هنرگردی مجله تخصصی هنری ایران

مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

همه آرزویم اما… عنوان  نقاشی های مرتضی اسدی است که در روز 3 امرداد 93 در گالری طراحان آزاد به نمایش در آمد. متن زیر بخشی از گفتگو با ایشان است :

 

اولین سوالی که به ذهن می رسد در مورد چیدمان آثار است و اینکه آیا مجموعه دارای موضوع واحدی بوده است؟

من کارهایم را خودم انجام می دهم و اعتقاد و علاقه ای به کیوریتور و استیتمنت هم ندارم. اینجا به بیان حال و هوایی  که داشتم پرداختم، جایی مریض بودم، در بخشی از مجموعه تنهایی خود را به تصویر کشیدم  و داستان های دیگر. من اعتقادی به هیچ مکتبی ندارم و آن طور که دلم بخواهد نقاشی می کنم و خودم را اسیر مکاتب نمی کنم. سالهاست که نقاشی می کنم  وخودم را نمی بندم و درهیچ قالبی نمی گذارم. ناراحت باشم در نقاشی هایم  فریاد می کشم در لحظات آرامش، آرامشم را نقاشی می کنم. برای مثال اگر دقت کنید در نقاشی های شب احساس غم باری وجود دارد که مربوط به دوران تنهایی من است و من این تنهایی را با نقاشی نشان داده ام.

آیا در کارهایتان تکنیک های متفاوتی دارید؟

بله. من در سالهای دهه 60 تکنیکهای زیادی تجربه و بسیار کار کردم گاهی امپرسیونیست گاهی  انتزاعی و فرمال و غیره. گاهی نور و سایه حقیقی و گاهی غیر واقعی. آنچه می خواهم این است که احساس خود را به هر نحوی منتقل کنم.

 همه آرزو یم اما…

شما تجربه و احساسات شخصی خود را با آثار خود بیان کرده و بازدید کننده را در آن شریک می کنید، اینکه او متوجه این احساسات  شود و آن را درست درک کند چقدر اهمیت دارد؟

اینکه بیننده متوجه تنهایی من شود یا نه اهمیتی ندارد، من این دوران را سپری کرده‌ام، پنجره ای باز است، مخاطب هرطور دوست دارد به آن نگاه می کند، حال ممکن است از آن خوشش بیاید یا نه. من کار خود را انجام داده ام و انواع مکاتب را تجربه کرده‌ام و آنگونه که بخواهم نقاشی می کشم  و کار خود را بلدم و ادا در نمی آورم و چون مثلا امروز شما اینگونه دوست دارید و یا پول بیشتر می‌دهید نقاشی نمی کنم. کارهایم را به قیمت پایینی می فروشم تا وارد خانه های مردم شود. ممکن شما وسع نداشته باشید اما به کارهای من علاقمند باشید، آن را به شما ارزان می فروشم اما به دلال نمی دهم.

کار من یک روز با طبیعت یا یک روز آبستره محض  یا غیره است من با نقاشی زندگی می کنم. نقاشی زبان است و من با آن حرف می زنم … با هر زبانی سعی می کنم تا جای ممکن روان صحبت کنم حال ممکن است دارای اشتباهاتی هم باشم.

بهترین معلم طبیعت است نه کشیدن منظره ، بلکه یاد گرفتن از طبیعت .من هرچه یاد گرفتم از طبیعت بوده. درطبیعت شما می فهمید که امپرسیونیست ها چرا اینگونه  کار می کردند. اگر در پاریس آفتاب بود شاید اصلا امپرسیونیسم متولد نمی شد! آنها با نقاشی زندگی می کردند و ما نمی کنیم. ما در گیر یک لقمه نان هستیم.

من در این سن و سال آتلیه ندارم. در سخت ترین شرایط نقاشی می کنم  کار دیگری بلد نیستم، من نقاشی می کشم و ارزان می فروشم به علاقمندان و یکی از اهدافم شکست بازار بیرون است.

دیدگاهتان را بنویسید