کاش به جای این که به عادت تازه فضاهای مجازی عکس داریوش شایگان را پروفایل کنیم، حالا که حوصله خواندن کتاب هایش را نداریم، حداقل در این حداقلی نظریه پایه او کمی تعمق می کردیم:
به نظر داریوش شایگان ما بسیاری از مفاهیم تفکر غربی را ناآگاهانه و «بیچون و چرا و بدون دید تحلیلی و تاریخی میپذیریم» و درباره ی آنها پرسش نمیکنیم. خاطره قومی ما رو به زوال است. ما دچار توهم مضاعف هستیم، چرا که از یک سوی میپنداریم که ماهیت تفکر غربی را شناخته و میتوانیم عناصری از آن را برگزینیم که با میراث فرهنگی ما سازگار است، و از سوی دیگر «گمان میکنیم که هویت فرهنگی خود را حفظ میکنیم»، در حالی که خاطره قومی ما تاب مقاومت در برابر تفکر غربی را ندارد. این توهم مضاعف به دو صورت بروز میکند:۱. غربزدگی ۲. بیگانگی از خود.
در حوزه فرهنگ و هنر می توانم مثال های متعددی بیاورم که مصداق این کج فهمی ماست از نسبت با غرب و نظریات غربی یا درک از خودی خود. با فرهنگی که از این کج راهه به عاریه گرفتیم و به جای آن که گره گشای این کلاف پیچ در پیچ باشد گره ای کور و بسته شد در این سفره مهمانی گرگ ها.
نگارنده: سعید فلاحفر