گلیچ‌های پلتفرم۱۰۱ در نبش کوچه کندوان

وقتی از درب دلبر سفید رنگ ساختمان صد ساله بنیاد پژمان در نبش کوچه کندوان وارد می‌شویم، صدای موسیقی الکترونیک انقطاع شده و در ادامه تصاویر متحرک گلیچ، ما را وارد فضایی نوین می کند. بر روی دیوار سالن بزرگ همکف ساختمان، گلیچ‌ویدئو آرت های تعدادی از آرتیست های پلتفرم۱۰۱ پشت سر هم نمایش داده می‌شود و مخاطبان پشت به پنجره دلبر چوبی سفید ساختمان قدیمی وارد دنیای سیاه و سفید گلیچ می‌شوند. 

با پایین رفتن از پله های مارپیچ ساختمان قدیمی، هر چه بیشتر از هیاهوی دنیای بیرون در مرکز شهر تهران جدا‌ می‌شویم و خود را میان دنیای نور و نویز گم‌ می‌کنیم. می‌توان یک ساعت تمام، گلیچ ویدئوهای مختلف را دید و تکیه زده به دیوار سفید رنگ ساختمان کندوان با این خلاقیت جدید همراه شد.گلیچ از انقطاع، ریزش و پیکسل در تصویر حکایت دارد و ویدئوآرتیست از این تکنیک ها برای خلق ویدئو و انتقال آن چه در ذهن دارد استفاده می کند.

در سومین دوره پلتفرم۱۰۱ با مشارکت آرت ریسرچر، استودیو فاموری و گروه الف، محمدعلی فاموری ویدئوآرت های ۲۷ ویدئو آرتیست بین‌المللی را در قالب نمایشگاهی با عنوان «گلیچ؛ زیبایی‌شناسی پیکسل» در ساختمان کندوان جمع‌آوری کرده است. نمایشگاه یک استیمنت کلی دارد که در آن کیوریتور زیبایی‌شناسی گلیچ و پیکسل را برای ما تشریح می‌کند. در متن استیتمنت آمده است که: ایهام شکل گرفته در زبان گلیچ دو کارکرد و ماهیت مستقل را دنبال می کند؛ از سویی پیکسل را به عنوان کوچکترین عنصر سازنده تصویر دیجیتال، صاحب هویتی مستقل و بیان زیبایی شناسانه جداگانه ای می کند و از سوی دیگر این امکان را برای مخاطب مهیا می کند که در تصویر مختل و تخریب شده، دست به تصویر سازی بزند و در برداشت زیبایی شناسانه مشارکتی فعال داشته باشد.

فاموری در ادامه استیتمنت اضافه می‌کند که: زیبایی شناسی عنصر پیکسل در هنر گلیچ،حاوی زبان مخصوص به خود وگفتمانی است که ‌موید حرکت از کل به جز و متعاقبا جز به کل باشد و در این چرخه دست به بازخوانی پیکسل به عنوان عنصری مستقل بزند. در این مسیر هنرمند گلیچ به دور از جهان بینی عموم نسبت به مقوله ی نویز ،برای شناساندن ارزش و هویت پیکسل دست به خلق اثر می زند تا بتواند زبان و دیدگاه زیبایی شناسانه نسبت به پیکسل را در ذهن ما،وادار به بازخوانی دوباره نماید. تضاد های ساختاری و شباهت های ظاهری میان زبان پیکسل و زبان های تصویری پیش از ان باعث شده است که هنرمند گلیچ برای امتداد حیات زبان خود از تمامی امکانات موجود و استراتژی های زبان تصویری،متناسب با منطق عملی و ساختار انقلاب تکنولوژی استفاده کند.

عکس از نیما منصوری

هر یک از ویدئوآرتیست های نمایشگاه گروهی «گلیچ؛ زیبایی شناسی پیکسل» برای گلیچ ویدئوهای خود استیتمنت اختصاصی خود را دارند. تعدادی از این آرتیست استیتمنت ها را در ادامه بررسی می‌کنیم.

