مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

به یاد بنای شمس العماره انزلی و لزوم بازسازی بناهای تاریخی

ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که نگهبانی از هویت فرهنگی تاریخی و هنری یکی از ستونهای مستحکم هر تمدن و سرزمینی است تا بار معنایی و ژرفای تاریخی خود را به باقی جهان اثبات کند و از آن برای پیوند خود به تکامل آنچه امروز بر آن ایستاده ایم استفاده کند. حاکمان، در طول هستی خویش به لزوم انعطاف خود در برابر هنر آگاهی پیدا کردند و روندی خلاقانه را در پیش گرفتند تا با افزودن هنر به قدرت، هم از خشونت و خشکی آن بکاهند و هم ثروت و جلال خویش را به رخ رقبای خویش بکشند بنابراین رقابت در ساخت کاخ ها و بناهای اقامت موقت مانند عمارتهای تابستانی و زمستانی یا شکار با خرج های گزاف در ایران به ویژه از دوران صفویه به اوج خود رسید. هر حاکم محلی برای اینکه قدرت خود را به رخ حاکم همسایه بکشد سفارش ساخت بناهایی را میداد که شاید در طول عمر خود یکبار هم از آن استفاده نمیکرد. دراین بین جدای از اینکه چه فشاری بر گرده ی مردم عادی گذاشته میشد، پادشاه باید نشان میداد که قدرت مطلق است و عمارتهای او باید از تمامی حاکمان محلی باشکوه تر میبود.

تصویری قدیمی از بنای شمس‌العماره بندرانزلی

هنرمندان هم البته با نگاهی عمیق تر تمام توان خویش را به کار گرفتند تا آثاری از خود برجای بگذارند که نام آنها را در طول تاریخ بر دوش بکشد و از نسلی به نسل دیگر منتقل کند. ولی سیاست به گواه تاریخ ثابت کرده است که برای هنر و هنرمند ارزش چندانی قائل نیست. هر سلسله ای که بر مسند قدرت می نشست گویی وظیفه داشت نخست آثار پیش از خود را نابود کند . همانطور که صفویان دست به تیموری زدایی زدند و آثار خود را جانشین آنها کردند. سپس قاجاریه به شکل سیستماتیک دست به صفوی زدایی زد و ناصرالدین شاه آن‌چنان در این مورد پشتکار از خود نشان داد که به گواه کتاب سفرنامه ی حاج سیاح حتی صدای ظل السلطان حاکم وقت اصفهان هم درآمد که علاقه ای به اجرای دستورات پدرش برای نابودی کاخ های صفوی در اصفهان ندارد و مجبور است از دستورات او پیروی کند و حاصل آن نابودی کاخ های باارزشی مانند کاخ آینه، کاخ هفت دست و عمارت نمکدان بود. قاجاریه نیز رنگ معماری و هنر خویش را بر بوم این سرزمین پاشید. رنگی که با انقراض قاجاریه و طلوع پهلوی باید پاک میشد. رضاشاه نیز در کنار تلاش برای مدرن کردن ایران دست به ویران کردن کاخ ها و عمارتهای فرآوانی زد و بهانه آورد که این عمارتها مزاحم گسترش و مدرن کردن شهرهای ایران است. بنابراین در پهنه ی تاریخ ما شاهد طلوع و غروب درسترنج هنرمندانی بودیم که با پیدایش و نابودی سلسله ها تغییرات بنیادین را تحمل میکردند و احتمالا از اقبال ما بود که در این بین برخی آثار از این برآمدنها و فرورفتن ها جان سالم بدربردند و امروز تبدیل به هویت شهری و فرهنگی ایرانیان شده اند. این روند باید همین امروز به شکلی جدی روندی وارونه به خود بگیرد، بدین معنا که لازم است نه تنها بناهای تاریخی موجود فارغ از اینکه متعلق به چه دورانی و برآمده از چه سیاستی ست حفظ شود بلکه میبایست برنامه ریزی مفصلی برای بازآفرینی و بازسازی بناهای از دست رفته نیز صورت گیرد. آنچه به عنوان نمونه در این مقال گنجانده ایم بنایی ست به نام شمس العماره که در دوران ناصری به عنوان اقامتگاه موقت ناصرالدین شاه در بندر انزلی ساخته شد.

بنای شمس‌العماره بندرانزلی

معماری این بنا بشکل کلاه فرنگی بوده ولی المانها و هویت بومی را نیز بر پیکره خود افزوده بود. متاسفانه نگارنده نتوانست اطلاعات دقیقی از هنرکاران بنا بدست بیاورد اما خود ناصرالدین شاه در سفرنامه باز گشت از اروپای خود می نویسد:

چهار ساعت به غروب مانده وارد انزلی میشویم . منزل ما در برجی است که به حکم ما، وزیر خارجه در زمان حکومت خود در گیلان بنا نهاده است. بعد توسط میرزا محمد حسین به اتمام رسید و اندک کار باقی مانده آن توسط معتمد الملک به اتمام خواهد رسید.

