حسین زندهرودی (زاده ۱۳۱۶ خورشیدی در تهران)، که در خارج از ایران با نام شارل حسین زندهرودی شناخته میشود، نقاش معاصرایرانی است. او از بنیانگذاران مکتب سقاخانه و پیشگامان شیوه نقاشیخط در ایران است و با استفاده از نمادهای هنر سنتی ایران و همچنین خوشنویسی، روشی تازه را در هنرهای تجسمی ایران به وجود آورد. او همواره کار خود را با هیاهو همراه کرده است.
حسین زندهرودی در سال ۱۳۳۵ وارد هنرستان هنرهای زیبای تهران شد. اولین اثر نقاشی خود را در طول دوران تحصیل در هنرستان پدید آورد. در بیست و دو سالگی به پاریس رفت و در بی ینال ۱۹۶۱ پاریس برنده جایزه شد و یک بورس تحصیلی به او تعلق گرفت. وی سپس در رشته هنر تحصیل کرد.
پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و آثارش را در «آتلیه کبود» به نمایش گذاشت، او بی تردید از مهمترین چهرههای مکتب سقاخانه محسوب میشود هرچند او در مصاحبه با دو هفته نامه تندیس این نسبت داشتن با مکتب را نفی میکند و سقاخانه را مترادفی با نام خودش میداند. حسین زندهرودی در سال ۱۳۵۱ قرآنی نفیس با طرحهای رنگی را از طرف انتشارات «کلوب کتاب» در پاریس منتشر کرد که جایزه «زیباترین کتاب در سال جهانی کتاب» از طرف یونسکو به آن تعلق گرفت. زنده رودی بی شک یکی از مهمترین و تاثیرگزار ترین نقاشان ۱۰۰ سال اخیر ایران است و این اهمیت به علت حضور او در دو جنبش هنری مهم و جریان ساز ایران است (سقاخانه_نقاشی خط). نام سقاخانه با نام حسین زنده رودی گره خورده است و پرویز تناولی در جایی تاریخچه ایجاد و شکل گیری سقاخانه را اینگونه روایت می کند : روزی حدود سال ۲۵۲۰ [ش/۱۳۴۰ خ] من و حسین زنده رودی به حضرت شاه عبدالعظیم رفتیم و آنجا توجهمان به تعدادی تصویر چاپی مذهبی که برای فروش عرضه شده بود جلب شد. در آن وقت ما هر دو در جست و جوی انواعی از مواد و مصالح ایرانی بودیم که بتوانیم از آنها در کار خود استفاده کنیم . و آن تصاویر مذهبی به نظرمان خیلی مناسب آمد . و هر کدام تعدادی از آن تصاویر را خریداری کردیم و به خانه بردیم. از سادگی فرم آنها ، از تکرار نقش ها در آن ها و از رنگ های روشن و چشمگیر آنها خوشمان آمد . اولین طرح هایی که زنده رودی با الهام از آن تصاویر کشید در واقع اولین کارهای سقاخانه هستند.
گروه سقاخانه اولین گروه به معنای واقعی در نقاشی معاصر ایران بود و کسانی نظیر منصور قندریز و مسعود عربشاهی و فرامرز پیلارام و صادق تبریزی و حسین زنده رودی_و بعد ها پرویز تناولی _ جستجویی را آغاز کردند که ده سالی طول کشید تا ثمر داد. زنده رودی از سردمداران جنبش سقاخانه بود. وی کارش را با بازی خطوط شروع کرد کارهای ابتدایی او دارای نقوش هندسی ساده بودند که رنگ های شفاف و درخشانی داشتند ، عنصر دیگری که زنده رودی از آنها استفاده می کرد طلسم ها و دعا ها بودند و پس از آن رفته رفته خط و خطاطی جای خود را به اوراد و دعا داده خط های زنده رودی در واقع خط های خوشنویسی نبودند و به زیبایی آن نمی رسیدند اما حروف و اعدادی منفرد و بی معنی بودند که ترکیب های زیبایی را پدید می آوردند و تنه به سیاه مشق های قدیمی می زدند.
هرچند زنده رودی از جمع خوشنویسان بر نخاسته بود، و هیچ وقت هم به فن خوشنویسی و قواعد و اصولش نپرداخت و به بنیان های زیبایی شناسی آن نزدیک نشد، اما همچنان امتیاز توجه به کاربرد خوشنویسی سنتی ایرانی در هنر انتزاعی معاصر جهانی را_اگر اصلا امتیازی به حساب بیاید_باید از او دانست.
