشی دوست داشته باشن یا همه.

 

هنرمند –  نه برای من تفاوتی ندارد صرفا ابزار کار مثلا قلم مو با قلم و یا وسیله ای که با آن خراش میدهم جایشان به لحظه عوض می‌شود ودر کل یک کار محسوب مبشه وبا هم متحد .

هنرمند – بله همینطوره .‌وشیطنت هایی که لذتبخشه .

 

حرکت برای من به معنای کلمه و شکل ظاهری معنایی ندارد که صرف ایجاد حرکت در آثار پیش برم ،جایگاه رنگ و بافت‌ها و تاش هائی که ایجاد شده است خود آنها با حرکت مواجه هستند .

نه به هیچ عنوان قابل پیش بینی نیست ،در روند کاری من همیشه با رنگ بصورت مستقیم و بدون هیچ ذهنیتی از پیش تعیین شده شروع به کار میکنم و لایه های رنگی رو در کنار هم و حتی بر روی هم قرارمیدهم و در حین کار حذف و اضافه هایی پیش می آید وحتی گاهی اوقات یک لایه رنگی ممکن است لایه های زیرین رو بپوشاند و این نه تنها جرم و بافت کاری رو تغییر می‌دهد بلکه گاهی اوقات با خراش رنگ‌های خیس طراحی کار خودش و شروع میکنه که ابن پروسه درذهن من به لحظه و آنی اتفاق میافتد.


مهشید رحیم تبریزی

 

دیدگاهتان را بنویسید