استیتمنت به مثابه کالا
رمز ماندگاری یک متن تبدیل شدن آن به تصویر در ذهن مخاطب است. همانطور که تمام متن و نوشته های ماندگار پر از تصاویر ذهنی هستند؛ این در حالی است که این روزها در روندی وارونه، تلاش زیادی از جانب ارائه دهندگان آثار هنری صورت میگیرد تا تصاویر خود را با استفاده از متن در ذهن مخاطب ماندگار سازند. نتیجه این میشود که استیتمنت هایشان شعرالفاظی هستند که نیازی به معنی ندارند. متاسفانه با رویکردی که پیش گرفتهاند بیش از پیش بر مد شدگی این قبیل استیتمنت ها صحه گذاشته میشود. در تعبیری دیگر، این مدشدگی نشان از کالا شدگی آن ها دارد. کالایی مصرفی که در این روزها به نوعی سوء مصرف در بین جامعه هنرمندان بدل شده است. وجود استیتمنت و یا معادل اشتباه آن “بیانیه” برای فهم بهتر اثر است نه سوق اثر به سمت گنگی و نامفهومی بیشتر؛ اتفاقا شیک بودگی این بیانیه های گنگ نشان از آن دارد که ما خواهان هرآنچه که فهمیده نمیشود هستیم! برچسب قرمز رنگی هم که توسط خود کوروش مینا یعقوب زیر یک قاب خالی چسبانده شده بود، گواه همین موضوع است.
در استیتمنت نمایشگاه کوروش مینا یعقوب آمده بود:
این روزها شهر را نمایشگاه های زیادی با آثار تو خالی و استیتمنت های گنگ و نامفهوم محاصره کرده اند. نمایشگاه حاضر در گالری علیها اعتراضی است علیه این روند ضد هنری و تلاشی است برای به چالش کشیدن جسارت مخاطب برای باور کردن شعور شخصی خود. امیدوارم روزی فرا برسد که آگاهی نه فقط در کتاب های خاک خورده, بلکه در دل شهر, کوچه به کوچه, خانه به خانه جریان داشته باشد. آرزوی من به عنوان یک منتقد هنری این است که بیننده آثاری اصیل وخالص باشم و باور دارم که هنر, تنها عنصر انسانی زمان است.