منصور قندریز (نقاش ایرانی زاده تبریز ۱۳۱۴_۱۳۴۴) به جرات یکی از با استعداد ترین و بزرگترین هنرمندان معاصر بوده است که متاسفانه به علت مرگ نابهنگام [در یک حادثه رانندگی] نتوانست به فعالیت خود ادامه دهد. او از کودکی در تبریز به نقاشی پرداخت و به صورت حرفه ای در هنرستان هنر های زیبا در تهران آموزش دید و نخستین نمایشگاه مجموعه نقاشی اش را در تالار رضا عباسی تهران به نمایش گذاشت. وی در سال ۱۳۳۹ وارد هنرکده هنرهای تزیینی شد و در سال ۱۳۴۰ نیز تالار ایران را بنیان نهاد.
تالار ایران یا گالری قندریز
تالار ایران یا قندریز یک گالری غیردولتی بود که در تیرماه سال ۱۳۴۳ در خیابان شاهرضا (انقلاب فعلی) به اهتمام دانشجویان نوجویِ دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشکدهٔ هنرهای تزئینی (دانشگاه هنر) تأسیس شد. مؤسسین این نگارخانه شامل مرتضی ممیز، منصور قندریز، سیروس مالک، فرامرز پیلارام، مسعود عربشاهی، محمدرضا جودت، قباد شیوا، فرشید مثقالی، رویین پاکباز،هادی هزاوهای و محمد محلاتی بودند. بعدها هنرمندانی چون میرحسین موسوی و سعید شهلاپور نیز به این حلقه پیوستند. پس از تصادف و فوت منصور قندریز که از هیئت مؤسسان بود، تالار به یاد او تالار قندریز نامیده شد؛ اگرچه این تالار پس از ۱۴ سال در شهریور ۱۳۵۷ تعطیل شد. گفتنی است در دهههای ۴۰ و ۵۰، گالری قندریز در کنار گالری سیحون، در توسعه گسترش نقاشی مدرن ایران نقشی مهم داشتند.
از امپرسیونیسم تا رسیدن به سبک شخصی
منصور قندریز در آثارش صادق است، او مرحله تجربه اندوزی آکادمیک و تقلید از شیوه های امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم را به سرعت پیمود و در مجموعه پرده هایی چون اسب ها تحت تاثیر نقاشی قدیم چینی قرار گرفت و این مرحلهی گذار به سبک شخصی او بود که تحت تاثیر آثار هنری ماتیس و نگارگری ایرانی شکل گرفت. در این آثار که به راستی زیبایی خیره کننده ای دارند، آنچه عیان است ماحصل تلفیق سنت ایرانی نگارگری و مدرنیسم غربی میباشد. از بارزترین مشخصههای این دوره، بهرهگیری از رنگ های تخت و روشن با خط هایی شکلساز و نرم و پیکره های بلند قامت و کوچک سر در جامگان ساده و خشن روستایی هستند که رفته رفته بیشتر رنگ و بوی اساطیری بر خود گرفته و مضمون های راز آمیز و کهن در کار های او پدیدار گشت ( گرچه به سادگی و کمی انتزاع گرایید ).
اقامت در تهران و آموزش در هنرکده تزیینی جو بینال ها و گرایش شماری از هنرمندان آن دوره و همچنین نظریه های غرب زدگی روشنفکران و نویسندگان ایرانی آن زمان همچون آل احمد و داریوش شایگان زمینه ساز ایجاد تحرکاتی شد که سقاخانه نام گرفت.
مکتب سقاخانه
مکتب سقاخانه جریانی هنری بود که در دههٔ ۱۳۴۰ شمسی با استفاده از عنصرهایی از هنر مدرن و برخی از عنصرهای تزیینی هنرهای سنتی و دینی در ایران شکل گرفت. در جریان نوسازی ایران و درگیریهای سنت گرایان و هواخواهان مدرنیته، عدهای از هنرمندان نوآور، مکتب جدیدی را بنیان نهادند که تأثیر شگرفی بر دگرگونیهای هنر نوگرای ایران و حتی نوآوریهای عرصه خوشنویسی از خود باقی گذاشت. این مکتب یا جنبش هنری بعدها بهنام مکتب سقاخانه شهرت یافت.
