قطار مى رود ولى هر یک از مسافرانش به “انتظار” کسى یا چیزى به گِل نشسته اند. انتظار تنها واژه اى است که واگن هاى درجه یک، دو و سه را به هم پیوند مى دهد. پیرمرد درون واگن درجه یک، تکیه زده به عصایش به دنبال چشم انداز جدیدى در آن سو است و در انتظار پاسخ به این سوال که آیا سفر بعدى اجل مهلت سوار شدن به قطار را به او مى دهد یا نه. دختر جوان در میان چشم انداز بیرون قطار منتظر نیست؛ جوانتر از این حرف هاست که نا امید باشد. امید را در میان خبرهاى روزنامه جستجو مى کند. مرد با کلاه مشکى انگار سال هاى زیادى انتظار کشیده و بالاخره او را در میان خیالاتش پیدا کرده است. از هر فرصت، غنیمتى براى مکالمه اى بى صدا با او مى سازد. زن کنار پنجره انتظار اتفاقى نو، شاید بر سر همین پیچ بعدى را مى کشد. پیچ رد مى شود و اتفاق جدیدى نمى افتد.
اونوره دومیه (١٨٠٨–١٨٧٩م) نقاش،کاریکاتوریست، چاپگر و مجسمه ساز فرانسوی است که در آثارش ما را با گوشه ای از جامعه فرانسه قرن ۱۹ آشنا می کند. تصاویر یک سفر با قطار درون واگن های درجه یک، دو و سه توسط دومیه تضاد طبقاتی در زندگی صنعتی شده فرانسوی را با زبان تصویری شیرین نمایش می دهد.
در واگن درجه دو، مرد از پنجره در آسمان به انتظار، چوب خطى با ابرها میکشد. زن در انتظار صدایى است تا او را از به خواب زدنش، بیدار کند. مرد با کلاه مشکى میداند انتظار عظیمى دارد و همیشه ادامه دارد و کسى که باید، نمی آید. مردى که از سرما در خود فرو رفته، به خیال رفته اش تکیه داده و منتظر است شاید به جاى خالى اش برگردد.