ژازه تباتبایی ( طباطبایی) متولد ۱۳۰۹ در تهران است. نقاش ، شاعر ، مجسمه ساز و گالری دار ایرانی بود.
او «نگارخانه هنر جدید» را که اولین نگارخانه ایران و یکی از مراکز فرهنگی مهم زمان خود بود تأسیس کرد. او نام خود را از علی به ژازه تغییر می دهد و در امضایش از لفظ (( تباتبا ای )) استفاده می کرد. کسانی که با او سر و کار داشته اند همیشه گفته اند که او هیچگاه خوش نداشت راجع به نام او و سن او سوالی پرسیده شود و در پاسخ به این سوال که کلمه ژازه به چه معناست همواره می گفته است:ژازه یعنی من . محمد حسن حامدی در گالری شهریور روزی برایم گفت: که پس از مرگ ژازه در کتابخانه او یک کتاب فرهنگ لغات قدیمی یافتم کنجکاو شدم که شاید در آن بتوانم معنی نام ژازه را بیابم ، در آن چیزی چاپ نشده بود اما خود ژازه در فهرست ((ژ)) با خودکار نام خودش را نوشته بود و در مقابل قید کرده بود یکی از بزرگترین هنرمندان معاصر ایران.
اما آنچه این هنرمند ایرانی را مهم می کند بی شک نامش نیست،بلکه فعالیت های هنری او علل خصوص در کسوت یک نقاش و مجسمه ساز است عده ای از صاحب نظران ژازه تباتبایی را پیرو جنبش هنری سقاخانه در ایران می دانند. ژازه تباتبایی در آثارش با بهره از نقوش و فرم های سنتی ایرانی در کاشیهای لعاب دار مساجد قرون هفتم و هشتم هجری شمسی پیکره های شیر_زنان که بسیار صورتشان شبیه به زنان نقاشی های قاجاری است و استفاده از خورشید خانم در آثار نقاشی اش به یک شخصی سازی آگاهانه رسیده است هرچند ممکن هست در مواردی که کم هم نیست آثارش با نقاشی های ناصر اویسی اشتباه گرفته شود،
ژازه دارای خلق و خوی خاص هنرمندانه خود بود. بسیار حساس و لطیف بود و این لطاف طبع به وضوح در آثارش مشخص است. آنچه در دنیای اسطوره می گذرد برای تباتبایی اهمیت داشته است، ژازه با خلق دوباره اسطوره پر بار تر سخن می گوید او در آثارش سخن از چیزی میگوید که انسان امروزی قادر به بیان آن نیست ، هنر ژازه در حقیقت واکنش به ساحت روانی او و اعتراض به پوچی زندگی امروز بشر اشت ، به واقع اگر او زن را در قامت پرنده به تصویر می کشد ، آن پرنده ریشه در سنت های سرامیک کاری اسلامی دارد ، و هدف از چنین آثاری نمایاندن اسارت آن زن می باشد که باید از این اسارت رهایی یابد.ژازه تباتبایی در نقاشی هایش فرم را مطیع رنگ می کند و با دیدن رنگ های آثارش می توان پی به جهان بینی او برد . آثار او به نوعی تداعی کننده اشعارش می باشند، و نقاشی هایش بازتاب نزدیکی از صداهای دور و قدیمی است نقاشی های او بقای دوباره افسانه ها ، شعر ها و دور نمایی از جنگ و صلح های انسان هاست که پیش از ما می زیستند و بعد از ما خواهند زیست.
ژازه باور به هنر داشت و هنرمند را مانند کارخانه ای میدید که می تواند هرچیزی تولید کند ، او نخستین کتابش را در دوازده سالگی نوشته و همزمان با آن نقاشی کرده همزمان در چند رشته درس خوانده است و دیپلم های متعددی گرفته و همزمان مجوز استودیو فیلمبرداری اش را گرفته و چندتایی فیلم ساخته است ، او برای یادگیری مجسمه سازی وارد دانشگاه شد اما نقاشی آموخت با مدرک اقتصاد رفت دانشگاه اقتصاد کارگردانی یاد گرفت بر طبق گفته خودش : عقیده داشتم که هنرمند یکی است،اما هنر ها مختلف است، جوهر هنری داشته باشی با اتکا به آن می توانی در رشته های مختلف هنری فعالیت کنی
اما آنچه ژازه را شناخته شده کرد مجسمه هایش بود مجسمه هایی که نهفته در صنعت بودند همچون دیوانی خوابیده در غار که ژازه آنهارا از خواب بیدار کرده و به کالبد بی جانشان روح دمیده او با قطعات ماشین و قطعات صنعتی آثاری خلق کرد که پیش از او چنین چیزی نبوده است در این بین او پیشرو ترین هنرمندان روزگار خود بوده است او با ترکیب قطعات فلزی احجامی آشنا برای ما خلق کرده است که یادآور گدایان و مطربان و روستاییان و ولگردان شهری هست که در زندگی عادی با آنان مواجه هستیم مجسمه های او از دل افسانه و تاریخ می آیند و بهسوی آینده می روند آینده ای بسیار پیسرفته و ماورای تصور هر انسانی. این آفریده های حجمی هم در برابر عادات و شکل های طبیعی قد بر می افزارند. طبیعت را بشر نیافریده بلکه در آن تصرف کرده است تغییر داده و جایی منهدم کرده ، اما ماشین را بشر آفریده و ساخته است که شکل ظاهریش تابع کارکرد آن است. اگر مجسمه ای هم از این قطعات ساخته و ترکیب شود، شایسته تر آن که تابع قواعد نا منتظر باشد … ژازه این کار را کرده است. در سازه های فضایی اش ، تصورات و بازتاب های ذهنی انسان امروز را در قلمرو ساخته های بشری ، که از ژرفای ذره تا بسیط کهکشان تلاطم دارد ، تجسم بخشیده است.
