معماری همیشه برای بازی با مفاهیم فضایی و فرمال تلاش کرده اما وسعت و حدود این تجربه معمولا با محدودیت هایی از قبیل بودجه و مهندسی محدود شده است. اما مجسمه سازی در این میان حد واسطی است که در آن آزمون های فرمال و فضایی در یک وسعت و حوزه زیبایی شناختی بدون محدودیت های معماری قابل اجرا میباشد. در حال حاضر مجسمه سازان مدرن بسیاری وجود دارند که میتوان از دیدگاه معماری به آثار آنها نگریست. در اینجا ما نگاهی به آثار رابرت اسمیتسون, انیشکاپور و ریچارد سرا می اندازیم.
رابرت اسمیتسون بیشتر به جهت earthworks یادمانی اش شناخته می شود. اسمیتسون به وسیله ی تجربه اش در دنیای طبیعی، ارتباطی صمیمی همراه با یک سردرگمی میان سازه و مصالح طبیعی را تجربه کرده است. “Spiral Jetty” مسلما مشهور ترین اثر او می باشد. این رخداد انسان ساز از یک حرکت ساده برای تولید یک اثر متقابل الهام بخش و یادمانی استفاده می کند. آثار دیگر اسمیتسون همچنان با احساس یادمانی بودن و مداخله ابزارهای طبیعی با غیر طبیعی درارتباط است. در کارهای کوچکتر او با مواد، مقیاس، بازتاب و نوعی ساختارشکنی مواجه هستیم. او با استفاده از مواد و مصالح طبیعی همراه با ردیفی از سطوح آیینه گون، با ادراک انسان و لنداسکیپی مصنوعی در مقیاس کوچک بازی می کند.
با تمرکز بیشتر روی سازه و ساختار، Richard Serra در میان مرزهای مهندسی و مصالح کار می کند. او با استفاده از صفحات قالب گیری وپیچانده شده ی فولاد، هر دو مساله ی نیروی جاذبه وعصب انسان را آزمایش می کند. “خم شدن” حد فاصل جداره ها در فضا، به معنای واقعی کلمه اجازه بازی میان کانسپت واقع گرایی و یک ایده آلیسم حقیقی را می دهد. Serra در میان این وسعت کاری مجسمه های جذاب و یکپارچه ای خلق کرده است که هم فلز و هم ذهن انسان را خم می کند. دید وی به فضا و جهان از طریق مجسمه های او استنباط می شود، دستکاری فضا و مصالح، احساسی فرا واقعی و همچنین ی احساسی concrete از چسبیدگی و پایبندی به زمین را به وجود آورده است.
در داخل هر سازه احساسی از گم کردن زمان و مکان وجود دارد که به هر بیننده، درست در زمان ورود به فضا ، حسی از صمیمیت و شگفت را می دهد. Serra در آثار خود، احتمالا با الهام از مشخصه های معماری، روش خود را برای خلق فضایی که به آسانی می شکند به وجود آورده است. کارهای او در عین یکپارچگی به نظر می رسد همچنان که توسط زمین به اسارت گرفته شده اند در حال مبارزه و دفاع می باشند که به سادگی و تنها با چند جوش در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و گویی گواهی بر قدرت جاذبه و وزن که خودمان نیز در معرض آن هستیم، می باشند. اگرچه آثار او، ابعاد انسان را کوچک جلوه می دهد، اما از این طریق ارتباطی متفاوت برقرار می شود؛ طوری که فرد را وادار می کند بالا رانگاه کنند و آسمان و فضای تاب خورده را تجربه کنند و زمانی هم که پایین را نگاه می کنند از طبیعت concrete و ارتباط آنها با زمین بسیار آگاه تر خواهند بود.
کارهای Anish Kapoor را می توان یادمان گونه و minuscule، سرزنده و جسورانه، شکل داده شده و شکل دهنده به فضا، توصیف کرد. این طبیعت تطبیق پذیر اوست که وی را برای هر سلیقه و تفکری مطبوع و دلپذیر می کند. او با استفاده از یک فضا که عینا یا/ و تلویحا بر خودش منعکس شده، همیشه حسی از خویشتن، مکان و مقصد را برمی انگیزد. چیدمان “Svayambh ” در مونیخ، آلمان و فرانسه اشتیاق او به هر دو موضوع انعکاس و ادای احترام به محیط اطراف اثر را نشان می دهد. در مقابل برای برقراری ارتباط با این انعکاس فیزیکی با محیط اطراف، وی از آثار متنوع آیینه گون به منظور دست یافتن به یک فهم بالاتر و احترام به فضا، از پرسپکتیوها و دید های فضایی موجود، استفاده می کند.
چیدمان “Sky Mirror” نیز دقیقا همان عمل را انجام می دهد و زمانی که در گوشه ای از فضای شهری claustrophobic و بسته قرار می گیرد، از کنار هم قرار دادن آیینه های محدب و مقعر به رهگذران پرسپکتیوهای جدیدی را نشان می دهد. یک حرکت ساده با مواد و مصالح تقریبا در دسترس از طریق انعکاس محیط تبدیل به کاری هنری می گردد، درست همان اتفاقی که در پروژه ی “Svayambh” در یک سطح تماسی وسیع تر می بینیم. چیدمان “Marsyas” نیز یک احساس متفاوت و درعین حال مشابه را فراهم می کند. مقیاس درآن فاکتوری مهم است که آن را به یک اثر ریشه دار و به یاد ماندنی که محصول بازتاب از فضا است، تبدیل می کند. این اثر از دیدگاه های متفاوتی قابل نقد است؛ مقیاس آن با فضا یی که در آن است مطابقت دارد، انعکاس یک ذات یکپارچه از ساختار کلی اتاق. Anish Kapoor ایده های بسیاری از فضا، مقیاس، ابهت و بازتاب دارد.