هنرگردی مجله تخصصی هنری ایران

مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

سپهر کرباسیان (زاده‌ی ۱۳۶۹ در تهران) موسیقی‌دان ایرانی ساکن اتریش است. او که موسیقی را از دوران نوجوانی به صورت جدی آغاز کرده است، هم‌اکنون در در زمینه‌ی آهنگسازی الکتروآکوستیک و موسیقی کامپیوتری در حال کار و تحصیل در دانشگاه هنر گراتس است.

او نخستین کار حرفه‌ای خود را با آهنگسازی برای فیلم کوتاه “دیلیت” ساخته‌ی کاظم ملایی و با همکاری بابک میرزاخانی آغاز کرده است و هم‌اکنون میهمان هنرگردی است:

دقیقا همین طور است. برای من هم انتخاب هنر به عنوان مسیر اصلی زندگی کار آسانی نبود و افت و خیز زیادی داشته و هنوز هم دارد. همان‌طور که گفتید مساله‌ی اقتصادی در رأس مشکلات هست و مسأله‌ی بعدی کار کردن و ورود به عرصه‌ی کار هست، در عین حال که تن به انجام هر پروژه‌ی بی ربطی نخواهید بدهید و تداوم کاری داشته باشید. اما از نظر من این تصور کاملا اشتباهی است که فکر کنیم جامعه فقط نیاز به دکتر و مهندس دارد. همانطور که میتوان یک پزشک موفق بود میشود نمایش نویس موفقی هم بود.

 به نظر من دانشگاه مزایای مختلفی را میتواند برای آموختن هنر داشته باشد از جمله پیدا کردن روابط کاری، ارتباط داشتن با آدم های هم فکر و تبادل ایده ها. هر چند دانشگاه در ایران با وجود دانشجویان مستعد و برخی اساتید مجرب متاسفانه کمی فضای منفعل و خاموش دارد. تجربه ی من  این است که آنچه آموخته میشود بهتر است نه به عنوان یک “فکت” بلکه به عنوان یک فرض و عقیده در نظر گرفته شود و دانشجو افکار خودش را با جدیت بیان کند و محدود به باور اساتید و کتاب ها نباشد.

شناخته شدن در فعالیت هنری زمان بر است و با توجه به شرایط اقتصادی ایران و حتی خارج از ایران نیاز به فداکاری از برخی جهات در انتخاب های زندگی هست. برخی از هنرمندان در اوایل یا تا پایان زندگی حرفه ای شان شغل پاره وقت دیگری در کنار فعالیت هنری شان دارند و به تدریج اولویت کاری شان را تغییر می دهند. اما این باور که خیلی ها فکر میکنند میشود در رشته ی دیگر تحصیل و کار تمام وقت کرد و فعالیت حرفه ای هنری هم داشت اشتباه محض هست! چون فرد نه میتواند در رشته ی تحصیلی اش و نه در کار موسیقی موفق شود مگر در شرایط استثنائی و سردرگم بین اهداف مختلف در گردش می ماند.

 افرادی را می شناسم که سفارش کار پاپ میگیرند و درآمد مناسب دارند و در کنار آن موسیقی کلاسیک می نوازند یا میسازند. برای من این سیستم جوابگو نبوده و علیرغم قائل شدن تفاوت کمی بین پروژه ی مختلف مثل موسیقی فیلم و موسیقی معاصر و پروژه های شخصی، سعی در همسو کردن سبک در قالب های متفاوت را دارم. بنظر من با نگاه دقیقتر میتوان به تعادل نسبی بین نظر مخاطب و نظر شخصی رسید و در نهایت شاید بهتر این است که هنرمند با خودش صادق باشد قبل از هر چیز؛ سپس به جوانب کار و بازخورد دیگران و مخاطب اثر و پارامترهای دیگر فکر کند.