ژاز تباتبایی ماهرانه آنچه که ذاتاً فاصله زیادی با هنر دارد را به هنری فاخر و جدی تبدیل میکند. دنیای مجسمههای عجیب او را معمولاً با آثاری از این دست میشناسیم. آثاری که در خلق آنها راه اندیشمندانهای از عدم تا حضور طی شده است. تکههای بیمصرف و از کارافتادهای که اجزاء این مجسمه دونفره را تشکیل دادهاند، از ذهن خلاق هنرمند جان و شخصیت گرفته و حاصل تلاشهای او و نگاه جستوجوگرش به اشیاء و آهنآلات قراضه است. اجزایی که روزی بخشی از پیکره ماشینآلات صنعتی بودهاند، اکنون و برای همیشه پیکره این مجسمهها، زوج خندانی که در برابر ما عشق و محبت را به نمایش میگذارند، را شکل دادهاند. ژازه با خلق این آثار، نشان میدهد که مرز باریکی بین هنر و غیر هنر وجود دارد. در قبال نگاه مهربان این مجسمههای خوشروی ژازه تباتبایی، انگار باید سلامشان را پاسخ داد و به آنها خوشآمد گفت. خوشآمدنی به دنیای آرمانی هنرمند، که گاه جسم سرد و بیروحی در آن به جذبهای پر شور بدل میشود.
با اینکه مجسمهسازی در هنر ایران سابقه چندانی ندارد، اما ژازه تباتبایی به تنهایی سهم قابل توجهی در جریانسازی مجسمهسازی نوگرای ایران دارد. در واقع پس از تجارب نئوکلاسیک ابوالحسن صدیقی و نگاه واقعگرایانه علیاکبر صنعتی به مجسمه، پرویز تناولی، ژازه تباتبایی و لیلیت تریان را باید از شاخصترین پیشگامان مجسمهسازی مدرن ایران به شمار آورد. بیش از هر ویژگی دیگر، آنچه در مورد تباتبایی میتوان اظهار داشت، تجربه هنر بازیافت و اسمبلاژ (سرهمسازی) است. ژازه خوب میداند چگونه تکهپارههایی از آهنآلات دورریز را همچون مجسمههای پیش رو، اینچنین با ذوق و قریحه طنز و بسیار عاشقانه در جوار هم نشان دهد. در مجسمهسازی معاصر ایران، تنها اوست که مهرهای را به جای لب، چرخدندهای را به جای کمر و تسمهای را به جای مو مینشاند تا ما باور کنیم که در ورای این ظاهر سخت، روحی نجیب و مهربان همراه با نگاهی طنزآلود و خوشقریحه آرمیده است.
ژازه تباتبایی رمز آفرینش ماندگار در هنر را به خوبی میشناخت، برای همین میتوان وی را از خلاقترین هنرمندان نوگرای ایران به شمار آورد که فعل آفرینندگی را به بارزترین شکل ممکن در آثار خود به منصه ظهور رسانده است. خلاقیت، نبوغ و روحیه حیاتبخش ژازه، از نخستین سالهای فعالیت هنریاش و نیز از تنوع کاری او قابل دریافت است؛ یعنی از همان سال ۱۳۲۰ که به گفته وی، نخستین مجسمه را میسازد. وی ساخت مجسمه را ادامه میدهد، ولی عمل ساختن حجم به تنهایی روح سیال، تجربهدوست و سرشار ازتصویر او را سیراب نمیکند. برای همین نقاشی میکشد، داستان مینویسد، شعر میسراید و زمانی «گالری هنر جدید» را در تهران تأسیس میکند تا علاوه بر خلق مستقیم اثر هنری، نقشی مهم در جریان هنر تجسمی معاصر و فراهم کردن امکان نمایش تولیدات این عرصه داشته باشد.