محمد علی فاموری مدیر هنری، هنرمند چند رسانه ای، طراح گرافیک و کیورتور است. او دانش آموخته مقطع کارشناسی عکاسی از دانشگاه هنر تهران و کارشناسی ارشد مدیریت فرهنگی از واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی است. فاموری از سال ۱۳۸۵ تجربه حضور در بیش از ۳۰ نمایشگاه گروهی و انفرادی بین المللی را دارد. او در کارهایش به جست و جوی معنای سمبولیک اعداد، امر متعالی، تجربه های عرفانی هیپنوتیز با تلفیقی از هنر بصری و هنر رسانه های جدید می باشد.در آرتیست استیتمنت گلیچ ویدئوآرت فاموری آمده است که: نظریه سه مرحله ای پرورش و کمال و تباهی فرهنگ هگل، این گونه می گوید: “هرقوم از درون پرورش می یابد، و به تدریج رو به کمال می گذارد و سرانجام سر در تباهی می نهد. مقوله هایی که (برای بیان این مراحل پرورش و کمال و تباهی) به کار می آید، فرهنگ و پرفرهنگی و کژفرهنگی است؛ ولی واژه فرهنگ معنای روشنی را درباره محتوای اساسی روح قومی نمی سازند،‌بلکه مقوله ای صوری است”. فرهنگ، صورت اندیشه است، و هستی آن مدیون توانایی انسان برای فرمانروایی بر خویشتن است، مدیون این امر است که انسان نه تنها از آرزوها و گرایش های (طبیعی) ای پیروی می کند، بلکه می تواند خویشتن دار باشد–پس فرهنگ به معنای ساده عبارت از این که انسان به محتوای (اندیشه) خود خصلت کلی بخشد.

جورج آبارکا کارگردان، عکاس و هنرمند ساکن نیویورک است. کارهای او شامل تبلیغات، تولید موزیک ویدئو، نمایش های تلویزیونی، فیلم های صنعت مد و تولید محتوا است. در استیتمنت اثرش با عنوان «تحول» آمده است که: «ما کیسیتم؟ ما چیستیم؟ آیا این شبیه سازی ای توسط خود ما در آینده است؟ آیا داده واقعا جایگزینی برای سلول زنده میشود؟ هنگامی که طبیعت و داده یکی می شوند و ما در دوره ی تحول زندگی میکنیم. هیچ راه برگشتی وجود ندارد ما بیدار هستیم. هر آنچه که هستیم.»

یانت ویللا مدینا هنرمند نیومدیا، دیجیتال کیوریتور اهل پرو است که در حال حاضر بر روی ویدئو آرت تجربی، هنر صوتی بصری، اینستالیشن های همه جانبه ، تجربه های نو در هنر دیجیتال، واقعیت افزوده، هنر سه بعدی، طراحی برای محیط های واقعیت مجازی و بازی های ویدئویی کار می کند. «تغییر مکان نامعلوم» نام وید‌ئو آرتی است از مدینا که با انیمیشن های معوج و در هم ریخته ساخته شده است. این اثر به شما تلفیقی از حس شناور بودن در انواع نویز‌، حباب ها و آب گلیچ شده را به همراه ضربات،‌ ریتم ها و ترکیبی از ملودی ها را می دهد. در این پروژه ی تجربی از تجزیه کردن مدلهای سه بعدی استفاده شده است.

عکس از نیما منصوری

کریس کُر یک رویاپرداز دیجیتال،‌ هنرمند چندمدیایی و طراح بر اساس شواهد نظری اهل اوکراین است. او علاقمند به روابط میان بخشی بین تکنولوژی، هنر و علوم می باشد و در جست و جوی دائم التغییر واقعیت رایانه ای و تاثیرات آن بر روی بینش انسان ها است. «مرموز» نام ویدئو آرتی از سری کارهای هنری هوش مصنوعی کریس کُر است که در مفهومی بین مکان ها و تعبیر ماشینی می باشد. ایده ای از تعامل شبیه سازی و تئوری های مولتی ورس وجود دارد که می گوید جهان کنونی در اثر یک خطا به وجود آمده است و بخش زیادی از ویژگی های بنیانی واقعیت منحصر به فرد ما بیشتر بر اساس تصادف می باشد. گویی جهان  و هستی یک تاس را به صورت تصادفی پرتاب کرده است. این تجربه ی هوش مصنوعی به مدت یک سال ادامه خواهد داشت و در تلاش برای آشکار سازی گونه های خاص و فوق خاص از بازنمایی های هر هوش مصنوعی قبیله ها می باشد که در اثر تصادفی و خطای  بین دو الگوریتم به وجود آماده است.

