شایان شعبان:
در هنر معاصر ایران کمتر شخصی هست که از حیث شهرت و محبوبیت به پای آیدین آغداشلو برسد. آیدین آغداشلو ، نقاش، گرافیست،نویسنده و منتقد فیلم ، زاده ۸ آبان ۱۳۱۹ در رشت هست.
آیدین آغداشلو در کودکی زندگی ای پر از مشقت و سختی داشت و این مسائل همراه با بیماری پایش ( که حتی ممکن بود جان او را بگیرد ) و مرگ پدرش در سن ۱۱ سالگی خواسته و یا ناخواسته تاثیرات عمیقی در زندگی و آثار او پدید آورد و اثرات خود را در نقاشی ها و نقد ها و نوشته هایش بر جا گذاشت.
از همان ابتدای زندگی شوق و استعداد و علاقه او به خلق کردن باعث شد تنی چند از اقوامش از او حمایت کنند ، او در مدت کوتاهی در رشت نزد حبیب محمدی نقاشی آموخت ، و در آنجا بود که اول بار بهمن محصص را دید، خود او در خاطراتش درباره ی این دیدار کوتاه می گوید :
بار اولی که بهمن محصص را دیدم ده سالم بود. پدرم مرا برده بود به تماشای کارگاه حبیب محمدی در رشت، در کنج کارگاه پسر جوانی ، بی اعتنای به دور و برش و بادقت روی نقاشی بسیار بزرگی کار می کرد که جنگ دریایی سالامین را نشان می داد. بعد ها همراه با خانواده به تهران آمد و نزد بیوک احمری نقاشی با گواش را آموخت.
بخاطر وضعیت خانواده اش آیدین جوان برخلاف خیلی از کسانی که می شناخت در کودکی و نوجوانی مجبور به کار شد و کمک مادرش می کرد ، اولین اثرش را که فروخت ۱۴ ساله بود و کپی یک نقاشی از ولاسکز نقاش اسپانیایی بود ، که به سفارش شوهر دختر خاله اش کشید ، از همان دوران بود که کار گرافیک را شروع کرد و در ۱۶ سالگی در موسسه تبلیغاتی آشنا به عنوان طراح گرافیک مشغول به کار شد و در زمینه های مختلف گرافیک فعالیت می کرد و وقتی وارد دانشگاه شد رسما یک نقاش تمام عیار بود. در کنار نقاشی او در زمینه های نگارگری و تذهیب و خوشنویسی فعالیت های بسیار کرد تا آنجا که دیگر دانشکده برای او جذابیتی نداشته و سال آخر آن را نیمه کاره رها کرد. آیدین بیست و اندی از زندگی اش نگذشته بود که به عنوان منتقد هنری در مجله هنر و اندیشه به کار پرداخت و علاوه بر نقد و تحلیل نقاشی و آثار هنری به نقد شعر و ادبیات نیز روی آورد و به نوعی شاید بتوان گفت حیطه فعالیتش در تمام هنر ها گسترش داد و سر آمد هم نسلانش شد او از هیچ کاری اعم از نقد نقاشی ، سینما ، شعر و ادبیات گرفته تا احاطه کامل بر هنرهای گذشته و معاصر و برنامه تلویزیونی و حتی برگزاری نمایشگاه های بین المللی ، دریغ نکرد در هر رشته که فعالیت می کرد به نحو احسن به بالاترین درجات می رسید.
کنجکاوی فراوان و تلاش های عاشقانه برای تشخیص شیوه های درست و به جا در هنرهای تجسمی معاصر، اورا به کسب تجربه های گوناگون رهنمون ساخت، و هرآنچه از فوت و فن کار برای نقاش شدن لازم داشت، آموخت و دانش نظری خود را با مراجع به متون هنری معتبر ، غنا بخشید. با همه اینها این هنرمند تنها به چهار نمایشگاه انفرادی در ایران و خارج از ایران اکتفا نموده است
آیدین آغداشلو ، نگاهی خیام وار به دنیا دارد ، در مجموعه آثار او یک نابودی و فنا نمایانگر است ، که ماحصل زندگی گذشته او است هرچند خود او مستقیما تاثیرات سطحی را که نقاش از زندگی کودکی و الهاماتی که از دنیا می گیرد را انکار کرده است اما این تاثیرات در آن نابودی ارزش ها و سنت ها و همه آنها که او کشیده است و حتی زبان تند و گزنده اش در نقد ها و مقالاتش خود را نمایان کرده است.