کمی بعد زنده رودی کاربرد قلم نی را کشف کرد و آنرا با مرکب های رنگینی به کار برد تا مشق های خود را تصویر کند. مشق هایی بد خط و کج و کوله که از نشاط و سادگی کودکانه ای سرشار است ، این تفنن کودکانه تا دهه پنجاه در آثار او در جریان بود تا اینکه او استفاده از مهر هارا در کار های خود می آورد و دوباره روی به آثار سقاخانه و طلسم و دعای خود می آورد
زندهرودی برخلاف همتایانش، که هریک به نوعی کلمات، حروف و اعداد را دستمایه کار نقاشیخط خود قرار داده بودند، توانست با نگاهی نقاشانه و بیتوجه به هندسه و قداست موجود در خوشنویسی، به بیانی شخصی و جسورانه با زیباییشناسی متفاوت در کار نقاشی مدرن دست یابد. وی از همان آغاز در آثارش که بیشتر نقاشی بودند تا نقاشیخط، بر ساختاری انتزاعی متمرکز شد و بعدها – در زمان خلق اثر حاضر – به اوج شکوفایی در گستره خط و رنگ رسید. وی همچنین با مطالعه و توجه به عناصر تکرارشونده در آثار هنری و کهن ایرانی – همچون طلسمهای فلزی یا کاغذی – که در حافظه تاریخی و باورهای مردم ریشه داشتند، آثار پرکاری را خلق کرد و آن چنان پیش رفت که هرچه آثارش انتزاعیتر شد، مرز بین شکلنمایی و انتزاع مبهمتر شد. تابلوهای او در مسیر خود به نقاشیهای آبسترهای منتهی شدند که عناصر تصویری آنها حروف اعداد هستند. زندهرودی در توجه و بهکارگیری نقشمایههای هنرهای عامیانه و عناصر سنتی و فولکلوریک ایران که بعدها به نام «مکتب سقاخانه» تثبیت و تبیین شد استفاده کرده است. او که از اوایل دهه ۱۳۴۰ آثاری را مبتنی بر طلسمهای ایرانی پدید آورده بود، در اواسط دهه پنجاه، متأثر از جداول علوم غریبه که در هنر سنتی و باورهای مردمی ریشهای دیرینه دارد، آثار پرکاری را به وجود آورد که مملو از اعداد، نوشته و اسامی بودند. وی در تابلوی مقابل که نمونه شاخصی است از این رویکرد او حجم فشردهای از اعداد ریز و تکرارشونده را نشان میدهد که بر خطوط رنگارنگ متقاطع نوشته شدهاند.در این تابلو زندهرودی همچون دیگر آثار دهه پنجاه، از اعداد و حروف برای خلق مفهوم یا ایجاد محتوا استفاده نکرده، بلکه به دنبال ایجاد فرم است. در تنوع، ترکیببندی و راحتی اجرا و دینامیسم کلی اثر، آگاهی و شناختی عمیق از گفتمان موجود در هنر مدرن به وضوح قابل پیگیری است؛ فرصتی ناب، که کمتر هنرمند ایرانی تاکنون توانسته تا به چنین سطحی از بلوغ دست یابد.در سراسر این تابلو اعداد و خطوط متقاطع (جدولمانند)، فضایی سرشار از شور و هیجان را به نمایش میگذارند. حاصل کار ساختاری است از رنگ و نقشمایهها که با دقت تنظیم شده و با هر تغییری در عناصر رنگی و ترکیببندیشان، منشی متفاوت مییابند. تمرکز زندهرودی بر این سبک از نقاشی نشان میدهد که او نگاهی کنایهآمیز و گاه طنزآمیز در شکل دادن به ساختارهای رنگین دوبعدی دارد
سرانجام حسین زنده رودی در سالهای اخیر آثارش تبدیل به هنری کیچ شدند و ازآن عظمت و شکوه دور شده و روی به افول نهادند
منابع :
دائره المعارف هنر /روئین پاکباز
نود سال نوآوری در هنرهای تجسمی ایران/جواد مجابی
از خوشی ها و حسرت ها/آیدین آغداشلو
تحولات تصویری هنر ایران/سیامک دل زنده