چندی پیش گالری شلمان میزبان عکسهای صدرا مدی با عنوان “کودک درون، زندان تن” بود. مدی طراح گرافیک، معمار و عکاس بوده و عضو رسمی انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران است. او که متولد ۱۳۶۳ در تهران است، نمایشگاه اخیرش را تقریبا در سکوت خبر برگزار کرد. در زیر خلاصهای از گفت و گو با وی را آوریدهایم:
لطفا در مورد کانسپت مجموعهی “کودک درون، زندان تن “ توضیح دهید؟
این دو نمایشگاه به علت پاره ای از مشکلات به یک نمایشگاه تبدیل و برگزار گردید.
این نمایشگاه شامل ۲ دسته کار می باشد:
مجموعه اول کودک درون که کودکی درون آدم های مختلف در سنین مختلف و موقعیت های گوناگون را با به دهان داشتن پستانکی بسیار ساده نشان میدهد و نکته ای که این مجموعه را متفاوت میکند حس چهره افراد است و اینکه خیلی دنبال این حس بودم و تقریبا هم موفق شدم.
در مجموعه دوم با نام زندان تن سعی در نشان دادن اسارت انسانها در چیزی ناپیدا و فرو رفتن افراد در خودشان و درگیری آنها با خود بدون دخالت جسم خارجی؛ فقط و فقط خودشان، که این درگیری ها شامل حس های خساست، حسادت، کینه و تمام احساساتی که انسان را درگیر کرده.
نمایشگاه فاقد استیتمنت و عکسها فاقد توضیح هستند. علت این امر چیست؟
به نظر من نه در همه اثار ؛ میشود گفت بیشتر آثار مفهومی و متفاوت با ذايقه عوام که در کارهای من بیشتر با آن مواجه میشوید. مهم برداشت های متفاوت اشخاص از آثار هست مهمتر از آن حس آنها همیشه برای من. مهم این بوده که اثر چه خوب چه بد، باید برای حتی چند ثانیه مخاطب رو جلوی اثر نگه داره و اون رو به فکر فرو ببره و هرچه این زمان بیشتر باشه موفقیت من هم بیشتر است.
بعد از این توقف میرویم سراغ خوب یا بد بودن اثر.
یک اثر همیشه نباید خوشایند باشد. همیشه نباید زیبا باشد. از لحاظ دید عامه میتواند خیلی زشت و درد آور باشد یا حتی مخاطب را به گریه انداخته و این هم خوب است و برای من زیبا و اگر مخاطب کارهای من روزی جلوی کارم گریه کرد یا قاه قاه خندید آن روز قطعا روز خیلی موفقیت آمیزی برای من خواهد بود و این فوران احساسات در آثار بعدی بیشتر و بیشتر خواهد بود تا رسیدن من به لحظه ناب حس کردن؛ پس بگذارید مخاطب راحت باشد و هر جور که دوست دارد نگاه کند.
نداشتن عنوان در کنار عکسها باعث میشود هر کس برداشت شخصی خود را از اثر داشته باشد. تا چه اندازه برایتان مهم است که مخاطب با دغدغهی ذهن شما درگیر شود؟
دغدغه ذهن من آدم ها هستند؛ همین و تمام چیز هایی که به نوعی به آنها مربوط میشوند.
اگر مخاظب بخواد با دغدغه های ذهن من آشنا شود باید با من بخندد، داد بکشد، گریه فکر کند.
یادم هست در یک کانسبت تو حوض خانه هنرمندان :
حوضی بود پر از تنگ ماهی و ماجرا از این قرار بود که در داخل هر تنگ یک ماهی بود و حوض تا جایی که تنگ ها آب داشت آب بود ولی ماهی ها در داخل تنگ ها اسیر بودند و قرار بر این بود در روز سوم با روشن شدن فواره ها حوض پر و سپس ماهی ها آزاد شوند ولی این کار به روز سوم نرسید چون تعدادی از تنگ ها به لطف سنگ ها شکستند و تعدادی از تنگ ها هم به لطف دوستان، خالی! یادم هست روز اولی که آنجا بودن خیلی ها عکس میگرفتند و خیلی ها هم با دیوانه خطاب کردن من اثر را مسخره میکردند ٫ مهم برای من این بود که مخاطبان زیادی ایستادند و فکر کردند خوب یا بد ایستادند و همین کافی بود. درست است مسخره هم کردند و در آن لحظه بدون اینکه بدانند، به من فکر کردند و به افکار مخدوش من.
نمایش فرد بالغی با پستانکی در دهان، شاید سادهترین حالت نمایش کودک درون باشد. جایگاه استعاره در عکسهای شما کجاست؟
استعاره را در این کارها میشود به تفاوت نگاه افراد و حس آنها خلاصه کرد.
استفاده از فیگورهای تنیده در نخ بخش عمدهای از آثار شما را تشکیل میدهد. چه ارتباطی میان این تنیدگی و “تن درون” وجود دارد؟
من به آن میگویم انسان های تنیده شده در خودشان…در مشکلات و هوا های نفسانیشا؛ن در روزمرگی در افکارشان و …
آیا از مدل استفاده کردهاید یا از افراد معمولی؟ لطفا درمورد چگونگی گزینش افراد برای عکاسی توضیح دهید.
نه از هیچ مدلی استفاده نشده و همه آنها ادم های معمولی در پوزیشن های طبیعی سر کارشان یا در خانه.
از نظر گزینش باید حسشان جواب گوی من میبود خیلی عکس های دیگر هم بودند که به نمایش در نیامد
نمایش عناصر مردانهی فیگورها جلب توجه میکند. چه ذهنیتی پشت این تاکید وجود دارد؟
… ذهنیت عدم توانایی استفاده از باقی فیگورها و چهره ها!
مهمترین چالشی که در این مجموعه با آن روبهرو شدید، چه بوده؟
مهم ترین چالش مخالفت انسانها با گرفتن این دسته از عکس ها از آنها و برداشتهای ذهنی هرکدامشان از این ماجرا و اینکه اصلا درکش نمیکردند و متوجه نمیشدند چه اتفاقی دارد رخ میدهد.
اینجا برای هر کاری باید دلیلی داشته باشی در غیر این صورت کارت عجیب به نظر می آید و درکش هم مشکل است.
در پایان ممنون از شما بابت وقتی که گذاشتید و ممنون از همسرم بابت صبوری هاش در این سالها