هرناندو اوریتا هنرمند چند رشته ای، محقق، طراح و مدیر فرهنگی، با ریشه ای باسکی (شمال اسپانیا) و ملیت پرتغالی است. اورینتا دارای دکترا در رشته ی هنر رسانه دیجیتال است. «تخلف/ تجاوز – رویای پسا انسان» عنوان ویدئوآرت اورینتا است. این ویدئو آرت بازنمایی دیدگاه پسا انسانی از تخلف و تجاوز است. جایی که در آن تخلفات مختلفی از نحوه ی  تجسم  خودمان در  حوزه ی دیجیتال به عنوان شرایط آینده ی انسان ها و ارتباط آنها با رابط ها قرار می گیرد. نگاهی از تخطی مرزهای بین انسان، ماشین و زمان، مکان  به همراه فرم های جدیدی در ساختار کد ها و رمزهای  ارتباطی. نظارت بر هر شخص که ظاهراً ما را به فرآیند شناسایی و کنترل هر موجودی می رساند و میتواند در آینده  به وسیله ای برای سانسور تبدیل شود و استقلال و آزادی هر فرد را از او بگیرد. تجاوز از حوزه آفرینش هایی که جان انسان ها را به خطر می اندازد، به عنوان سلاح های بیولوژیکی که در نهایت به اندازه سلاح های فیزیکی کشنده هستند، مانند بمب هایی که بدون تمایز به کشتن می پردازند و مرگ را در اطراف خود پخش می کنند.

عکس از نیما منصوری

مونیکا  میهالی هنرمند نیومدیا و نقاش اکسپرسونیست انتزاعی مجارستانی ساکن لاهه هلند است. تحصیلات دانشگاهی او در زمینه ی علوم ارتباطات و رسانه است. بیشتر الهامات او برگرفته شده از علومی همچون روان شناسی، فلسفه، تئوری های فیزیک است و این ها اساس و پایه ی طرز تفکر او را شکل می دهند . او ایده هایش را از طریق رابطه ی بین علوم و طبیعت و انسان ها در کارهایش ابراز میکند. ویدئو آرت «نوع دیگری از کد»، از روان شناسی،‌ به ویژه از تئوری های مربوط به ذهن، خودآگاه و ناخودآگاه  الهام گرفته شده است. فلسفه ی پشت کارهای او این است که هر چه بیشتر درکی از ناخداگاه خود داشته باشیم به ما کمک بهتری در درک خودمان و دیگران و جهانی که در آن زندگی می کنیم میدهد. میهالی تصاویر بصری را در یک اینترفیس بر پایه ی نود و سیستم پارتیکل و تلفیقی از کنترل کردن خطا ها ساخته است.

شالالا سلام زاده هنرمند و طراح چند رسانه ای ساکن جمهوری آذربایجان است. سلام زاده در آثار خود به روانشناسی انسان در عصر دیجیتال، فناوری رایانه و مسائل اجتماعی عصر سایبری می پردازد. «محدوده ی نامشخص» عنوان گلیچ ویدئوآرت سلام زاده است. اگر درباره ی نقشه به مفهوم تعامل بین جامعه و محدوده  در دنیای مدرن امروزی صحبت کنیم، ما باید از مفهوم فضای مجازی به عنوان یک مرز جدیدی که انسان ها در آن معاشرت و زندگی میکنند نیز سخن بگوییم. این ویدئو اینستالیشن یک مدل سه بعدی از شهر مجازی ای که وجود خارجی ندارد را به همراه رمزی کردن؟ صفحاتی از لیست دوستان در شبکه های اجتماعی نشان میدهد.  نقشه در گرافیک کامپیوتری اسکنی می باشد که بافت های دنیای واقعی را شبیه سازی میکند.  اما در واقعیتی که وجود خارجی ندارد و عملکردی ندارند درست مثل دوست های غیرواقعی در واقعیت می ماند.

سوتوره هنرمندی آمریکایی است که لایه هایی از احساسات را از طریق انیمیشن، طراحی بازی و حجم‌سازی دیجیتالی خلق و بیان می‌کند. این احساسات هنگام تمرکز بر رابطه بین تصاویر مجازی و واقعی کاملا احساس می‌شوند تا نقاط اتکایی را در محیط‌های جدا از هم تشکیل دهند.

عکس از نیما منصوری

ساباتو ویسکونتی هنرمند و عکاس نیومدیا برزیلی است که در ماساچوست غربی ساکن است. ساباتو در سال ۲۰۰۹ با مدرک علوم سیاسی از کالج امهرست فارغ التحصیل شد و در سال ۲۰۱۱ با کمک یک کارت حافظه معیوب که صفرها را به صورت تصادفی روی فایل های JPEG می نوشت، آزمایش های مربوط به گلیچ را آغاز کرد. از آن زمان، ساباتو به دنبال تجربه گرایی در شیوه‌های تصویربرداری است که توسط فرآیندهای دیجیتال، رسانه‌های ترکیبی، شبکه‌های آنلاین و هوش ماشینی جذب شده‌اند – فناوری‌هایی که همچنین دستگاه‌هایی را برای شرطی‌سازی اجتماعی، نظارت جمعی و سیاست‌های نکروپولیتیک فعال کرده‌اند، از طریق آثاری که وضعیت اسفناک را به تصویر می‌کشند. موضوع در مواجهه با آشفتگی محیطی ناشی از سیستم هایی که برای از کار افتادن و خرابی طراحی شده اند.