مهمترین تفاوت به نظر من اهمیت قائل شدن برای هنر به صورت کلی و از جمله موسیقی هست. این اهمیت دادن شامل گذاشتن زمان برای شنیدن موسیقی و کشف دنیای هنر نو هم میشود. میزان درک و اطلاعات افراد همکار در پروژه از موسیقی و هنرهای دیگر و همچنین پذیرا بودن از ایده های جدید هم تفاوت مهم دیگری است.

در مورد تحصیل تفاوتی فاحش بین سیستم ایران و خارج از ایران هست. روابط شاگرد و استادی اکثرا در ایران خیلی سنتی و پر تنش است؛ چیزی که در اینجا عکس آن را می‌بینیم. اساتید افکار باز و روشنی دارند و هیچ‌وقت از کمک به دانشجو دریغ نمی‌کنند؛ بهتر بگویم اولویت با دانشجوست. البته در ایران من تجربه‌ی خوب هم با استادانم داشتم از جمله با آقایان بابک میرزاخانی و مازیار یونسی.

به عقیده ی من این سوال جای بحث مفصل دارد و یکی از موضوعات روز هست. اگر تاریخ معاصرمان را به دوران قبل و بعد از  پاندمیک تقسیم کنیم، بنظر من هنر در این دوران نو وجهی دوگانه دارد. از یک طرف انسان در حال تقلا برای بقا هست و از طرف دیگر بیشتر هر از زمان دیگر با وجه ابسورد زندگی دست و پنجه نرم میکند. هنر میتواند از یک طرف بیهوده ترین وجه زندگی در دوران نو باشد و از طرف دیگر از معدود دستاوردهای انسان که صرفا برای بقا و گذر روزمره ساخته نشده است. شاید این حرف کلیشه ای باشد اما هنر میتواند یادآور باورهای آدمی باشد و آن چیزی که به زمان ما ساختی پر معنی میدهد. البته جای این حرف هم هست که هنر در حال حاضر دچار یک نوع هدونیسم انتزاعیست و اتوماسیون پیشرونده در ابعاد مختلف زندگی ما، وجه انسانی آن را روز به روز کمرنگ تر میکند. اما به باور من میتوان به آینده ی آن امیدوار بود.

حقیقتا در مورد اتفاقات آینده خیلی مطمئن نیستم اما ادامه ی کار بر روی پروژه های شخصی و فیلم و تدریس برای من روشن است. دوستان من همگی می‌گویند که “تو مشکل داری و درست فکر نمیکنی” اما من حتی برای کوچه ها و جوب های تهران هم دلتنگ می‌شوم. بنابراین علاقه‌ی به بازگشت به ایران را دارم اما بستگی به شرایط و امکان تحقق افکار و ایده ها در ایران دارد. خیلی از هنرمندان بزرگ ما یا در ایران ماندند یا به ایران بازگشتند و قدم های مثبتی هم برداشتند اما آیا ایده ها و پتانسیل این افراد واقعا به عمل رسید؟!

من در جایگاهی نیستم که توصیه ای به کسی بکنم اما نظرم را میگویم. تداوم و نا امید نشدن خیلی کلیدیست هر چند ممکن است این حرف از نظر خیلی ها کلیشه ای و ناممکن باشد اما مسئله ی هنر، “شدن” مادام و پرداختن به ایده هاست. داشتن امکانات خیلی خوب و تحصیل در آن دانشگاه خاص راههای کمکی هستند. برای من هم همه چیز از امکانات خیلی کم شروع شد و به تدریج توانستم راه‌های دیگر را پیدا کنم. اولین ساز و وسایل من دسته چندم بودند که مادرم تهیه می‌کرد و به همین خاطر ازش ممنونم.

سپهر کرباسیان
  • هم‌اکنون چه پروژه هایی در دست اجرا دارید؟

در حال حاضر بر روی یک پروژه اینستالیشن برای فستیوال موسیقی معاصر وین کار میکنم و همچنین مسئول برنامه ریزی و انتخاب هنرمند یک سری کنسرت هفتگی در خانه ی هنر گراتس هستم. علاوه بر این برای یک اجرا در ماه سپتامبر آماده میشوم.

دیدگاهتان را بنویسید