گفتگو با هوفر حقیقی به تاریخ دی ۱۳۹۸ به مناسبت نمایش آخرین اثرش با عنوان «فراموشی، پروژه مشترک زمان و تاریخ» در فضای گالری باوان انجام شد. نمایشگاه گروهی حادث به کیوریتوری زهرا قیاسی ۲۹ آذر تا ۲۷ دی ۱۳۹۸ در باوان برپا شده است. اثر حقیقی در این نمایشگاه چیدمانی از عکس های ۳۰ در ۳۰ سانتی متری دیجیتال است. در استیتمنت «فراموشی» او آمده است که:
ذات گذرای زمان، تمایل عجیبی به دفن آنی قطعات همواره میرای خود دارد. دفنی که با نفی آمیخته می گردد و ارمغان این هم آمیزی شوم، فراموشی است. تاریخ همواره یادآور گذر زمان است و زمان خود را به مدد تاریخ باز می شناسد. تاریخ حافظه زمان است اما حافظه ای ضعیف، کوتاه مدت و سلیقه ای. بدین ترتیب زمان با خاک کردن معنا، از خوانایی تاریخ می کاهد و تاریخ، زمان را به یک گزاره تقلیل می دهد. این دو بی آنکه بدانند، مبدل به دو بال ققنوسی می شوند که نمی توانند از دل آتش همواره روشن معناسوزی، تولد ققنوسی جوان را موجب گردد.
رامین سعیدیان: آیا شما از عکاسی به منزله ابزاری برای فراهم آوردن اطلاعات در مورد جامعه بهره می برید؟
هوفر حقیقی: من اسم آن را نمونه برداری می گذارم. شهر در واقع یک معدن بسیار وسیعی از انواع و اقسام چیزها در اشکال مختلف است. من عکاسی خودم را اینگونه شروع نکردم؛ در ابتدا به تکرار آنچه در تاریخ عکاسی و تاریخ نوپای عکاسی ما انجام شده بود پرداختم. ولی به مرور عکاسی من سمت و سوی خودش را گرفت. این مطلبی که گفتید درست است، به خصوص در مورد این مجموعه که ما با ترکیب بندی های زیبا، تونالیته های خوب و یا قاب هایی که قائم به ذات هستند سروکار نداریم. و شاید اینها همان جمع آوری یا نمونه برداری باشند که در راستای رسیدن به ایده ای است.
سعیدیان: به نظر شما عکاسی نوعی زبان به شمار می آید؟
حقیقی: قطعا یک نوع زبان به حساب می آید. در واقع چون ابزاری است برای بیان، از این بابت خیلی شباهت به خود ساختار زبان دارد. ولی با گویش ها و لهجه های متفاوتی که نسبت به خود مکانیزم زبان دارد. پیش از این تا حدودی عکاسی محدود می شد به یک قابلیت چشم و بینایی، ولی رفته رفته جای خودش را بین هنرهای دیگر باز کرد و برای خودش یک شخصیتی پیدا کرد. و توانست به عنوان یک زبان خودش را نشان بدهد.
سعیدیان: می گویند عکاس شاهد است؛ به نظر شما شاهد چیست؟
حقیقی: من خودم برای عکاسی یک نموداری را تصور می کنم که یک سر نمودار یک شاهد ایستاده و یک سر دیگر یک حفار ایستاده است. عکاسی در معنای کلاسیک با این آرمان آمد که برای تولید روایت های واقعی نه روایت های شخصی یک شاهد بدون قضاوتی باشد. در عکاسی مستند اجتماعی که جهان ما را با آن به دلیل وقایع متنوعی که در کشور ما بوده می شناسد، بله یک شاهد سر به مهر است که نباید دم بزند. و حرف خود را از طریق ابزار زبانیش که همان عکس هایش است بیان کند.
ولی در رویکردهای معاصر ما مقداری از سمت شاهد بودن رفته رفته به سمت حفار بودن می رویم. عکاس حفار کسی است که عکس هایش شهادت چیزی را نمی دهند. جنبه استنادی آن تقلیل پیدا کرده و به سمت بیان شخصی می رود. و آن عکاس باید سطوح تصویری را کنار بزند و به مانند یک حفار برود در دل لایه های آن بستری که موضوع خودش قرار داده است.
سعیدیان: با توجه به استیتمنت کلی نمایشگاه، امر تاریخی در اثر شما چه جایگاهی دارد؟
حقیقی: همانطور که از عنوان مجموعه مشخص است این دو المان زبان و تاریخ، انگار تاروپود یک وضعیت جسمانی یا مکانی هستند. سعی کردم در کارم از تصویر تابلوهایی استفاده کنم که فونت های قدیمی دارند و رو به زوال هستند. غیر از آن جنبه نوستالژیک هر قاب سعی کردم از آن سطح عبور کنم. من سعی کردم از هر سطری که از بالا به پایین می آییم، مقداری تلاش برای خوانده شدن هرجند مزبوهانه وجود داشته باشد.
هر چه پایین تر می آییم دیگر از معنا خالی می شویم و تنها حروف را داریم و ردیف آخر که دیگر فقط علایم را داریم مانند نقطه و تشدید که در اینجاست که حتی زبان گیر می کند. این ارجاع من بوده به مکانیزم تاریخ که هر چه زمان از آن می گذرد انگار در یک مکانیزم خود به خودی در حال تحریف است و تکه هایش می افتد . من اینها را دندان هایی می بینم که می پوسند و در حال ریزش هستند. و هیچ جایگزینی ندارد و در نهایت بعدها کسی یادش نمی آید آن چه که فرسوده و ریخته چه بوده است. در اینجاست که رسالت اصلی عکاسی که همانا یادآوری گذشته است وارد می شود.
سعیدیان: عکس ها حافظه تاریخی شما هستند یا مخاطب؟
حقیقی: به نظر من عکس ها چون ماده خام آنها واقعیت است، دائما در معرض دیدن و تجربه کردن آدم هایی است که نسبت به آنها منفعل است. از این بابت یک بستر همگانی وجود دارد که قبل از آنکه تبدیل به تصویر عکاسی شود در حافظه جمعی قرار می گیرد. در واقع عکاس سعی می کند جای خودش را در آن حافظه جمعی پیدا کند و بتواند بر روی این نشانه های فراوان تشدید بگذارد یا زیرشان به عنوان یک مطلب مهم خط بکشد. در واقع یک پروسه ای را شکل می دهد که اول حافظه جمعی است، بعد با خاطره فردی عکاس یا هنرمند مخلوط می شود و بعد در همان فضای جمعی ارائه می شود. یک جور پالایش خاطره جمعی است و در یک منطقه خاصی نور انداختن و مهم جلوه دادن است.
سعیدیان: به نظر شما درک مفهوم زمان و تاریخ لازم و ملزوم یکدیگر هستند؟
حقیقی: قطعا لازم و ملزوم همدیگر هستند. زمان پیشینی تر از تاریخ بوده و بشر به وجوه زمان پی برده است. وقتی که هنوز بیماری از دست دادن زمان و به بازنمایی زمان در مدیوم های مختلف پرداختن را نگرفته بود. این دو یعنی زمان و تاریخ تاروپود یکدیگرند. بدون شناخت مکانیزم ماهوی هر کدام نمی توانیم به مکانیزم آن یکی پی ببریم.