فرانکو پالیوف متولد ۱۹۸۸ در آرژانتین و از سال ۲۰۱۷ در برزیل زندگی می کند. او دارای مدرک مهندسی هسته ای است. بخشی از مطالعات او به اشیاء رباتیک تعاملی، چیدمان های هوشمند و بخشی دیگر به ویدئو های سه بعدی شاعرانه او که بر أساس تحول زیستی انسان و ماشین و اعتقادات مذهبی انسان ها خلق کرده متمرکز شده است. در حال حاضر او در زمینه مطالعات انسان شناختی و تاریخی جنسیت در آمریکای لاتین به تحقیق می پردازد. «به دنبال سر» عنوان گلیچ ویدئوآرت پالیوف است. این اثر بیانگر مسیری است که دو کاراکتر اصلی به سوی نقطه ی پایان در حال راه رفتن هستند اما در حرکت خود دچار گلیچ میشوند  و دوباره به صورت ناگهانی به نقطه ی شروع خود باز میگردند.این اثر سمبلی از رسیدن به خدا گاه می باشد،‌همیشه در حال حرکت بودن و اینکه هیچ نقطه ی پایانی در مسیر عرفانی و خودآگاه وجود ندارد حتی اگر مسیر مستقیم مانند این بر سر راه ما قرار داشته باشد.

دی یو ژه آکا دیوفانگ فیلمساز، هنرمند و آهنگساز مستقر در سنگاپور است و در درجه اول به عنوان انیماتور و فیلمساز فعالیت می کند. دیوفانگ از کودکی به هنرهای تجسمی و موسیقی علاقه نشان می داد و همیشه به بیان خلاق گرایش داشت. فعالیت او ایجاد قالب هایی هنری است که مرز بین ژانرهای متفاوت را با ترکیب سبک ها و تکنیک های مختلف و با استفاده از روش های غیر متعارف برای ایجاد چیزی نوآورانه و کاملاً جدید جا به جا کند. او قبل از شروع کار همه مراحل فعالیت خود را تجسم می کند؛ حتی اگر بدون پیشرفت یا با پیشرفت، بینش او تغییر کند. در جست و جوی استفاده از حرکات فرکتال که یک داستان را تعریف کنند اثر دیوفانگ نمایگر تلفیق قدرتمندی از کاربرد فیلمبرداری و پروستژیال دیزاین (‌اسم نرم افزار؟) است.

عکس از نیما منصوری

آرزو رمضانی متولد ۱۳۶۹ در تهران ویژوال آرتیست مقیم لندن است. او فوق لیسانس  تولید انیمیشن از دانشگاه بورنموث انگلستان و دارای فوق لیسانس  کارگردانی انیمیشن از دانشگاه هنر تهران و لیسانس ارتباط تصویری از دانشگاه هنر تهران است. در استیتمنت رمضانی درباره اثر گلیچ ویدئوآرت انیمیشن «کودک درون» آمده است که: در میان کشمش درونی که انسان با خود دارد ما همواره خود را در قبال همه چیز مسئول میدانیم و با درگیر کردن خود میان قوانین و بایدها و نبایدها خود را محدود میکنیم. اگر انسان خطایی کند که از نظر خودش یا دیگران کودکانه بیاید ما خود را بازخواست و سرزنش میکنیم. و همواره عواطف و احساسات خود را حبس می کنیم و از آشکار شدن آنها سر باز میزنیم. در این ویدئو آرت با استفاده از ابژه ای نوستالژیک،عروسک، و گلیچ های انیمیشنی این کشمکش درونی و بازخواست از کودک درون را بازنمایی میکند.