در دستهبندیها و سبکشناسی هنر مدرن ایران، چندان ساده نیست که آثار ژازه را به سبک مشخصی منسوب کنیم، گو اینکه برخی مورخان هنر او را به جنبش سقاخانه منسوب میکنند. استقلال فکری ژازه، پرهیز از کلیشهسازی و دوری از دیسیپلینها، سبکها و مرامهای تعریفشده در مدرنیسم ایرانی، او را هنرمندی مستقل و دارای سبک شخصی معرفی کرده است. نقاشیها و مجسمههای ژازه تعلق خاطر او را به ادبیات و هنر فولکلوریک ایران و نمادهایی چون شیر و خورشید و پرندهها نشان میدهد. به طور کلی جوهره وجودی ژازه مترادف است با تجربههای ناب توأم با شاعرانگی.
بهروز دارش به جهات مذکور ژازه تباتبایی را موثرترین مجسمه ساز دوران مدرنیتهی ایران میداند. و درباره او می گوید :
۱ ژازه تباتبایی اصالت ماده را که تا آن زمان بر مجسمه سازی ایران حاکمیت داشته استبا آفریدن آثارش زیر سوال میبرد.ژازه تباتبایی با به کار گیری لوازم از کارافتاده و دست دوم ماشین ها و غیره دست به آفرینش آثاری میزند که امروزه بعد از گذشت سالیان،به عنوان آثار معتبر و ماندگار این حرفه تلقی میکردند. ژازه بدین طریق و به طور ضمنی، گشایندهی راه و طریقی در مجسمه سازی ایران میشود که با هر ماده ای میتوان اقدام به آفرینش هنری نمود و آنچه در این پروسه اهمیت دارد ایدهی هنرمندانه میباشد، نه ماده.
۲: ژازه تباتبایی فاقد مهارت های دست متداول در دوران خوJazeh Tabatabaiد و به کارگیری آنها در آفرینش هنری بوده و لذا آنچه برای هنرمند در درجهی اهمیت قرار دارد ایدهی هنرمندانه است که بر اساس تخیلات و تصورات و حالت های روانی-اجتماعی و وجودی هنرمند رخ میدهد که عینیت یافتن آنها میتواند به وسیلهی خود هنرمند یا شخص دیگری در چارچوب تخیلات و ایده های هنرمند انجام پذیرد. به عبارت دیگر کلیهی آثار ژازه تباتبایی بر اساس ایدهی اولیهی وی و با مهارت جوشکاری آقا مصطفی(همکار و جوشکار ژازه تباتبایی) صورت میگیرد که بدین ترتیب دستان هنرمند نقش اساسی در آفرینش آثار وی نداشته است. در اینجا هنرمند مهارتهای دست را در آفرینش اثر هنری زیر سوال برده و مانند هنر عکاسی به ایده و انتخاب هنرمندانه اصالت داده و مورد اهمیت قرار میدهد و از این طریق تحولی عظیم در مجسمه سازی ایرانی حاصل میگردد که تا آن زمانی چندان مورد توجه و عمل نبوده است.
۳: ژازه تباتبایی در پروسهی آفرینش مجسمههای خود رابطهی متداول،حاکم و یکسویه بین سوژه و ابژه را دگرگون نموده و در مراحلی از آفرینش هنری خود به ابژه های هنری(لوازم یدکی فرسوده) به عنوان یک موجود زنده مینگرد و این در حالتی است که به لوازم ریخته شده در اطراف خود مینگرد و از میان آنها و در ارتباط با سایر ابژههای موجود، ابژهی مناسب را برای جوشکاری در محل مورد نظر انتخاب نموده و آن را به همکار جوشکار خود پیشنهاد مینماید.( چه اگر این ابژهها نبودند انتخاب دیگری صورت میگرفت و اثری دیگر آفریده میشد). آنچه در این پروسه رخ میدهد این است که روش مورد عمل هنرمند و رابطهی یکسویه بین سوژه و ابژه خاتمه داده و انتخاب ابژهها تحت تاثیر حضور آنها در یک فضای میانهی سوژه و ابژه رخ میدهد و هنرمند در این فضای مشترک دست به انتخاب میزند و به ترتیبی تحت تاثیر ابژه های موجود قرار میگیرد. به نظر این رخداد، یعنی دگرگونی رابطه ی سوژه و ابژه، امروزی ترین و مهمترین دست آورد ژازه تباتبایی برای هنر مجسمهسازی ایران است.
ژازه در سالهای اخیر عمرش در کشور اسپانیا زندگی میکرد و اوقات کمی از سال در ایران بود. وی در ۲۰ بهمن ۱۳۸۶ در سن ۷۷ سالگی دربیمارستان آتیه تهران درگذشت.