مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

فرانسیس بیکن

فرانسیس بیکن فیلسوف، سیاست مدار، مخترع، حقوقدان، نویسنده، فعال اجتماعی یا نقاش؟

فرانسیس بیکن متود ۲۶ ژانویه ۱۵۶۱ و فوت شده در ۹ آوریل ۱۶۲۶ است، او فیلسوف، سیاستمدار، دانشمند، حقوقدان و نویسنده انگلیسی بود. بسیاری وی را محور اصلی تحول فکری در قرون وسطی می‌دانند تا جایی که او را از بانیان انقلاب علمی می‌شمارند و پایان سلطه کلیسا بر تفکر را به اندیشه‌های او نسبت می‌دهند.

فرانسیس بیکن معتقد بود که «علم بر انسان و جهان تسلط دارد» و «بر طبیعت نمی‌توان مسلط گشت مگر آنکه از قوانین آن آگاهی یابیم» و در رد اندیشه کلیسا چنین عنوان کرد که «اگر انسان ذهن خود را معطوف به ماده کند در حدود آن کار می‌کند و از حدود ماده تجاوز نمی‌نماید». وی معتقد بود که ادراک ما از حقیقت تنها در همان حدی است که مشاهدات ما اجازه می‌دهد و خارج از حیطه مشاهدات چیزی نمی‌توانیم بدانیم. از نظر او ذهن مسئول یافتن روابط در ماده به وسیله مشاهده و تجربه‌است و میان علم و عمل و مشاهده فرقی نیست. راهی که وی برای رسیدن به بصیرت و ادراک بهتر از جهان پیرامون پیشنهاد می‌کند چنین است: «با کسب دانش طبقه بندی مادیات بر اساس ارزش و اعتبار آن، ذهن خود را از تزویر دور دار» و برای رسیدن به آن باید ذهن را از بت‌هایی که آن را احاطه کرده‌اند رها سازیم.

فرانسیس بیکن

من گاهی کوشیده ام که راجع به نقاشی صحبت کنم، اما سخن گفتن درباره نقاشی و یا نوشتن در مورد آن کاملا تقریبی است. چون نقاشی زبان خودش را دارد و قابل تبدیل به کلمات نیست”/ فرانسیس بیکن

بیکن پشت سطح اصلی بوم نقاشی ، نقاشی کشیده است. پشت بوم به خاطر خشک بودن و اینکه رنگ را به طور کامل جذب نمی کند سطح مورد علاقه او بوده است. هر چند او از پاستل و اکرلیک برای زمینه استفاده کرده ، که اغلب صاف و تخت است ، فیگورها با رنگ روغن ا جرا شده اند، که دیر تر و آهسته تر خشک میشود. این کار تصحیح کردن و تغییر دادن اجزا نقاشی در طول کار را آسان تر میکرد و آزادی عمل بیشتری به او میداد. بیکن با اقسام مختلف قلم مو ها و گاهی با دست خالی یا با تعویض قلم مو با تکه ای پارچه ، اسفنج ، برس مو و حتی با پلوور های کاموایی یا هرچه در لحظه به خودش پیشنهاد می داد ، نقاشی کرده.

“من از همه چیز استفاده می کنم” او به “دیوید سیلوستر” می گوید: ” من از برسهای زمین شور و قلم مو های خشک و هر چیزی از این دست که فکر کنم نقاشان آنها را به کار برده اند ، استفاده می کنم”.در نقاشی های بیکن، قسمت هایی از بعضی تصاویر با اسپری رنگ شده است . در موارد دیگری ، رنگ با تکه ای پارچه و با سرعت گذاشته شده و یا با کمی پرز پلوورهای پشمی یا کمی از خاک کف استودیو مخلوط شده و در بعضی سطح بوم بدون پوشش رها شده است. بیننده میتواند دایره های کوچک رنگ را که با درپوش های لوله های رنگ یا درپوش های قوطی های بی استفاده نازک،در جاهای مختلف نقاشی گذاشته شده اند را تشخیص بدهد. در نقاشی سه لته ای با عنوان “مطالعه سه فیگور در تخت خواب ها” که در سال ۱۹۷۲ نقاشی شده، بیکن حتی از درپوش سطل زباله برای نقاشی کردن خطهای پیچیده به دور فیگورهایی که که روی تخت در حال کشتی گرفتن هستند ، استفاده کرده است