آرش معصوم دانش آموخته‌ی مدیریت فرهنگی و هنری، هنرمند دیجیتال که دوران کودکی خود را تا سن ۱۱ سالگی در بوشهر تحت فرهنگ جنوب ایران گذرانده است. او در سنین جوانی به صورت تخصصی در حوزه تصویربرداری و عکاسی برای آژانس‌های تبلیغاتی کار و در همین حین به صورت خودآموز هنرهای دیجیتال را تجربه کرد. ماهیت انسان مهم ترین دغدغه او برای خلق آثار و حوزه‌ی پژوهشی اوست از همین رو تصمیم گرفت به تحصیل در رشته مدیریت فرهنگی مطالعات در زمینه ماهیت فرهنگی انسان روی بیاورد. تخصص در هنرهای تجسمی و نرم افزارهای طراحی او را مجاب کرد که پس از پایان تحصیل خود در رشته مدیریت فرهنگی و هنری علاوه بر فعالیت در حوزه تبلیغات برای بیان دغدغه‌هایش در حیطه انسان شناسی و طراحی انسان محور دست به خلق چند مجموعه ویدیو آرت بر مبنای کدهای خلاق یا generative code بزند.

رضا فاموری متولد (ایران، تهران،۱۳۷۳) عکاس و کارگردان هنری، فارغ التحصیل کارشناسی عکاسی از دانشگاه هنر و معماری واحد تهران مرکز و دانش آموخته کارشناسی ارشد پژوهش هنر است. علاقه و اشتیاق او به کاوش در باور‌ها و شیوه‌های زیستی در فرهنگ‌ شرق، او را به آن وا داشته تا زیبایی‌های وصف ناپذیر آن میراث غنی و ناشناخته مانده را به همراه مضامین اسطوره شناسی به تصویر بکشد. در آرتیست استیتمنت گلیچ ویدئوآرت فاموری با عنوان «تصعید ۲» آمده است که: در ناخودآگاه آدمی تجسم ابدیت و ازلیت دشوار بوده است، به همین جهت دنیا را محصور بین دو حادثه خلقت و مرگ تصور می‌کنند.در باورهای اسطوره‌ای، جهان شروعی دارد و انجامی. آغاز جهان و آفرینش آن در اساطیر مختلف مخلوق دست خدایان است، و جهان مانند هر مخلوق دیگر، پس از چند صباحی حیات، نابود خواهد شد. اما در پس آن ویرانی آغازی نهفته است. دستیابی به رستگاری و شعور الهی در گرو آن است که هر ذره‌ای در کل این کائنات لایتنهی سلسله‌ای از تولد، زندگی‌و مرگ را سپری کرده تا به حقیقت مطلق الهی پی برده و رستگار شود. در میان خدایان و اساطیر هندی، شیوا الهه‌ی مرگ، خود نیز پس از ویران نمودن همه‌ی جهان‌ها نابودی را با میل تجربه می‌کند چرا که تولد و وجود جهانی دیگر را، در پس مرگ و نیستی این جهان متصور است. این مجموعه ماکروگرافی شده از مجسمه‌های الهه‌ی آفرینش برهما، الهه‌ی ویشنو مظهر زندگی و شیوا خدای مرگ، که تصعید در آن‌ها در حال انجام گیری است، هرکدام از قالب ملموس خود خارج و و به ماورای زمان کشیده می‌شوند و تجسمی هستند از نابودی جایگاه باور‌های اساطیری در ناخودآگاه انسان معاصر امروزی است.

عکس از نیما منصوری

عقیق افخمی (متولد ۱۳۷۵ ،تهران، ایران) دارای لیسانس گرافیک است. او در زمینه ی کارگردانی، عکاسی، گرافیک و طراحی هویت بصری فعالیت می کند. افخمی در اواخر ۲۰۱۷ با کوروش عرفانیان نمایشگاه گروهی Images Stridnet در اتاق برق زیرزمین دستان را برپا کرد. بعد از فعالیت در کنار موزیسین های زیرزمینی در راستای عکس و ویدیو، به تولید محتوا در راستای فشن پرداخت و همچنان فعالیت برای موزیسین ها را نیز ادامه داد. «تشخیص» عنوان ویدئوآرت افخمی است. در استیتمنت او آمده است که: با تکرار و لوپ اتفاقات می توان به شناخت و تشخیص بیشتر رسید .می توان اتفاقات متفاوتی برای لحظه ای که بعد و قبل از لوپ وجود دارد (اما دیده نمی شود) پیش بینی کرد. تشخیص حقیقت از دنیای مجازی، اتفاقی است نشدنی، در این ویدیو کارکتر سعی بر شناخت و تشخیص خود حقیقی اش از تصویرش را دارد اما در یک لوپ گیر کرده و همچنان سردرگم در آن باقی می ماند.