به سبب طرح این مهمترین سبک هنر نوگرای ایران، نام کریم امامی نیز ماندگار شده است. به احتمال زیاد او این اصطلاح را نخستین بار در حدود سال ۱۳۴۱ به کار برد. در نوشتاری با نام «یک مکتب نو ایرانی» (ژوئن ۱۹۶۳) در روزنامه کیهان اینترنشنال امامی پس از برشمردن هنرمندهایی مشهور و تثبیتشده، به معرفی «چهار جوان میپردازد که بر تارک آخرین و قدرتمندترین جریان نقاشی ایران میدرخشند». او در معرفی این مکتب چندان روشن سخن نمیگوید بهجز اینکه بهطور مشخص از این گروه چهار نفره نام میبرد که همه همچون خود امامی، دانشجو یا آموزگار مدرسه تازه بازشدهٔ هنرکده هنرهای تزیینی (۱۹۶۱) بودهاند.
بهجز حسین زندهرودی که امامی او را بارها بهعنوان رهبر گروه نام میبرد، عضوهای مکتب عبارتاند از: فرامرز پیلآرام وبهزاد گلپایگانی و منصور قندریز و پرویز تناولی و بعد ها ناصر اویسی و ژازه تباتبایی نیز به آن پیوستند؛ البته لازم به ذکر است که مسعود عربشاهی علی رغم شباهت زیاد آثارش اما هیچگاه خود را پیرو این جنبش ندانسته است.
این هنرمندان در جستجوی تعریف دوبارهای از زیباییهای ملی و سنتی برآمدند؛ یا به بیانی دیگر این هنرمندان با عشق به زوایای فرهنگ ملی و نگاهی گسترده به فرهنگ جهانی به فکر افتادند که مکتبی ملی- بینالمللی تأسیس کنند و حتی شاید بدون تمهیدی اولیه و به صورتی طبیعی به سوی تأسیس مکتب فوق کشانده شدند رویکرد اینان به اشیاء و عناصر بصری محیط اطراف زندگی مردم که در سقاخانه و زیارتگاهها و اماکن مذهبی وجود داشت، باعث شد که از این اشیاء در فضای معاصر تعریف مجددی بهعمل آید و در ساماندهی تازه و بدیعی، به مکتبی جدید و قابل قبول و سرشار از نوآوری تبدیل شود.
سقاخانه منصور قندریز را به مسیر تازه ای کشانید و پس از این نقش پردازی در آثار او اهمیت بیشتری یافت و خصلت بدوی نقاشی اش آشکار تر شد.در نخستین آثار شکل های نیمه انتزاعی انسان، پرنده، خورشید، شمشیر و سپر، آمیخته با نقوش هندسی تکرار شونده، فضای محدود شده در حاشیه را پر کرده است و بعد ها عناصر پیکر نما جای به صور هندسی ساده تر و صریح تر می دهند ، اما به ندرت نقاشی هایش به مرز انتزاع و یا فراتر از آن می رسند، قندریز همواره بر ارزش های زیبایی شناختی ملی و ایرانی و سنت تصویری ایرانی تاکید می ورزید و شاید همین ویژگی بود که او را از صورتگرایی محض دور می ساخت.
متاسفانه مرگ نابهنگام او وجود چنین هنرمند با ارزشی را از نسل جدید دریغ کرد و با گذشت بیش از پنجاه سال از مرگ او کمتر نمایشگاهی از نقاشی های او بر پا شده است که باعث شده نام چنین گوهر با ارزشی را کمتر شنیده شود.
منابع
دایره العمارف هنر /رویین پاکباز
نود سال نوآوری در هنر تجسمی ایران /جواد مجابی
هنر معاصر ایران /حمید کشمیر شکن
نشریه حرفه هنرمند شماره ۵۷