بیکن در اینجا دو چیز را به هم مربوط میکند. نخست ، وقفه های مداومی که در طول پیشرفت کار اتفاق می افتد که باعث تقویت جریان اصلی نقاشی که حتی ممکن است از آن دور شده باشد، می شود. و دوم ، شیوه غیر ارتدکسی کار بر روی نقاشی که با تنوع بخشیدن به بافت و شناساندن عنصر چشمگیر تداخل دید ، باعث جذابیت بخشیدن به تصویر می شود. هنگامی که سیلوستر دلیل استفاده از ابزار بسیار مختلف و بسیار متفاوت را از او پرسید، بیکن پاسخ داد:

من این تمرین ها را برای مجزا کردن آنها از هم انجام می دهم. نیمی از فعالیت نقاشی من سوا کردن آن چیزی است که می توانم به آسانی انجام دهم

به دلایلی بیکن ترجیح میداد که نقاشی هایش در زیر شیشه قرار بگیرند. هم به خاطر محافظت سطح نقاشی از آسیب و هم به خاطر اینکه شیشه فاصله ای بین بیننده و نقاشی ایجاد می کند ، شیشه به بیکن کمک میکرد تا احساس کند نقاشی تمام است و مانع این بشود که نقاشی تغییر بدهد و یا آن را از بین ببرد !!. بالاتر از همه اینها این اثر را دارد که از پریدن رنگها از روی سطح نقاشی جلوگیری می کند و احساس قوی تری از ثبات و پایان پذیری به اثر می بخشد. ” من این احساس را دارم ، برای اینکه من از انواع براق کننده ها (وارنیش ها) یا چیز هایی از این دست استفاده نمی کنم و به خاطر اینکه من به روش خیلی مسطح نقاشی می کنم، شیشه به وحدت بخشیدن به کار و هماهنگ شدن نقاشی کمک می کند.

همچنین به فاصله ای که شیشه بین اثر و بیننده اثر به وجود می آورد علاقه دارم. من دوست دارم که چیزهای درون اثر را تا حد ممکن از بیننده دور کنم.”(سیلوستر، ۱۹۷۸، صفحه ۸۷)

بیکن یک نقاش بود و نه چیز دیگری. او تعداد کمی طراحی، آبرنگ یا گواش انجام داده است و کار چاپی ندارد. او به تهیه پیش طرح برای نقاشی اعتقاد نداشت برای اینکه نگران آن بود که آنها از جذابیت اتفاق هایی که در حین نقاشی کردن پیش می آیند کم کنند . در مقابل او سراسر به الهام های خود انگیخته و ناگهانی وابسته بود. هنگامی که او کار بر روی یک نقاشی را شروع می کرد، واقعا نمی خواست که بداند نهایتا چه چیزی از کار در خواهد آمد. تنش و هیجان نقاشی از درون بی اطمینانی می آید. بیکن تصویری را می خواست که او را شگفت زده همراه خود ببرد.

فیگور و زمینه

شاید تمایز نقاشی های بیکن تضاد بین فیگور و زمینه باشد که در مجموعه نقاشی های او یافت می شود. موضوعات انسانی او سراسر از محیط پیرامون شان که نوعی سن یا دکور سرد و ساکن است ، جدا هستند .در نقاشی های او نوعی بیان بنیادی و استوار از عدم ارتباط انسانها با دنیایی که در آن به سر می برند وجود دارد. واقع گرایی بیکن در بیان این چنین احساس غربت و نا خشنودی , در میان معانی مناسبی که او در نقاشی می جست ، ترکیب شده است.

به جز نقاشی های سری ون گوگ ، پیش زمینه ها و پس زمینه ها ی بیکن بدون ویژگی های خاص، طبیعی و ایستا هستند. جایی که فیگورهای او در حالتی از نوعی عصبیت هستند. بدن های آنها له شده با نیرویی عصبی و رنجور از فشار عصبی مداوم و درد هستند. زمینه تمیزی محیط عمل جراحی را نمایش میدهد که پاکیزگی آن با فعالیت و حضور قاطع انسان آلوده شده باشد.

برخی آثار و نقاشی های فرانسیس بیکن

 

دیدگاهتان را بنویسید