الناز محمدی ویدیو آرتیست ساکن تهران متولد ۱۳۷۲ تهران است. او پس از پایان کارشناسی در رشته ارتباط تصویری با تخصصی که در نرم افزار های سه بعدی و ویدیو داشت دست به تولید چند‌مجموعه ویدیوآرت در باب کشف فضای تاریک درونی انسان زد. در آرتیست استیتمنت محمدی آمده است که: درون آدم ها دنیایی چند وجهی حیات دارد. خوی دیوصفتی وجهی پررنگ و نهفته در این دنیا است. تصویر ذهنی ما از دیو، پهنه ای به وسعت شاهنامه تا دنیای دیزنی را شامل می شود؛ که با کشیدگی و انقطاء در کنتراست بافت تصویری این اثر برای ما نمایان تر میشود. محمدی مخاطب را در خوانش چهره دیوها در چرخش حول محوری مرکزی آزاد گذاشته است. در عین حال هدف خلق این اثر را تخلیه خشم و احساسات درونی شخصی می داند. تاریکی درون هر شخص تصویری به همراه نویز می سازد که قابلیت آیینهگون برای کشف پلیدی خویشتن دارد.

عرفان عشوریون هنرمند رسانه دیجیتال متولد ۱۳۷۴ از اصفهان ایران است. عشوریون هنرمندی است که در زمینه آهنگسازی و اجرای موسیقی با استفاده از ابزارهای دیجیتال ،فعالیت می کند. او با الهام گرفتن از طبیعت، اشکال ارگانیک و پدیده ها مفهوم زوال را در اشکال انتزاعی نشان می دهد. در آرتیست استیتمنت عشوریون آمده است که: زار است که انسان را از یک دنیا به دنیای دیگر که همان جهان فتح است می برد. در جنوب ایران، زار معروف است به باد. شیخ شنگر یکی از خطرناکترینِ بادها است و گمان می رود که کافر باشد. پروژه ی شیخ شنگر روندی از اجرای تئاتر را ارائه می دهد. این کنش متقابل بین اجراکننده به عنوان سایه و حرکات بصری در پشت آن یک فضای فیزیکی مشترک در سه صفحه را نشان می دهد. فقدان فردیت زار یکی از مشخص ترین ویژگی های آنهاست. با این حال، آنها ممکن است با در نظر گرفتن اشکال انسانی به فردیت دست یابند. بنابراین، این روح که گفته می شود صاحب افراد است، به صورت سایه است. رقص مجری به عنوان سایه در سه قاب تبدیل به یک choreography تسخیرشده میشود، که بر سرعت و ریتم حرکات در پس زمینه تاکید می کند. برای بخش صوتی این پروژه بازنماییای کالژ وار از ریتم و آوازها در مراسم زار استفاده شده .که گویی از بین الیههای صوتی یک بخش میل به تسخیر دیگر بخش صدایی را دارد. و این کنش و واکنش تا آخر اثر حفظ میشود و در سایهای مبهم بدون جواب در فضا رها میشود.

عکس از نیما منصوری

محمد عبدالله زاده متولد آذر ۱۳۷۲ شاهرود ایران, فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شاهرود و فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه ازاد اسلامی تهران است.  علاقه ی او به هنر و فناوری، باعث شده است که او به کاوش تقابل بین این دو حوزه بپردازد و فعالیت کند. چندین سال فعالیت در عکاسی و تصویر برداری و رشته تحصیلی در مهندسی فرصتی برایش ایجاد کرد که در زمینه جنریتیو آرت و تبدیل کدهای ریاضی به زبان تصویری را در پیش بگیرد.

نازیلا کریمی بزرگ شده و متولد ایران است. او فارغ التحصیل رشته پژوهش هنراست. که در زمینه هنر های دیجیتال فعالیت دارد و در این حوزه به پژوهش و ترجمه و تالیف کتاب و مقالات و همچنین خلق ویدئو آرت می پردازد. او علاوه بر عکاسی هنری، او در زمینه عکاسی اجتماعی کار می کند. سبک کار او استفاده هوشمندانه از گلیچ طبیعی در زندگی واقعی و سپس ریتم هیپنوتیزم و باور نکردنی از تصاویر و فیلم ها با اثر تکنولوژی دیجیتال است. در استیتمنت کریمی آمده است که: « اورورا » و« همرا » الهه نور و روشنایی. « اورورا » الهه نور و سپیده دم، در افسانه های آسیموف سیاره ای ست که به وسیله انسان های زمینی مسکونی شده، اگر چه ساکنان این سیاره از نسل انسان ها هستند، اما مردم زمین به آن ها بیگانه می گویند. « همرا » الهه روز و تجسم نور و روشنایی است. او قادر به کنترل  سیاره خورشید است.

