هنرگردی مجله تخصصی هنری ایران

مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

شناساندن آثار و تجربیات هنرمندان مهم و تاثیر گذار که به نوعى الهام بخش بوده اند، نه تنها احترام و ارج نهادن به فرهنگ و هنر بلکه راهنماى هنرمندان فصل آینده نیز است.
بدون شک سهراب سپهرى یکى از همین چهرهاى شاخص و به یاد ماندنى هنر معاصر ایران است که علاوه بر ذوق شاعرى، نقاشى چیره دست بوده است. نقاشى با ایده هاى عرفانى و شرقى که با تمسک به ویژگى هاى بیان هنر معاصر، آثار بسیارى را خلق کرده است. آثارى همچون مجموعه درختان و نقاشى هاى انتزاعى؛ اندکى و مرور آثار سهراب سپهرى گواه این مدعا است که بسیارى از نقاشان در تعالى بخشیدن هنر این سرزمین از او توشه گرفته اند و خواهند گرفت.
سهراب سپهرى نقاشى است که شعر و ادبیات در آثار نقاشى او نمود پیدا کرده است. او با نگاه به فلسفه هنر شرق و مدرنیسم در غرب آثارى خلق کرد که روحى عارفانه و شاعرانه دارند.مخاطب در ابتداى نگاه به آثارش از هویت آن پى نمى برد اما لحظه اى بعد جنگلى انبوه و با درختان سترگ از چنار و سپیدار را پیش روى خود میبیند و درختان در یک فضاى زمینه روشن قرار گرفته اند فضایى که در آثار سهراب سپهرى به باور من نمود تجلى پروردگار و حضور خداوند در اندیشه و آثار سهراب دارد.،براى درک نقاشى هاى سهراب،درک نقاشى شرق دور و نیاز به دانش و دریافت باطنى از سیلان ذهن و فضاى سرمدى و روح درونگرایانه بر اثر نیاز است.
در مجموعه درختان سهراب بیننده با فضاى تهى و خلوت و لایزالى مواجهه میشود که تنها از طریق خلوت درون (ذلالى ذهن و اندیشه) و تجربه استعلایى آن میسر می‌شود.
از این رو است که بیینده با فضایى مواجهه می‌شود که انسان قادر است از لابه لاى شاخسارها حرکت کند و مانند نسیم سیالى در میان سایه ها ساقه ها و برگ ها جریان داشته باشد. این اثار داراى هوایى هستند که میتوان آن را استشمام کرد و از عطر و رطوبت آن به مکاشفه و تأمل فراخوانده می‌شود و از این رهگذر به عالمى فراتر از عالم موجودعروج کرد به مانند همان چه که ما در نقاشى شرق دور میبینیم.

اثر سهراب سپهری در موزه هنرهای معاصر تهران

عناصر تشکیل دهنده نقاشى هایش؛ زمین، آب، درخت، سنگ و آسمان بود. آب به مشابه نمادى از روانى،روشنى و پاکی.
درخت به نشانه بارورى و تغییر زمان و آسمان به مشابه سیال و پاکى که ناظر به تمام کیهان است.
درخت در مجموعه درختان سهراب ضمن تغییر که خود نماد زندگى است،با حرکات قائم و کششى به سوى بالا پیوندى میان آسمان و زمین و نماد واسطى میان جهان سفلئ و علیا است.
در انتها نقد خود را با شعرى از سهراب پایان می‌دهیم؛

اهل کاشانم
پیشه ام نقاشى است
گاه گاهى قفسى میسازم،با رنگ میفروشم به شما
تا به اواز شقایق که در آن زندانى است
دل تنهایتان تازه شود


منابع:
هشت کتاب سهراب سپهرى
سهراب و آزموده هایش
سهراب/موزه هنر هاى معاصر

دیدگاهتان را بنویسید