سخنران اول تدکس جناب آقاى مهدى هاشمى
موضوع سخنرانى: هنر و گوهر
هنر فنى است قابل كسب و بر اساس تجربه و خلاقيت به دست مى آيد ولى گوهر امرى ايست ذاتى و جوهر وجوديى انسان است. هر انسانى اين دو ويژگى را دارا ست. و اين استعداد، استاد و پشتكار هستند كه يك هنرمند را مى سازد و هنر بدون در نظر گرفتن حكمت، عدالت و عفت معنا ندارد. در جریان این تدکس تالک چند شعر زیبا خوانده شد که حال و هوای سالن را تغییر مفصلی داد
در بسيارى موارد هنر در مقابل كلمه “عيب” قرار مى گيرد. همانگونه كه نظامى در شعرى مى گويد
در همه چيزى هنر و عيبى هست
عيب مبين تا هنر آرى بدست
او اعتقاد راسخى دارد كه هنر بدون در نظر گرفتن “درد” اجتماع و مردم معنايى ندارد. هنر بايد واكنش به پيرامون اطراف باشد و در ادامه سخنرانى خود به ديگر اشعار نظامى اشاره داشت كه مى گويد
غافل منشين نه وقت بازى ست
وقت هنر است و سرفرازى ايست
هنر را نمى توان هنر ناميد اگر داراى انديشه نباشد و هدفش به جز انتقال عاطفه چيز ديگرى باشد. و براى انتقال عاطفه ، زبان نياز است . زبانى مشترك كه مخاطب آن را درك كند. چگونه مى توان زبانى را بكار گرفت كه قابل درك باشد و مخاطبان آن را بپذيرند بى آنكه در مقابلش گارد بگيرند. به عقيده وى بهتر است براى پيدا كردن هر راهى به طبيعت بنگريم و همانند طبيعت عدفنند و جهت دار حركت كنيم.
او همانگونه كه معتقد است هنر بايد زبان خاص و قابل درك و پاسخ گو به مشكلات جامعه باشد ، بر اين باور است كه هنر همواره شامل تاريخ و جغرافيا است. و آنچه هنر ايرانى را متمايز مى كند و مخاطبان خارجى را تحت تاثير مى گذارد ، اتصال آثار با فرهنگ و مرتبط به تاريخ و جغرافيا ايرانى است.
پس بنابراين مى توان گفت هنر و خرد ارتباط مستقيم با هم دارند و خرد به معنايى جان كمال يافته است. و اين خرد است كه انسان را از ديگر موجودات متمايز مى كند. انسان موجودى است كه توليد امنيت مى كند.
مهدى هاشمى با اشعارى از سهراب سپهرى سخنرانى خود را به پايان رساند.
“من در اين آبادى پى چيزى مى گشتم ، پى خوابى شايد،پى نورى، ريگى لبخندى “
سخنران دوم تدکس جناب آقاى بابك صفرنژاد
موضوع سخنرانى: هارمونيكا
سخنرانى دوم حال و هواى متفاوتى داشت. بابك صفرنژاد با نواخنن هارمونيكا سخنرانى خود را آغاز كرد. آهنگى كه او توسط هارمونيكا نواخت بسيار متفاوت تر از آن چيزى بود كه تا به حال شنيده بوديم و شامل موسيقى ايرانى هم مى شد كه از اين لحاظ حائز اهميت بود.
او ابتدا از تاريخچه هارمونيكا سخن گفت. هارمونيكا سه هزار سال قبل از ميلاد در چين اختراع شد و در قرن ١٧ ميلادى در اروپا براى كوك كردن ارگ كليسا بكار مى رفت. در سال ١٨٥٧ در آلمان مدل صنعتى اين ساز موسيقى ساخته شد.
هارمونيكا تنها سازى ايست كه با دمش و مكش كار مى كند. او مى گويد شخصى به نام لگين با نواختن نوع خاص هارمونيكا زندگى وى را تغيير داد. زيرا او قادر بود بسيارى از فواصل و نت ها را امانند پيانو با اين ساز بنوازد.
بابك صفرنژاد سازهاى مختلفى مى نوازد از جمله پيانو ، ويلون ، گيتار كلاسيك ولى ساز اصلى وى قانون است كه بصورت حرفه اى كار كرده است. بنابراين او تصميم گرفت كه تا دستگاهى را پيدا كند كه در آن بتوان فواصل ايرانى وا با هارمونيكا بنوازد. او سه سال در چالش براى پيدا كردن روشى براى نواختن دستگاه ماهور بود.
هدف فرهاد صفرنژاد اين ساز ايرانيزه شده را در تمامى دنيا در كنار هنرمندان مطرح موسيقى بنوازد.