گفتگو با سعید میرزایی و میلاد نبی زاده [گروه چلنجر] به تاریخ دی ماه ۱۳۹۸ به مناسبت چیدمان-پرفورمنس آنها در سومین نمایشگاه گروهی فیگوراتیو با عنوان «روزی که میمون ها عاشق شدند» انجام شد. نمایشگاه «فیگوراتیو» محصول مشترک گالری ایرانشهر و انجمن هنرمندان مجسمه ساز ایران با موضوع بیماری ۲۰ دی تا ۱ بهمن ۱۳۹۸ بر پا شده بود. در استیتمنت گروه چلنجر آمده است که:
بفرمایید مغز نوش جان کنید!
برخورد با بدن در دوران معاصر دیگر آن نگاه آرمانی رنسانسی را تاب نمی آورد، بدن دیگر نه یک کل یکپارچه، که در دوران پست مدرن یک بدن قطعه قطعه، دفرمه و مورد خشونت واقع شده است. از همین رو، بدن و جزء جدایی ناپذیرش، بیماری، در دوران معاصر یک امر سیاسی محسوب می شود؛ بیماری که در طول تاریخ دچار دگردیسی شده-در اساطیر، ضحاک و در اکنون، شرکت های چند ملیتی- اما همواره درون همه ما به زیستش ادامه داده است. آیا بلعیدن سیری ناپذیر همه چیز تا ورطه نابودی، بیماری نیست؟
رامین سعیدیان: یوزف بویس هنرمند آلمانی معتقد بود هنر باید معضلات اجتماعی را در خود بازتاب داده و با ارائه جایگزین مناسب مشکلات جامعه را حل کند،گروه چلنجر فعالیت خود را در راستای این مضمون چگونه ارزیابی می کند؟
سعید میرزایی : در مورد نقل قولی که گفتی با بخش اول آن تا حدی موافقم ،اما فکر نمی کنم ارائه جایگزین در توان هنرمند باشد، ما هم تصمیم گرفتیم با توجه به شرایط ملتهب این روزهای جامعه که بسیار شرایط ویژه ای است (به گمانم ما بر دروازه یک نظم نوین ایستاده ایم) کارهایی در حوزه هنر بینارشته ای انجام بدهیم که به نحوی برخورد -نه بازتاب- با این دوران و مصائبش باشد؛ به قول ویرجینا وولف “هنر قرار نیست نسخه دوم جهان واقعی باشد، از آن خراب شده همان یک نسخه بس است “.
میلاد نبی زاده : به نظر من هیچ جایگزین و تجویزی برای کسی درست نیست و نخواهد بود و تنها شناسایی و درک بهتر و باز کردن صحیح تر موضوع و پرداخت به آن لازم است، حال به آگاهی انجامد یا به تفکر و یا تمسخر ،همین مارا بس.
سعیدیان: پرفورمنس شما مفهوم برخورد انسان با بیماری را چگونه به مخاطب منتقل میکند؟
میرزایی : ما در ابتدا با سه مسئله مواجه بودیم؛ اول مسئله بدن در دوران معاصر و دوم مسئله بیماری که همواره در طول تکامل بشر با انسان همراه بوده است و سوم اینکه چگونه می توانیم یک مواجهه صریح و مستقیم با بدن و بیماری ارائه دهیم.
نبی زاده : ما به عنوان یک تن واحد در لباس هم پوش مخاطبان را دعوت به خوردن مغز موجود می کنیم ،مغزی که تکه ای از بدن یک جاندار است ،وتکیه میزنیم به طمع ودرندگی انسان معاصر که هم چون نیاکانش –ضحاک- نیاز خود را در خوردن تا نابودی ( محیط زیست ،منابع انسانی ، شهوت، تفکر و امثالهم) و سیری ناپذیری می داند.
سعیدیان: از پروسه شکلگیری «روزی که میمونها عاشق شدند» بگویید؟
نبی زاده : روزی هومن جان سلیمی از ما دعوت کرد تا در نمایشگاه فیگوراتیو شرکت کنیم،و ما پذیرفتیم تا اولین اثر نمایشگاهی خود را به صحنه ببریم ،فکرهای زیادی از سرمان گذشت باهم تبادل افکار می کردیم. جلسات زیادی انجام شد،تا به این فکر رسیدیم، مغزی بر میزی در بشقابی با تزئینات ،و مردی نشسته بر صندلی و به تمام محو شده در مغز تصویر کنیم .که این ابتدای مسیر و اتودهای اولیه ما بود .آنقدر فکر وتامل تا این پروژه چنین شکل گرفت.(بسیار مفصل است).
میرزایی : اولش خوب همانطور که میلاد گفت با پیشنهاد هومن شروع شد که برای فراخوان سومین نمایشگاه فیگوراتیو کار ارائه بدهیم، بعد کلی با هم ایده پردازی کردیم که خوب هیچکدام خیلی جفتمان را راضی نمی کرد تا اینکه به ایده سرو بشقاب خوراک مغز رسیدیم، این ایده هر سه مسئله ما را پوشش میداد، بعد در مورد اسم کار با هم صحبت کردیم و اینکه هم نمی خواستیم نام اثر یک ارجاع مستقیم به اثر باشد و هم نه خیلی بی ربط به ماجرا باشد، بعد از آن درباره چیدمان اثر و نحوه حرکاتمان و گفتن جمله ” بفرمایید مغز نوش جان کنید” و … ایده پردازی کردیم تا ماحصلش آن شد.