سبک آغداشلو روش ریزه کاری و «استادکاری» در نقاشی کلاسیک را پیگیری نمود.و با تأثیرپذیری از کارهای سالوادور دالی، نقاش فراواقعگرای اسپانیایی، به نقاشی با فرمی آزاد پرداخت. این همان شیوه یی بود که او در جوانی با تصویرگری کتابهای درسی تاریخ نوشته شده توسط باستانی پاریزی در آن مهارت یافته بود.
آغداشلو با وارد کردن فضاهای سورئال در کارهای خود و نقاشی کردن اشیای معلق که سایهشان بر زمین میافتاد از شیوه ی ساندرو بوتیچلی پیروی می نمود . او سپس به فضایی سورئالیستی جورجو دکی ریکو روی آورد و در مجموعه سالهای آتش و برف به کشیدن آدمکهایی پرداخت که صورت نداشتند تا بتواند بدین گونه ناخودآگاه مرموز و وهمآمیز آناترا تصویر نماید.آثار او در دوره پیش از انقلاب ۱۳۵۷، تقلیدی از شیوههای رنسانس و مکتب فلاندریبود. اما پس از انقلاب، هنر ایرانی – همچون طراحی، نگارگری و خوشنویسی – جای هنر ایتالیایی را در کارهای او گرفت.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و جنگ ۸ ساله، بیشتر کارهای آغداشلو با تأثیر از از ویرانیها ی جنگ در نماد کلبهها و مناظر متروک، پنجرههای پوسیده چوبی سبز رنگ با شیشههای شکسته، درهای کهنه با قفلهای زنگاربسته، و تصویر تیغههای مرگبار که نشانی از موشکهای فرودآمده بر شهرها بود پدیدار شد.او کارهای دوران جنگ خودرا خود تکچهرهنقاش در ۴۸ سالگی و شفاعت فرشتگاننامید که بیانگری افسردگی و نا آرامیهای ناشی از ویرانی جنگ و اعتراض بود.
مینیاتورهای وی، بازسازیهای دقیقی از مینیاتورهای نامدار ایرانی در سدههای پیشین هستند.
نقاشی آغداشلو همواره مورد این نقد قرار گرفتهاست که گرتهبرداری از آثار نقاشان نامدار پیشین توسط او ، نتوانسته است ارتباط بیننده با اثر اصلی را بازسازی کند؛ آثاری که خود در فضای منحصر به خود کشیده شدهاند و تنها فرم بیرونی آنها توسط آغداشلو به تصویر کشیده شدهاست. برای نمونه، سرهای بیهویت انسانها در نقاشیهای دکریکو به دفعات توسط نقاش بازسازی شدهاند، و وی اندیشهٔ شرقی انهدام و نابودی تدریجی خود را در اثر پایانی توسط گذاشتن خطخطیها و خراشهای تعمدی وارد کردهاست، اما خود سرهای بیتصویر اصلی دکریکو در فضای غربی و با اندیشهٔ ویژه خود به تصویر کشیده شدهاند و بازنمایششان در نقاشیهای آغداشلو نتوانسته است مفهوم خود اثر اصلی را منتقل کند.
بهرام بیضایی درباره آثار او میگوید:
هر یک از ما مرگ را به گونهای کشف میکنیم. گیلگمش مرگ را با دیدنِ مرگِ هَمسانِ آینه وارش انکیدو شناخت، و آیدینِ ده یازده ساله با دیدنِ مرگِ پدر. هراسِ اسطورهایِ گیلگمش را در چهرهٔ آیدینِ ده یازده ساله میبینم؛ همچنان که میتوانستم آن را در چهرهٔ پدرَم – وقتی که در پنج سالگی پدرَش را از دست داده بود – تصوّر کُنَم!آیدین خود را ساخت اما هولِ انهدام با او ماند و بعدها دانسته و ندانسته در نقاشیهایش ثبت شد.
