مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

فراموشی لحظات زیست شده ؛گفتگو با ترلان تبار

گفتگو با ترلان تبار به تاریخ بهمن ۱۳۹۸ به مناسبت نمایش آثارش در نمایشگاه انفرادی با عنوان «یادزُدودِگی» انجام شد. نمایشگاه نقاشی های «یادزُدودِگی» ۲۷ دی تا ۱۶ بهمن ماه ۱۳۹۸ در فضای پروژه های ۰۰۹۸۲۱ بر پا شد. در استیتمنت تبار آمده است که:

یادزُدودِگی، صورتی از اختلال حافظه است. یادزُدودِگی، ناتوانی در بیاد آوردن کل یا بخشی از تجربه های گذشته است. یادآوری آن چه که زمانی بر ذهن آشکار بوده، تحت فشار ناخودآگاه، دشوارتر می شود.

رامین سعیدیان: به نظر شما مولفه های تاثیرگذار در شکل گیری خاطرات کدام است؟

ترلان تبار: به نظر من ما اختیاری از پیش در شکل‌گیری خاطرات نداریم و پس از شکل‌گیری تنها آن‌ها را به یاد می‌آوریم. اهمیت این لحظه‌های زیست‌شده برای ماست که آن‌ها را به‌یاد می‌آوریم. گاهی لحظه‌ای شاد، گاهی غمگین، گاهی احساس امنیت در یک عصر تابستانی گاهی ترس و اضطراب.

سعیدیان: بر طبق یافته های محققان برای شکل گیری خاطرات به مولفه های زمانی و مکانی نیاز است، مرجع این مولفه ها در آثار شما چیست؟

تبار: زمان و مکان بر هرچیزی قابل اطلاق است. یعنی همین لحظه ما در یک زمان و مکان در حال گفت‌و‌گو هستیم. اشیاء اطراف ما در یک مکان و در زمانی قابل رویت هستند و وجود دارند. آیا این‌ها خاطره هستند؟  تفاوت خاطره با تخت‌خواب که هر دو متئاثر از زمان و مکان هستند را چه چیزی مشخص می‌کند؟ مرجع موئلفه‌های زمانی مکانی در آثارم رجوع به خاطرات دوستان و عکس‌های خانوادگی آن‌هاست.

سعیدیان: الگوهای نشانه شناختی به چه میزان در بازیابی خاطراتی که شما ترسیم کردید موثر هستند؟

تبار: منظور از الگوهای نشانه‌شناختی دقیقاً چیست؟ جواب من به این سوال منفی است و می‌گویم نقشی نداشته‌اند. بیشتر از منظری شخصی،مبتنی بر تجربیات زیسته‌ام و حالات روان‌شناختی کار کردم. نگاهی نزدیک به رویکرد نشانه‌شناسانه مد نظرم نبوده است. اما ممکن است فارغ از نیت من چنین لایه‌هایی هم در کارم وجود داشته باشند.

سعیدیان: مفهوم «یادزُدودِگی» از کجا شکل گرفت؟

تبار: برای جواب به این سوال باید کمی به گذشته برگردم. اتفاقی برایم افتاد و کارگاه نقاشی خودم را از دست دادم. همان‌طور که با دیدن آلبوم عکس‌ها و گشتن خاطرات انگار به دنبال دلیلی برای آن اتفاق می‌گشتم، شروع کردم عکس‌ها را کلاژ کردن و بخش‌هایی را حذف کردم؛ اما چون خاطرات خودم برایم آزاردهنده بود از عکس‌های دوستانم بیشتر استفاده کردم . با داشتن یک جای کوچک و متریالی که کمتر ریخت و پاش داشت مشغول شدم. شاید برای من نوعی تراپی بود. ذره ذره و پیکسلی کار می‌کردم. توی ذهنم «فراموشی» بود اما این‌ها واقعا فراموشی نبود بخش‌هایی بود که زدوده شده بود یا به عمد خودم حذفشان می‌کردم. در نهایت باهمه‌ی حذف کردن برای من هنوز وجود دارند شاید جای خالیشان بیشتر به چشم می‌آید .

سعیدیان: به نظر شما فرم و محتوا لازم و ملزوم یکدیگر هستند؟

تبار: اگر منظورتان این است که هر محتوایی به یک فرم نیاز دارد و هر فرمی به یک محتوا کمی کار فلسفی می‌شود و باید دید فرم چیست و چگونه تعریف‌پذیر است و محتوا چیست و چگونه تعریف‌پذیر است. ارتباط این دو باهم چیست؟ اگر محتوا همان پیام و نیت باشد، پس با تفکر سر و کار داریم. یعنی به چیزی فکر کرده‌ایم و قصد بیان یا بازگو کردنش را داریم. بنابراین با زبان سر و کار داریم.

اگر قائل باشیم که زبان خود یک فرم بیانی است. پس اصولاً نمی‌توان خطی میان فرم و محتوا کشید. اما اگر منظور شما از فرم یکی از فرم‌های بیانی کلاسیک در هنرهای تجسمی است که با متریال و بوم و رنگ و غیره سر و‌کار دارد یعنی بخش مادی اثر هنری، فکر می‌کنم جواب شما با ارجاع به فرمالیست‌ها که در پی حذف هرگونه محتوا از هنر بودند و صرفا تجربه‌ای زیبایی‌شناسانه به واسطه‌ی فرم را دنبال می‌کردند و هم‌چنین در برابر آن‌ها کانسپچوال آرتیست‌ها قرار دارند که سعی در حذف جسمیت و مادیت اثر هنری به سود محتوا داشته‌اند نهفته است.

*دپارتمان عکس مرکز پژوهشگر هنر/ رضا فاموری – نیما منصوری

دیدگاهتان را بنویسید