ندا دست افکن از دوران کودکی به عکاسی علاقمند بود. او فعالیت جدی خود را در زمینه عکاسی از دوران دبیرستان  با سلف پرتره  شروع کرد. پس از خواندن طراحی لباس در دانشگاه او در کارهایش شروع به تلفیق عکاسی، طراحی لباس و کلاژ کرد.  بعد ها با همکاری یکی از دوستان هنرمند خود شروع به ساختن ویدئو آرت کردند. عکاسی برای او‌ راهی برای تخلیه عواطف و احساسات بوده است. او هم اکنون در زمینه طراحی لباس برند خود را راه اندازی کرده است.

پرنیان دنیاری عکاس،‌انیماتور و ویدئو آرتیست متولد ۱۳۷۷ می باشد. او از سن یازده سالگی مسیر هنری خود را با یادگیری پیانو شروع کرد و سپس در دبیرستان و دانشگاه در رشته ی طراحی گرافیک فارغ التحصیل شد. او همچنین در مدرسه ی اینورس در حال گذراندن دوره ی انیمیشن می باشد. او بیشتر زمان خود را به عکاسی می پردازد و به تدریج به انیمیشن دو بعدی و ساخت ویدئو آرت علاقه پیدا کرد. او در پروژه های کوچک و بزرگ مختلفی و به ویژه های با دیگران همکاری های متعددی داشته است. آثار او بیشتر بازتابی از خود او و زندگی شخصی اش می باشد. به عقیده ی دنیاری وسیله و نرم فزار اهمیت زیادی ندارد و او کارهای خود را حتی به وسیله تلفن همراه می سازد.

در آرتیست استیتمنت دست افکن و دنیاری آمده است که: چه خوب چه بد،بعد از مواجه شدن با خود فرو می پاشی! و تصویریی می ماند!  میییرت!چه خوب چه بد!

عکس از نیما منصوری

نیما منصوری ( متولد ۱۳۷۴ – تهران ) از سال  ۱۳۹۵به فعالیت عکاسی حرفهای مشغول به فعالیت می باشد  و در هشت نمایشگاه گروهی شرکت کرده است . از مشخصه های کار او میتوان توجه ویژه به فرم در توسعه ی زیبایی شناسی بصری اشاره کرد. در استیتمنت ویدئوآرت منصوری آمده است که: انسان همواره باز تعریفی از شخصیت خود را در غالب رفتارهای چارچوب شده به جهان پیرامون خود ارائه میدهد که آن رفتارها نیز در تاثییر از بازتاب محیط اطراف انسان در گذر زندگی شکل میگیرد. در دوران مدرنیته و با تسلط رسانهها بر ناخودآگاه انسان و در تقابل با محرکات بیرونی ناشناخته و جدید تر انسان در شناخت و باز تعریف خود و لایههای شخصیتیاش دچار فروریختگی میشود .بازتاب مورو در نوزاد یک پاسخ غیر ارادی به هر محرک بیرونی ناآشنا است. بازتاب مورو  یک احساس ناگهانی سقوط آزاد ایجاد میکند. این احساس میتواند در اثر یک تکان شدید، صدای بلند، یک تماس ناگهانی یا تغییر نور محیط در او ایجاد شود

پریسا پاکضمیر، سی و چهار ساله متولد رشت می باشد. او پس از پایان دوره کارشناسی رشته نرم افزار  به طراحی مد و لباس و اکسسوری روی آورد. او با الهام از طبیعت و استفاده کردن از عنصر گیاهی و رنگ های پاستلی در کارهایش به کار خود ادامه می دهد. در بخش ویدیو آرت نیز نگرش و ایده ساخت ویدیوهایش را هم بر محور علاقمندی های خود و دنیای درگیر آن یعنی مد، طبیعت و استفاده از فرم گیاه در کارهایش انجام داده است. پریسا پاکضمیر پس از شرکت در نمایشگاه گروهی گلیچ آرت – زبان پیکسل در سال ۱۳۹۹ در گالری باوان و با ویدیویی به نام رقص ماشین زیر نور مهتاب که از عنصر چرخ خیاطی به عنوان نمادی از مدرنیته بود بهره برد. و حال نیز از تصاویر آرشیوی رشد (تایم لپس) گل ها برای ساخت ویدیویی در سبک گلیچ آرت به نام گُلیچ آرت استفاده کرده است. در استیتمنت ویدئوآرت پاک ضمیر آمده است که: یی باعث تحریف و تغییر زمینه و بستر تاریخی و جغرافیایست. همچون گیاهیی رشد میییی شود تا به گلییبا تبدیل شود. در این لحظه اییی تاریخ و جغرافیای زمینه و بستر خود را از گذشته و حال تغییر داده است و می تواند آینده ای متفاوت برای آن رقم زند.