بخشِ مهمِّ نقاشیهای آیدین عنوانی دارند: خاطراتِ انهدام! عنوانی که بر اثر سنگینی می کُنَد و آن را می گردانَد به سوی آنچه امروزه – دُرُست یا غلط – معناگرا میخوانند. این عنوان با همهٔ صلابتَش، مُشکلاتی با خود می آوَرَد: یکُم این که نمیگذارد اثر را جز در سایهٔ این عنوان بنگریم. دوُم این که گویی نقّاش ما را راهنمایی می کُنَد چه معنایی را در اثرش جستُجو کُنیم. سوُم این که اثر را تبدیل می کُنَد به اندیشه نگاری؛ یعنی هُنَری که بُنیادِ خود را از درکی ادبی / فلسفی میگیرد؛ و چهارُم – از همه مهمّتر – این که سنگینیِ اندیشه ما را باز میدارد از این که به مهارت و ظرافت و دقّت و هُنَرِ به کار رفته در اثر خیره شویم و به پاس این همه، اثر را دوست بداریم. آنچه از پسِ این عنوان برمی آید، به راستی، چیرگی و تَردستیِ نقّاش است؛ و اگر خوب بنگریم، تعارضِ تلخ و دلنشینی در این عنوان و اثر هست که عمیقاً انسانی است. ساده اش این که نقّاش به انهدام و زوال واقف است، و با اینهمه از خلاقیّت ناگزیر؛ و در واقع خلاقیّتِ او توضیحِ همین انهدام و زوال است. بله – همین؛ چرخهای بسته! خاطراتِ تلخِ انهدام او را به خلاقیّت برمی انگیزد؛ خلاقیّتی که خود در توضیحِ انهدام و زوال است. یک چرخهٔ کاملِ یانگ و یینِتائویی؛ دو عنصرِ ویرانگر و سازنده، که گردشِ ابدیِ آنها خودِ زندگی است و از آن گریز نیست! و این مرا به جایی می بَرَد که بارها شاعرِ توس بُرده است؛ وقتی سَرْانجام و به فرمانِ روزگار – و حُکمِ تاریخِ افسانه ایِ پیش نوشتهاش – باید مرگِ پهلوانانی چنان چیره و ستبراندام و دراز زندگانی و کارآمد را – که خود با واژهها آراسته – می سروده؛ همانگاه که با دریغ و افسوس، ناخرسندیِ خویش را از ویرانگریِ زمان – و تاریخ [گرچه در پسِ واژهٔ جهان، یا سپهر] – باز می گفته. پیش از نقّاشان – و در غیابِ نقّاشی – فردوسی مرگ را با واژههایش تصویر کرده است:
یکی کِشتمندی است داسی به دست!
تصویری که بی گمان از فرهنگِ کشاورزیِ باستان به خداینامههاآمده: مرگ چونان دروگری، و به دستَش داسی! در آزمونِ موبدان اززال مهّمترین چیستان همین است: آن مَردِ داس به دست کیست که چون دروگری تَروخشک را می دروَد و لابه و افغانِ آنها را که زیر پا فرو میشکند نمیشنود؟ – فردوسی نیز با همهٔ آگاهی به انهدام، از خلاقیّت ناچار است. خاطراتِ انهدام او را نیز به خلاقیّت برمی انگیزد؛ خلاقیّتی که خود در توضیحِ انهدام و زوال است! و همین اندیشهٔ زمان ستیز و مرگ آگاه است که بخشهای جدا جدای شاهنامه را به هم میپیوندد.
به گفته داریوش شایگان، هدف آغداشلو در این مجمعه «به تصویر کشیدن نابودی تدریجی گرانبهاترین چیزها و عالیترین رؤیاهاست.» او بر این باور است که آغداشلو نگاه خیامی خود به زندگی را در این آثار نهفته است و تلاش میکند «تا با نمایش کوزههای شکسته، ظروف ترک برداشته و لب پَر، و مینیاتورهای مچاله شده، فروپاشی و توهم تکرار را به قالب تصویر درآورد».
آغداشلو یک نیاز است ، یک نیاز که در بهترین زمان و مکان به وجود آمد و به بهترین نحو تاثیرات خودش را گذاشت به گونه ای که اگر او نبود هنر ایران چیزی را کم داشت ، اهمیت او اما نه بخاطر نقاشی هایش است بلکه بیشتر بخاطر تاثیرات او است در فعالیت های متفاوتی که در عرصه های مختلف هنر انجام داد و مقالات و نقد ها و صحبت هایی که درباره ی دیگران کرد. او نقاشی با بالاترین مهارت های تکنیکی است ، که توانسته در طی ۶ دهه تاثیرات جریانی و عمیقی بر هنرایران بگذارد ( نه صرفا هنر های تجسمی ) و به راستی هنر معاصر ایران در قالب او نمود پیدا کرده است.
با آرزوی طول عمر و سلامتی برای استاد آیدین آغداشلو ، امید اینکه توانسته باشم ادای دین کنم
منابع :
_نود سال نوآوری در هنرهای تجسمی ایران _جواد مجابی
_از پیدا و پنهان / آیدین آغداشلو
_ از خوشی ها و حسرت ها /آیدین آغداشلو
_ دائره المعارف هنر_رویین پاکباز
_زایش مدرنیسم ایرانی /علیرضا سمیع آذر
_مجله فرهنگی و هنری بخارا/ علی دهباشی
_خانه ای با شیروانی قرمز / آیدین آغداشلو ، عباس کیارستمی ، مرجان صائبی
_آن چنان که بودیم/لیلی گلستان
و مجموعه دیدار و گفت و گو های نویسنده با آیدین آغداشلو