فردی با استعداد، گاه در همه زمینهها استعداد دارد و سلمان خوشرو بی قید و شرط این گفته را تأیید می کند.
این هنرمند در تهران متولد شد، اما در دوران کودکی به همراه خانوادهاش به نیویورک و پس از تحصیل به استرالیا رفتند، جایی که سلمان در رشته هنرهای دیجیتال لیسانس گرفت. پس از فارغالتحصیلی، وی به ایران بازگشت.
وقتی صحبت از استعداد میکنیم، لازم به ذکر است که ابتدا سلمان سعی کرد جهان را از دریچه دوربین نگاه کند و حتی چندین نمایشگاه عکس برگزار کرد. با گذشت زمان، علاقه او به عکاسی به چیزی کاملاً جدید تبدیل شد که وضعیت سیاسی کشور تأثیر بسزایی در این تحول داشت. وقتی عکس گرفتن در خیابان های تهران سخت شد، خوشرو تمام وقت آزاد خود را در آتلیه گذراند، بنابراین تغییر از عکاسی به نقاشی آغاز شد.
سلمان مدرکی دیگر یا تحصیلات تکمیلی دریافت نکرد، همه نقاشیهای او در نتیجه کار سخت روزانه و البته الهام از نقاشی های لوسین فروید و کلود مونه بود. او به طور کامل در هنر غوطه ور شد و پرتره همه افرادی را که در زندگی خود میدید، نقاشی کرد.
در سال 2014، سلمان اولین نمایشگاه نقاشی را برگزار کرد و 10 اثر از خود ارائه کرد. اما نمایشگاه بعدی او در سال 2015 کاملاً متفاوت از چیزی بود که یک سال قبل به عموم نشان داد. به دلیل ضربات بسیار پهن قلممو و لایههای ضخیم رنگ روغن، پرترهها آنقدر واقعی به نظر میرسیدند که گویی شخصیتهای آنها قصد دارند بوم را ترک کرده و مستقیم در گالری قدم بزنند که البته شیوه انتزاعی پرترهها این احساس را افزایش نیز میداد.
اما حتی پس از این موفقیت نیز تجربه کردن به پایان نرسید. این بار سلمان قلممو را کنار گذاشت و از کاردکهایی با عرض و شکلهای متفاوت استفاده کرد. نقاشیهای او حجیمتر و بافت آنها حتی برجسته تر شد. پرترهها جای خود را به چهرههای درخشان و فرمهای منحنی بدنهایی دادند که به نوعی شبیه تصاویر آناتومی کتابهای زیستشناسی هستند. آثار او با جایی عمیق در ناخودآگاه مردم ارتباط برقرار میکرد که فقط برای بیننده روشن بود. این حالت، به نوعی ترکیب ادراک بصری و تخیل شخص در سطح ناخودآگاه است.
جای تعجب نیست که سلمان تصمیم گرفت فراتر از بوم صاف رفته و مجموعهای باورنکردنی از مجسمههای سهبعدی از سیمهای رنگی ایجاد کند که به مکانیزمی متحرک متصل میشدند. این بار میتوانستید به حجم بدن خلق شده نگاه کنید، و از آن مهمتر این بدن در حرکت بود. حتی می توانستید داخل مجسمه را از طریق سیمهای نازکی مشاهده کنید. چه کسی میداند، شاید این حرکت نمادین به کسی کمک کند تا حساسیت عاطفی را که مدتها به دنبالش بوده است در آنها کشف کند. این پیام اصلی هنرمند است.