رامین سعیدیان (متولد ۱۳۶۲، تهران، ایران) فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد پژوهش‌هنر از دانشکده هنر‌و‌معماری واحد تهران‌جنوب دانشگاه آزاد اسلامی است. پژوهش‌های سعیدیان متمرکز است بر نشانه‌شناسی تصویری و بررسی‌های نظری نشانه‌شناسی مدرن که خوانش یا تاویل متن تصویری را معنا می‌کند. سعیدیان فعالیت‌کیوریتوریال خود را پاییز۱۳۹۶ با مجموعه عکس تاتر کیارش مسیبی با نام «سونات‌زخم» در گالری‌تابستان خانه هنرمندان ایران آغاز کرد.او از مهرماه۱۳۹۸ به عنوان نویسنده مستقل در وبسایت هنرگردی[رسانه هنرهای تجسمی] مشغول فعالیت است. «ده ثانیه از دست رفته» عنوان گلیچ ویدئوآرت سعیدیان است. در آرتیست استیتمنت او آمده است که:  در زندگی دیجیتالی ثانیه هایی از دست می‌روند؛ وقتی تکنولوژی اجازه دخالت انسانی برای رفع مانع را نمی‌دهد و مسیر تعیین شده باید طی شود. گزارش یک اتفاق از دست می‌رود.مرور یک خاطره از دست می‌رود.شنیدن یک خبر از دست می‌رود.نتیجه یک مسابقه از دست می‌رود.لحظه درام یک فیلم از دست می‌رود. و اینجاست که خودت هم به این رالی از دست رفته ها می‌پیوندی.

عکس از نیما منصوری

صادق مجلسی متولد ۱۳۶۸، طراح گرافیک و هنرمند رسانه های جدید که هم اکنون در رشت مستقر است. مجلسی‌ معتقد است نیومدیا آرت، رسانه ای نو برای بیان دیدگاه های نسل جدید است، چون در این رسانه قالب‌های کلاسیک و مدرن با بیانی جدید به سمع و نظر مخاطبین می رسد. در این رسانه که اغلب اوقات با فضای هنر دیجیتال آمیخته است از تکنیک های رایانه برای ساخت اثر استفاده می شود. در استیتمنت مجلسی آمده است که: صداهای هستی در هم تنیین ها همه جا هستند. آیین دیگری است؟ به هر حال بسیاری از پیشرفت‌های ما تأثیر زیادیی آینده دارد. آیا ماشین زمان صدایی دارد؟! شاید صدای آینده بالاخره در یی.

شهاب شاه علی (متولد ۱۳۷۲ ،تهران، ایران) دارای لیسانس سینما است. او در زمینه ی کارگردانی، موشن گرافیک، جلوه های بصری و نیومدیا فعالیت می کند، همچنین از سال ۲۰۱۴ به تدریس در حیطه ی هنر دیجیتال پرداخته است. او در نمایشگاه سالانه ی هنر دیجیتال تهران TADAEX در سال های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ به عنوان هنرمند و عضو تیم اجرایی شرکت کرده است، علاوه بر این در نمایشگاه گروهی Noxte در گالری محسن و همچنین در فستیوال Tehran Sounds Contemporary نیز شرکت کرده است. Vertigo Digital عنوان ویدئوآرت شاه علی است که به معنای سرگ یجه دیجیتالی است، و سرگیجه درگیری بین ترس از زمین خوردن و میل به زمین خوردن است.

شیرین کرمی مفرد (متولد۱۳۶۵، اصفهان، ایران) دانش آموخته کارشناسی معماری است. او تاکنون در چند نمایشگاه گروهی نقاشی شرکت کرده است. «نزدیک تر»  عنوان ویدئوآرت کرمی است. در استیتمنت او آمده است که: گذشتن از میان خط‌خطی‌ها، تو را به دهان و زبان سکوتم، به چشم‌ها و مردمک‌های سخنگویم، به موها و تار‌های آفتاب‌دیده ام نزدیک می‌کند. تو را به من نزدیک تر می‌کند.

عکس از نیما منصوری

تحریریه هنرگردی

نوشته های مشابه

پاسخی بدهید