سعیدیان: گروه چلنجر چگونه شکل گرفت؟
نبی زاده : من و سعید دوستانی ۱۰ ساله هستیم و این دوستی از کلاس طراحی شکل گرفت به استادی شهاب موسوی زاده ،. من هر زمان سعدی را میدیدم از مصاحبت با ایشان به دلیل نزدیکی افکارش و طرز تفکرش و برخورد با موانع و موضوعات جامعه با خودم بسیار به وجد می آمدم تا تصمیم بر آن شد چند کار گروهی انجام دهیم با موضوع های اجتماعی ،فرهنگی و بیشتر سیاسی البته نه با تفکر شهاب موسوی زاده بلکه تفکر معاصر از هنر تا اینکه چنین شد که شد..
میرزایی : خوب ما رفقای قدیمی هستیم، سالهای متمادی با هم در مورد همه چیز حرف زدیم و واقعیتش خیلی خیلی با هم خندیدیم، ما همیشه می خندیدیم و فکر می کنم طی مراوده هایمان نگاهمان به بسیاری مقولات به هم نزدیک شد، البته از ابتدا به خصوص در مورد فرم هنر ذهنیتمان بهم نزدیک بود اما در طی این مدت بیشتر شد تا اینکه در یکی از دیدارهایمان تصمیم گرفتیم شروع کنیم به کار گروهی و ارائه آثار مشترک،که ” روزی که میمونها …” اولینش بود و کلی ایده های دیگر داریم که می خواهیم به مرور اجراییشان کنیم.
سعیدیان: به نظر شما آیا فرم و محتوا لازم و ملزوم یکدیگر هستند؟
میرزایی : از نظر من رابطه فرم و محتوا یک رابطه دیالکتیکی است، طبیعتا محتوای صرف بدون فرم نمی تواند به ظهور برسد و از طرفی فرم هم تابعی از محتوا است یعنی نمی توان یک مسئله جدید را با فرم کهنه بیان کرد.
نبی زاده : نظر من به عنوان هنرمندی که معاصریت را می خواهد به نمایش بگذارد و زندگی کند و خود را در گروه هنرمندان مفهومی می پندارد ،مفهوم را ارجع می دانم ،و اما فرم نیز در بسیاری آثار لازمه رساندن مفهوم درست است پس بستگی به اجرا و اثر دارد.
سعیدیان: ایده طراحی لباس برای پرفورمرها از کجا نشات گرفته است؟
نبی زاده : در تن پوش مشترک ابتدا ما در نظر داشتیم گروه را مستحکم و انسجام را در یکی بودن و واحد بودن نشان دهیم ،به همین دلیل سعی بر آن داشتیم، و بر آن شدیم که تا این مفهوم را با لباسی برای دو نفرمان در نظر بگیریم. اما بعد لباس ما نشانی از خشم ،ترس ،یهودا، گاهی مسیحیان صدر مسیحیت،گاهی آشپزان ضحاک،و گاه دروازبانان جهنم تشبیه شد،…(این ها صحبت های مخاطبین است).
میرزایی : همانطور که می دانید در افسانهها آمده است که ارمایل و گرمایل به جای کشتن دو جوان و پخت غذا برای مارهای ضحاک، یک جوان را رهایی داده و به کوهستان میفرستادند، درباره لباس ما ابتدا به آن دو فکر می کردیم، به اینکه این دوآشپز همان قدر که پارسا هستند و یک جوان را رها می کردند، اما همان قدر قاتل هستند و یکی دیگر می کشتند؛ یعنی ترکیبی از خیر و شر همزمان، و در ضمن اینکه می خواستیم همزمان که دو پیکریم اما یک پیکر واحد یا بهتر بگویم یک موجود مخوف به نظر برسیم، برای همین به فرم گوتیک فکر کردیم، و اینکه می خواستیم حرکاتمان به نوعی بهم درگیر باشد و این ایده ها را با یک طراح لباس مطرح کردیم و او این لباس را برای ما دوخت .
سعیدیان: پرفورمنس به خاطر طبیعتش امری است ناماندگار، برای ثبت اسناد موجودیت آن چه فعالیتهایی در حوزه مصنوعات فیزیکی یا تولیدات تصویری انجام داده اید؟
میرزایی : ما تصمیم گرفتیم برای گروه چلنجر یک صفحه در اینستاگرام با نام Challengeeerrr باز کنیم و در این صفحه برای پروژه هایمان مستند سازی و اطلاع رسانی کنیم، ما در این صفحه حتی در قالب پست هایی پیش زمینه هایی به مخاطبانمان ،برای مواجه شدن با اثر پیش رو می دهیم، درباره چیدمان-پرفورمنس ” روزی که میمونها عاشق شدند” ما علاوه بر این کارها، با یک استودیو جهت ساختن ویدئویی از اجرایمان در روز افتتاحیه نمایشگاه فیگوراتیو صحبت کردیم و آنها در روز افتتاحیه فیلم هایی تهیه کردند که ماحصلش یک ویدئو تقریبا سه دقیقه ای شد و طی صحبت هایی که با مسئولین اجرایی نمایشگاه داشتیم تصمیم بر این شد که در باقی روزهای نمایشگاه این ویدئو در کنار چیدمان اثر پخش شود.
نبی زاده : برای ثبت پرفورم “روزی که میمونها …” در ابتدا عکس هایی از روند و بعد از روند و ثبت رویداد از ایده تا اجرا فیلمی تهیه و تدوین شد که به یادگار وماندگار ،پروژه ما را نگه داری کند، البته لباس هم جز آن است.