معتمد الملک مسئول نگهداری شهر و گماره والی گیلان یوده است و با توجه به زمان سفر ناصر الدین شاه به اروپا، سال هزار و دویست و چهل و نه شمسی، سال ساخت شمس العماره بوده است. این تاریخ در کتاب ولایات دارالمرز ایران نوشته رابینو که تاریخ ساخت شمس العماره را هزار و دویست و هشتاد و هشت هجری قمری بیان کرده تطابق نسبی دارد. مصالح به کار رفته در آن نیز احتمالا سنگ در کف و آجر در پیکره و چوب در تراس ها و گچ و آینه در تزئینات بوده است. اگر قد یک انسان عادی را برابر با یک متر و هفتاد سانتیمتر در نظر بگیریم از آنچه در عکسی باقیمانده از این بنا که توسط آنتوان سوریوگین گرفته شده است بر می آید و با در نظر گرفتن انسانی که در طبقه پنجم آن دیده میشود ارتفاع کلی بنا با احتساب سقف باید چیزی در حدود بیست و شش متر و ارتفاع هر طبقه برابر با پنج متر بوده باشد که همین امر این ساختمان را در دوران خود به یکی از معروفترین و بلند ترین ساختمان های شهری در ایران و انزلی قدیم تبدیل میکند.

بنای شمس‌العماره بندرانزلی

متاسفانه بنای شمس‌العماره بندرانزلی بیش از نود سال پیش بطور کامل تخریب شد و در سال هزار و سیصد و یازده بجای آن حوضی در محوطه ی ساختمان شهرداری این شهر ساخته شد. احتمالا با من هم عقیده خواهید بود که اگر در حفظ و مرمت این کاخ کوشش میشد و امروز به ما میرسید این بنا میتوانست به هویت شهری و نمادی در سطح جهانی برای شهر انزلی باشد. وقتی من در فضای مجازی فراخوانی محدود برای دسترسی به اطلاعات این بنا منتشر کردم تا بوسیله ی آنها بتوانم حجم بیرونی آنرا با نرم افزار بازسازی کنم، تعداد زیادی پیغام از شهرهای گوناگون ایران به‌دستم رسید که هرکدام حامل یادآوری بنایی با ارزش در آن شهر بود که دیگر نیست و در همین راستا نظراتی را دیدم که برخی از ساکنین و شهروندان شهر انزلی از وجود چنین کاخی در پیشینه ی شهر خود به کلی بی اطلاع بودند. قطعا دوستان و همکاران معمار من به لزوم بازسازی نمادهای هویتی شهرهای ایران آگاهند و میدانیم که میبایست تصور مردم جهان را به شکلی تغییر دهیم که تنها شهرهای یزد و شیراز و اصفهان را نمادی برای معماری و هنرهای وابسته به آن ندانند و برای این کار چاره این جز این نداریم که مانند کار مشابهی که اروپای بعد از جنگ جهانی دوم با بناهای تاریخی و هویت معماری از دست رفته ی خود کرد تمامی آنها را سنگ به سنگ و آجر به آجر بازسازی کنیم؛ حتی اگر این فرآیند بسیار طولانی باشد لازم است که همین امروز محققان و پژوهشگران تلاش خود را برای کسب اطلاعات و تهیه نقشه ها و گرته برداری از تزئینات بنا بشکل تخصصی آغاز کنند تا در صورت فراهم شدن فضای مناسب برای بازسازی آنها اقدامات لازم به عمل آید.

تجسم سه بعدی بنای شمس‌العماره بندرانزلی

هیچکدام از ما اگر دلسوز این سرزمین هستیم نباید منتظر بمانیم تا دولت طرحی یا بودجه ای برای این تحقیقات در نظر بگیرد چراکه زمان اثبات کرده است که قصدی برای تعلق چنین بودجه ای وجود ندارد. بنابراین این یک تعهد و وظیفه ملی ست که بر دوش تک تک ماست و چاره ای جز این نداریم که اگر تعلقی نسبت به حفظ هویت معماری و فرهنگی این سرزمین احساس میکنیم نه تنها برای حفظ بناهای موجود تلاش کنیم بلکه توجه کافی نیز به لزوم بازآفرینی صدها بنای مشابه شمس العماره بندر انزلی در گوشه کنار این سرزمین داشته و از غرق شدن بیشتر آنها در ژرفای تاریخ جلوگیری و دستکم تحقیقات و اطلاعات مربوط به آنها را تکمیل و به نسلهای بعد منتقل کنیم. ایران فراتر از آنچه دولت و حاکمان خوب مینامیم به ساکنین متعهد و میهن‌دوست نیاز دارد.

دیدگاهتان را بنویسید